tgoop.com/Ghalbii_khashe/6120
Last Update:
به احسان در وجودم هر لحظه شعله ورتر میشد به اتاق احسان رفتم و با صدای مخلوط با خشم و نفرت از خواب بیدار اش کردم وقتی با ترس و آشفتگی از خواب پرید برایش گفتم خجالت (شرم نمیکنی)نمی کشی باوجودی که خانم داری و بزودی پدر میشوی بازهم با دختر خاله ات در ارتباط هستی و به من و فرزند ات خیانت میکنی احسان گفت چی میگویی متوجه حرفایت هستی گفتم ها تو خوب میدانی که حرفم درست است گوشی ات چهره واقعی تو را برایم آشکار کرد مگر تو نبودی که گفتی گذشته را فراموش میکنم تو یک سال است که مرا فریب میدادی و به من خیانت میکنی احسان با دیدن گوشی اش به دست من مثل هیولای وحشی مثل حیوان درنده ای که قابل وصف نیست به من حمله کرد و مرا مورد ضرب و شتم(لت و کوب)قرار داد با اینکه درد شدیدی داشتم با این وحشی بازی های این هیولای انسان صفت درد ام شدیدتر شد گفتم تو هیچ رحم نداری گریه میکردم و از شدت درد در خود می نالیدم
مادر اش آمد و برایش گفت چیکار کردی خورشید درد شدید دارد عاجل ماشین(موتر) بگیر خورشید را به داکتر ببریم
🤍⃟🤍
@Ghalbii_khashe
BY 🤍 قلبی خاشع 🤍
Share with your friend now:
tgoop.com/Ghalbii_khashe/6120