JSAREMIANMD Telegram 492
چه زود دیر می‌شود

بچه که بودم، همسایه‌ای داشتیم که او رو به شیوه نوه‌اش «بی‌بی» صدا میکردیم. بی‌بی اما به همه ما بچه‌ها میگفت «ببم جان» و به آقایان همسایه هم صرف‌نظر از درجه‌ نظامی‌شان میگفت «جناب سروان». نمیدونم بی‌بی چند ساله بود ولی بنظر من خیلی پیر میومد. بی‌بی عادات جالبی داشت مثلا هر موقع میخواست گاز رو روشن کنه، زیر لب چیزهایی میگفت و به اطراف فوت میکرد و بعد کبریت میکشید.
در اون سالها خارج رفتن خیلی مرسوم نبود. بعضی از اطرافیان‌مون به اروپا و امریکا رفته بودند ولی سفر به خاور‌دور پدیده رایجی نبود.
تا اینکه پدرم تصمیم گرفت سفر تفریحی به تایلند و هنگ‌کنگ داشته باشه. یادم میاد که «پرویز قاضی سعید» اون روزها گزارش سفرش به تایلند رو در یکی از هفته‌نامه ها پست میکرد و مادرم اونها رو با صدای بلند برای ما میخوند…
خلاصه پدرم برگشت، با سوغاتی‌های جالب و غیر مرسوم. آویزهای دیواری مخملی سیاه با عکس معبد و نوشته‌های عجیب و غریب، لباسهای ساتن گلدار سبز و قرمز، رو‌بالشی‌های زیبا و یک قوطی قرمز کوچک با عکس ببر. وقتی مادرم پرسید این چیه؟ پدرم گفت: روغن ببر، برای کمردرد و گردن درد، … خلاصه درمان همه دردهاست. مادرم گفت: ما که خدا رو شکر درد نداریم. خوبه اینو بدیم به بی‌بی، ثواب داره. طفلکی همش از درد دست و پا میناله…. و بی‌بی‌ هم کلی به جان جناب‌سروان دعا کرد که در اون سر دنیا به یاد بی‌بی و دردهاش بوده.
چند ماه پیش سفری به ویتنام داشتم. یک روز با راهنمای تور «وینا» رفتیم به بازار «هانوی». در اونجا انواع و اقسام پرندگان و آبزیان خوراکی، میوه‌های غیر معمول و کلی روغن و پماد و ضماد یافت میشد. من که در بدر بدنبال راهی برای رهایی از دردهای مزمن دست و کمر و شانه بودم دست بدامن وینا شدم و او به شیوه‌ای که بیشتر شبیه به داد و بیداد کردن بود با فروشنده گفتگو کرد و وسطش مثلا به من میگفت: میگه روغن ببر همه جا هست، بیا این روغن مار رو ببر، روغن عقرب هم همون خاصیت رو داره ولی نصف قیمته، اینو بزنی همه دردهات خوب میشه… و من ناخودآگاه به یاد بی‌بی که سالها پیش مرحوم شد، افتادم و فکر کردم چقدر زود از دختربچه‌ای که از پماد ببر خنده‌اش میگرفت به مصرف کننده آن تبدیل شدم.

ژینوس صارمیان

https://www.tgoop.com/Jsaremianmd



tgoop.com/Jsaremianmd/492
Create:
Last Update:

چه زود دیر می‌شود

بچه که بودم، همسایه‌ای داشتیم که او رو به شیوه نوه‌اش «بی‌بی» صدا میکردیم. بی‌بی اما به همه ما بچه‌ها میگفت «ببم جان» و به آقایان همسایه هم صرف‌نظر از درجه‌ نظامی‌شان میگفت «جناب سروان». نمیدونم بی‌بی چند ساله بود ولی بنظر من خیلی پیر میومد. بی‌بی عادات جالبی داشت مثلا هر موقع میخواست گاز رو روشن کنه، زیر لب چیزهایی میگفت و به اطراف فوت میکرد و بعد کبریت میکشید.
در اون سالها خارج رفتن خیلی مرسوم نبود. بعضی از اطرافیان‌مون به اروپا و امریکا رفته بودند ولی سفر به خاور‌دور پدیده رایجی نبود.
تا اینکه پدرم تصمیم گرفت سفر تفریحی به تایلند و هنگ‌کنگ داشته باشه. یادم میاد که «پرویز قاضی سعید» اون روزها گزارش سفرش به تایلند رو در یکی از هفته‌نامه ها پست میکرد و مادرم اونها رو با صدای بلند برای ما میخوند…
خلاصه پدرم برگشت، با سوغاتی‌های جالب و غیر مرسوم. آویزهای دیواری مخملی سیاه با عکس معبد و نوشته‌های عجیب و غریب، لباسهای ساتن گلدار سبز و قرمز، رو‌بالشی‌های زیبا و یک قوطی قرمز کوچک با عکس ببر. وقتی مادرم پرسید این چیه؟ پدرم گفت: روغن ببر، برای کمردرد و گردن درد، … خلاصه درمان همه دردهاست. مادرم گفت: ما که خدا رو شکر درد نداریم. خوبه اینو بدیم به بی‌بی، ثواب داره. طفلکی همش از درد دست و پا میناله…. و بی‌بی‌ هم کلی به جان جناب‌سروان دعا کرد که در اون سر دنیا به یاد بی‌بی و دردهاش بوده.
چند ماه پیش سفری به ویتنام داشتم. یک روز با راهنمای تور «وینا» رفتیم به بازار «هانوی». در اونجا انواع و اقسام پرندگان و آبزیان خوراکی، میوه‌های غیر معمول و کلی روغن و پماد و ضماد یافت میشد. من که در بدر بدنبال راهی برای رهایی از دردهای مزمن دست و کمر و شانه بودم دست بدامن وینا شدم و او به شیوه‌ای که بیشتر شبیه به داد و بیداد کردن بود با فروشنده گفتگو کرد و وسطش مثلا به من میگفت: میگه روغن ببر همه جا هست، بیا این روغن مار رو ببر، روغن عقرب هم همون خاصیت رو داره ولی نصف قیمته، اینو بزنی همه دردهات خوب میشه… و من ناخودآگاه به یاد بی‌بی که سالها پیش مرحوم شد، افتادم و فکر کردم چقدر زود از دختربچه‌ای که از پماد ببر خنده‌اش میگرفت به مصرف کننده آن تبدیل شدم.

ژینوس صارمیان

https://www.tgoop.com/Jsaremianmd

BY روزهاي من




Share with your friend now:
tgoop.com/Jsaremianmd/492

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

best-secure-messaging-apps-shutterstock-1892950018.jpg Read now 5Telegram Channel avatar size/dimensions Done! Now you’re the proud owner of a Telegram channel. The next step is to set up and customize your channel. Those being doxxed include outgoing Chief Executive Carrie Lam Cheng Yuet-ngor, Chung and police assistant commissioner Joe Chan Tung, who heads police's cyber security and technology crime bureau.
from us


Telegram روزهاي من
FROM American