انجمن اقتصاد ایران

🔰چگونه تعادل مابین قدرت حکومت و نهادهای مردمی منجر به لیبرال دمکراسی در اروپا و موجب رشد و توسعه شد

دکتر محمد مهدی بهکیش

در باره نظرات عجم اوغلو و ..آن چه از تاریخ تمدن ویل دورانت می فهمم آن است که چند عامل باعث به وجود آمدن لیبرال دمکراسی در اروپا شد. اول آنکه پروتستانیزم در آلمان و سپس فرانسه با پشتیبانی دارندگان کسب و کار تحولی شگرف به وجود آورد و موجب شد تا درآمد کلیسا در اختیار خودشان قرار گیرد و البته مردم تا حد زیادی از بند کلیسای روم آزاد شوند، (یادمان هست که کلیسای روم در آن زمان بهشت را می‌فروختند) و فعالیت اقتصادی رونق گرفت. دوم،  در این شرایط بود که زمینداران برای آنکه تعدی حکمرانان به مالکیت ها را کنترل کنند، قانون را به وجود آوردند ، و از آن زمان( قرن ۱۶ میلادی ) تعادلی در قدرت مردم و حکمرانان به وجود آمد که ادامه یافت و دوران روشنگری و انقلاب صنعتی و ... و البته لیبرال دموکراسی را به دنبال آورد و این تعادل بین قدرت مردم و حکومت رشد و توسعه اروپا را همان گونه که برندگان نوبل امسال نوشته اند، کلید زد. رشد و توسعه آمریکا هم حاصل مهاجرت افراد ریسک پذیر اروپایی است که رنسانس و سپس قرن ۱۶ اروپا را پشت سر گذاشته بودند. ریشه های رشد ژاپن را هم میبایست در دوران امپراطور میجی جستجو کرد. آنچه عجم اوغلو و رابینسون تصویر می‌کنند آن است که لیبرال دمکراسی و تعادل قدرت بین حکومت و نهاد های مردمی را به درستی ریشه رشد و توسعه می‌دانند. من با توجه به آموخته هایم فکر می‌کنم ریشه های آن تحول را می‌توان در حرکت لوتر کشیش و فیلسوف آلمانی در رشد پروتستانیزم در آلمان جستجو کرد. به علاوه ویل دورانت می‌گوید که رنسانس قرن ۱۳ به معنی بازگشت به تمدن یونان و روم قدیم است که بخصوص هنر در آن نقش اساسی داشته است و شاید همان موجب تحولات لوتری قرن ۱۶م شد. بنابراین از دید تاریخ تمدنی،  تعادل مابین قدرت حکومت و نهادهای مردمی زمانی به لیبرال دمکراسی منجر می‌شود که قوانینی به وجود آید که حافظ مالکیت خصوصی و نهادهای مردمی باشد و این تعادل بین حکمرانان و مردم است که رشد و توسعه را به دنبال می‌آورد. 

✅ انجمن اقتصاد ایران

@IR_Economists_A

www.tgoop.com/IR_Economists_A/931

1.7K viewsedited  Nov 2 at 13:27

🔰چگونه تعادل مابین قدرت حکومت و نهادهای مردمی منجر به لیبرال دمکراسی در اروپا و موجب رشد و توسعه شد

دکتر محمد مهدی بهکیش

در باره نظرات عجم اوغلو و ..آن چه از تاریخ تمدن ویل دورانت می فهمم آن است که چند عامل باعث به وجود آمدن لیبرال دمکراسی در اروپا شد. اول آنکه پروتستانیزم در آلمان و سپس فرانسه با پشتیبانی دارندگان کسب و کار تحولی شگرف به وجود آورد و موجب شد تا درآمد کلیسا در اختیار خودشان قرار گیرد و البته مردم تا حد زیادی از بند کلیسای روم آزاد شوند، (یادمان هست که کلیسای روم در آن زمان بهشت را می‌فروختند) و فعالیت اقتصادی رونق گرفت. دوم،  در این شرایط بود که زمینداران برای آنکه تعدی حکمرانان به مالکیت ها را کنترل کنند، قانون را به وجود آوردند ، و از آن زمان( قرن ۱۶ میلادی ) تعادلی در قدرت مردم و حکمرانان به وجود آمد که ادامه یافت و دوران روشنگری و انقلاب صنعتی و ... و البته لیبرال دموکراسی را به دنبال آورد و این تعادل بین قدرت مردم و حکومت رشد و توسعه اروپا را همان گونه که برندگان نوبل امسال نوشته اند، کلید زد. رشد و توسعه آمریکا هم حاصل مهاجرت افراد ریسک پذیر اروپایی است که رنسانس و سپس قرن ۱۶ اروپا را پشت سر گذاشته بودند. ریشه های رشد ژاپن را هم میبایست در دوران امپراطور میجی جستجو کرد. آنچه عجم اوغلو و رابینسون تصویر می‌کنند آن است که لیبرال دمکراسی و تعادل قدرت بین حکومت و نهاد های مردمی را به درستی ریشه رشد و توسعه می‌دانند. من با توجه به آموخته هایم فکر می‌کنم ریشه های آن تحول را می‌توان در حرکت لوتر کشیش و فیلسوف آلمانی در رشد پروتستانیزم در آلمان جستجو کرد. به علاوه ویل دورانت می‌گوید که رنسانس قرن ۱۳ به معنی بازگشت به تمدن یونان و روم قدیم است که بخصوص هنر در آن نقش اساسی داشته است و شاید همان موجب تحولات لوتری قرن ۱۶م شد. بنابراین از دید تاریخ تمدنی،  تعادل مابین قدرت حکومت و نهادهای مردمی زمانی به لیبرال دمکراسی منجر می‌شود که قوانینی به وجود آید که حافظ مالکیت خصوصی و نهادهای مردمی باشد و این تعادل بین حکمرانان و مردم است که رشد و توسعه را به دنبال می‌آورد. 

✅ انجمن اقتصاد ایران

@IR_Economists_A

BY انجمن اقتصاد ایران