tgoop.com/IRANINtellectuals/52976
Last Update:
جان در برابر چه؟
✍️ رحیم قمیشی
جبهه جنوب که بودم، یکبار فرماندهان بالاتر چیزی به مغزشان خطور کرد که کمتر ممکن بود از یک مغز معمولی تراوش کند؛ سر دادن دستجمعی شعار "الله اکبر شبانه" در خط مقدم، به سمت عراقیها.
چون خط ما با خط عراقیها فاصله کمی داشت به غیر از خمپارهها و توپ و تیر، صدای ما، به هم میرسید.
اما حالا با الله اکبر شبانه چه چیزی را قرار بود به آنها بفهمانیم، چیزی است که من هنوز هم نمیدانم!
لابد اینکه ما هم مثل شما مسلمانیم، پس بگذارید بیاییم خط شما را تصرف کنیم و شما را بکُشیم!!
ناگفته نگذارم واقعاً یک طرح ابتکاری، خلاقانه، و بسیار "بیخودی" بود، که برای عراقیها تداعی میکرد عملیات واقعی و حمله ما شروع شد!
تقریباً در هفته دو بار از بالا اعلام میکردند امشب رأس ساعت فلان، الله اکبر شبانه!
و همان موقع هم، عراق با شنیدن اولین صدا، خط را بهشدت زیر آتش خمپاره و توپ میگرفت.
شنیدن کِی بود مانند دیدن، یا چشیدن!
آتش تهیهای که عراق روی خط میریخت واقعاً دیوانهکننده بود.
ما هم اگر آنهمه خمپاره و گلوله توپ داشتیم حتما پاسخ میدادیم، اما راستش نداشتیم.
میگفتند کل دنیا طرف صدام است و ما جبهه حق هستیم، و مثل امام حسین تنها!
و از همان موقع شعبابیطالبوار جنگیدیم!
ما با سر و صدا و شعار و گاه شجاعتهای اشتباه، به قیمت جانمان، آنها با گلوله و آتشبارهای واقعی!
موضوعش را الان نمیخواهم باز کنم.
اما اتفاقی که یک شب افتاد...
این خاطره را از دفترچه خاطراتی که همان موقع مینوشتم، نقل میکنم. متاسفانه اکثر دفترچههای یادداشتم از بین رفتند و یکی دو تا بیشتر نمانده. وگر نه همین خاطره هم سوخته بود، چه اهمیتی داشت که در خاطر کسی هم بماند! دویست هزار شهید دادیم، که در دو سال مهم و نخست جنگ، شاید بیست تا سی هزار هم نداده بودیم، کسی پرسید آن ۱۸۰ هزار نفر چرا شهید شدند؟ بگذریم!
آن شب موقع الله اکبر در خط مقدم که همه باید از سنگر بیرون آمده و میرفتیم لب خاکریز، یک خمپاره دقیقا خورد وسط بچهها، و ما چند شهید و مجروح دادیم.
اسم یکی از شهدا را که در دفترم نوشتهام محمدرضا بود.
جنگ بود و شهید دادن عادی...
آن سال که ۱۳۶۲ بود تا امروز انگار هیچ چیز تغییر نکرده. همچنان ما شعار میدهیم و تلفات، از سوریه و لبنان، تا یمن و عراق، تا جای جای کشورمان.
هیچکس هم نمیپرسد این تلفات آیا ارزش آن اهداف را داشته یا نه؟
اگر اصلأ هدفی محقق شده باشد.
قصدم اصلأ ذکر خاطرات تلخ جنگ نیست.
در یادداشت بعدی خواهم گفت چرا ما هنوز بر همان مدار حرکت میکنیم.
چرا امروز هم اشتباهاتمان تکرار میشود.
چه باید بکنیم تا حسرت هزینه دادنها را کمتر بخوریم.
و چرا "هر هزینه دادنی، ستودنی نیست".
این اشتباه را تنها حاکمان و فرماندهان نمیکنند، گاه در کف جامعه، گاه در میان فعالان سیاسی هم، این اتفاق میافتد!
در قسمت بعد خواهم گفت، تنها در جنگ نبوده که ما تلفات میدادیم و کسی نمیپرسید نتیجهاش؟!
ادامه دارد
#فرهیختگان راهی به رهایی
BY فرهیختگان
Share with your friend now:
tgoop.com/IRANINtellectuals/52976