tgoop.com/Ghalbii_khashe/6625
Last Update:
۳۶۵روز باپیامبر
روز پنجاه و پنجم
🔹علی رضیاللهعنه نخستین كودكِ مسلمان
علی رضیاللهعنه که کودکی بسیار دوستداشتنی بود؛ در خانه پیامبر و در محضرِ ایشان بزرگ میشد. او با فرزندانِ محمد ﷺ و زید زندگیِ شادمانهای داشت.
در آن روزها، علی رضیاللهعنه هیجانی خوشایند را در خانه احساس میکرد. شادیِ وصف ناپذیری در درون خدیجه موج میزد. در چشمهای پسر عمویش محمد ﷺ هم که از جانش بیشتر دوستش داشت، درخششِ متفاوتی بود، و بیش از همیشه فکر میکرد و کمتر از همیشه میخوابید. علی رضیاللهعنه دوست داشت علت این حالِ شیرین را بفهمد.
روزی علی رضیاللهعنه چیزهایی دید که پیشتر اصلاً ندیده بود. پسر عمو و همسرش، محمد ﷺ و خدیجه، نماز میخواندند. مدتی ایشان را تماشا کرد. چه زیبا بود! از حالشان معلوم بود که خیلی خوشحال هستند. به حالشان غبطه خورد. صبر کرد و بعد از نمازشان پرسید:
این چیست؟
زیبایِ زیبایان، محمد ﷺ، علی (رض) را با مهربانی نگاه کرد. بعد از خدیجه، دومین دعوت را با على (رض) انجام میداد. گفت:
ببین علی جان! این کاری که ما انجام میدادیم؛ نماز نام دارد. ما با ادایِ نماز، الله را عبادت میکنیم. من پیامبری از سوی الله هستم. تو را هم به عبادت اللهِ یگانه دعوت میکنم.
علی رضیاللهعنه کمی فکر کرد و پاسخ داد:
این چیزی است که من هرگز ندیده و نشنیدهام؛ اما قبل از اینکه از پدرم بپرسم، چیزی نمیتوانم بگویم.
پیامبرمان ﷺ چون هنوز فرمان تبلیغِ آشکارای دین را از الله دریافت نکرده بود، به علی رضیاللهعنه گفت:
علی! خواه به حرفهایم عمل کنی یا نه، آنچه دیدی و شنیدی را پیش خود نگاه دار و به کسی چیزی نگو.
على رضیاللهعنه کودکِ رازداری بود. قول داد که راز پیامبر ﷺ را به هیچ کس نخواهد گفت. تمامِ آن شب به دین تازه فکر کرد و سرانجام تصمیمش را گرفت. صبح که شد، با هیجان نزد پیامبرمان ﷺ رفت و گفت:
الله هنگام آفریدنِ من از کسی سؤال نکرد. من چرا برای عبادت کردن یا نکردنِ او از دیگری سؤال کنم؟ و کلمه شهادتین را بر زبان آورد. محمد ﷺ خیلی خشنود بود. به این ترتیب، على رضیاللهعنه نخستین کودکِ مسلمان شد.
ادامه دارد، إِنشَاءَالله
BY 🤍 قلبی خاشع 🤍
Share with your friend now:
tgoop.com/Ghalbii_khashe/6625