Telegram Web
«- کاش مرا به بوسه‌هاى دهانش
ببوسد.
عشق ِ تو از هر نوشاک ِ مستى‌بخش
گواراتر است.
عطر ِ الاولین
نشاطى از بوى خوش ِ جان ِ توست
و نامت خود
حلاوتى دلنشین است
چنان چون عطرى که بریزد.
خود از این روست که با کره‌گان‌ات دوست مى‌دارند.»

«- مرا از پس ِ خود مى‌کش تا بدویم،
که تو را
بر اثر بوى خوش ِ جان‌ات
تا خانه به دنبال خواهم آمد.»

«- اینک پادشاه ِ من است
که مرا به حجله‌ى پنهان خود اندر آورد!
سرا پا لرزان
اینک من‌ام
که از اشتیاق ِ او شکفته مى‌شوم!
آه! خوشا محبت ِ تو
که مرا لذت‌اش از هر نوشابه‌ى مستى‌بخش
گواراتر است!
تو را با حقیقت ِ عشق دوست مى‌دارند.»

#احمد_شاملو

@Literature
ما، بچه‌های این دوره‌وزمانه‌ایم،
این زمانه‌ی سیاسی.

تمامِ طولِ روز، تمامِ طولِ شب،
همه‌ی موضوع‌ها و حرف‌ها – چه مالِ تو باشند، چه ما، چه آن‌ها –
همه، موضوع‌های سیاسی‌اند.

چه دوست داشته باشی، چه نداشته باشی،
ژن‌هایت، سابقه‌ی سیاسی دارند،
پوست‌ات رنگِ سیاسی دارد
و چشم‌هایت، نگاهِ سیاسی دارند.

هر چیزی که بگویی، منعکس می‌شود
و حتا اگر چیزی نگویی،
سکوت‌ات برای خودش حرف می‌زند؛
پس در هر دو صورت، داری سیاسی حرف می‌زنی.

حتا وقتی در جنگل قدم می‌زنی،
داری روی زمینِ سیاسی
قدم‌های سیاسی بر‌می‌داری.

شعرهای غیر‌سیاسی هم، سیاسی‌اند،
و ماهی که بالای سرِِ ما می‌درخشد هم
دیگر کاملن شکلِِ ماه نیست.

#ویسلاوا_شیمبورسکا

@Literature
بر سرِ راه‌ات، من آخرین‌ام
آخرین بهارم، آخرین برف
آخرین نبردم برای نمردن

و ما اینک
فروتر و فراتر از همیشه‌ایم.

در هیمه‌ی ما همه‌چیز هست
مخروط کاج و شاخه‌ی تاک
و گل‌هایی تواناتر از آب
گِل و شبنم.

شعله زیرِ پای ماست
شعله تاج سرِ ماست
زیرِ پای ما حشرات و پرندگان و آدمیان
پر می‌کشند

آن‌ها که پر کشیده‌اند فرود می‌آیند.

#پل_الوار

@Literature
یکی ماه عاشق و
خبره در خواب،
حتا بر ران‌های مورچه‌یی.

آیا خواهم ماند در ستیز،
با چشمه‌ی زمزم؟
از کجا می‌آید اندوه‌ات
ای یارِ بی‌غش؟

بگوی
دست عشق را تا فرو رود؛
در شکاف سینه‌هات،
در گردن و موی.

خیال‌ات را بگوی،
هر آن‌چه دل‌خواهِ اوست؛
برگیرد از این نگاره‌های مه‌تابی.
بانو،
از کجا می‌آید اندوه‌ات؟
از د‌ل‌داده‌یی،
یا ظلمتی؟

#آدونیس

@Literature
آنقدر می ترسم از بی رحمی پاییز که

ترس من را روز پایانی شهریور نداشت...🍁🍂
از زندگانی‌ام گله دارد جوانی‌ام
شرمنده جوانی از این زندگانی‌ام


https://www.tgoop.com/literature
ساحل جواب سرزنش موج را نداد
گاهی فقط سکوت سزای سبک سریست

https://www.tgoop.com/literature
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟

https://www.tgoop.com/literature
Forwarded from Literature/ادبیات
گفتم به برفها که نشستند بر تنت
من راضیم به بوسه ای از شال گردنت
دارند رد پای مرا پاک میکنند
این ابرهای مست تو و راه رفتنت
#امیر_احسان_دولت_آبادی
#زمستان_اینجاست
@Literature
Forwarded from Literature/ادبیات
گفتم به برفها که نشستند بر تنت
من راضیم به بوسه ای از شال گردنت
دارند رد پای مرا پاک میکنند
این ابرهای مست تو و راه رفتنت
باید تمام عمرببارند بعد از این
هر فصل سال روی زمستان دامنت
دیگر کلاغها همگی کوچ میکنند
تا چشم های قهوه ای سرد روشنت
من ماندم و سپیدی یک شهر بعد تو
با برفها که جای من از شال گردنت....

#امیر_احسان_دولت_آبادی
#زمستان_اینجاست
@Literature
عشق تو در درونم و مهر تو در دلم

با شیر اندر آمد و با جان به در شود

دردی‌ست درد عشق که اندر علاج آن

هرچند سعی بیش نمایی بَتَر شود

@literature
داستایوفسکی:
اگر خدا نباشد همه چیز مباح است.

یعنی هیچ‌ چیز دیگری که بتواند مانع انسان از انجام اعمال ضداخلاقی بشود نیست.

@literature
داستایوفسکی:
«در آغوشم بگیر و نجاتم بده، قاتلی به دنبال من است که گاه به گاه در آیینه‌ها می‌بینمش.»
مطمئنم گفته بودی با توام تا روز مرگ
من فقط شک میکنم گاهی مبادا مرده‌ام!

@literature
🗓 6 اسفند؛ زادروز هوشنگ ابتهاج

آری، آن روز چو می‌رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی‌دانستم
معنیِ هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟

🖋 هوشنگ ابتهاج

@literature
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

حافظ
2025/03/31 09:17:08

❌Photos not found?❌Click here to update cache.


Back to Top
HTML Embed Code: