Telegram Web
Forwarded from MMMojahedi 🍀 محمدمهدی مجاهدی (🍀 MMMojahedi)
MMMojahedi 🍀 محمدمهدی مجاهدی
برخلاف رأی جناب آقای ملکیان، وجود مبناهای مشترک میان طرف‌های گفت‌وگو شرط لازم گفت‌وگو نیست، بلکه یکی از نتایج محتمل و مطلوب آن است. شرط گفت‌وگو صرفا ⁧ #هم‌مسألگی ⁩ است. اگر «عقلانیت و اخلاقیت و قانونیت» میان دو طرف، مشترک باشد، گفت‌وگوی آن‌ها آسان ولی ملال‌آور…
هم‌مسألگی: هم شرط لازم و هم موضوعی برای گفت‌وگو

هم‌مسألگی تنها شرط لازم گفت‌وگو ست. آن هم نه شرطی که یکی از طرفین گفت‌وگو دل‌خواهانه برای طرف دیگر بگذارد؛ هم‌مسألگی تنها شرط ذاتی گفت‌وگو ست. با این حال، هم‌مسألگی شرط کافی گفت‌وگو نیست.

گفت‌وگو با فراهم آمدن مجموعه‌هایی متعدد از شرط‌های متنوع در می‌گیرد. ولی هم‌مسألگی عضو ثابت و همیشگی همه‌ی این مجموعه‌های پرشمار است.

به تعبیر دیگر، گفت‌وگو می‌تواند حاصل گرد آمدن مجموعه‌ی شرایط الف یا مجموعه‌ی شرایط ب یا مجموعه‌ی شرایط ج، الی آخر باشد. ولی هم‌مسألگی میان طرف‌های گفت‌وگو تنها عضو مشترک همه‌ی این مجموعه‌های پرشمار است، مجموعه‌هایی که هریک به‌تنهایی برای درگرفتن گفت‌وگو کافی است.

برای تقریب به ذهن، خانه‌ای را تصور کنید که در آتش می‌سوزد. سوختن خانه در آتش، چه عمدی و برنامه‌ریزی‌شده چه تصادفی و اتفاقی، می‌تواند حاصل گرد آمدن مجموعه‌هایی پرشمار از شرایط گوناگون باشد. ولی وجود اکسیژن کافی برای سوختن، عضو ثابت و لازمی است که در همه‌ی این مجموعه‌های پرشمار حاضر است.

اگر شرط هم‌مسألگی حاضر باشد، گفت‌وگو می‌تواند با حضور مجموعه‌هایی متنوع و متعدد از دیگر شرط‌ها در بگیرد، هرچند گاهی دشوار و گاهی آسان، گاهی نتیجه‌بخش و گاهی بی‌نتیجه.

گفت‌وگوی مسأله‌محور در دو تراز جریان می‌یابد.

‏تراز اول گفت‌وگو بر این مسأله‌ی مشترک میان من و دیگری ناظر است که آیا من و دیگری اصلا مسأله‌ای مشترک داریم یا نه. این خود یک مسأله‌ی گفت‌وگوپذیر است. به تعبیر دیگر، مسأله‌ی مشترک در این تراز این است که آیا مجموعه‌ی مسائل مشترک من و دیگری مجموعه‌ای تهی است، یا این مجموعه عضو یا اعضایی دارد.

در تراز اول با دو گونه از افراد وارد گفت‌وگو می‌شویم. یک دسته کسانی اند که، بر حسب پاره‌ای شواهد و قرائن، محتمل است با آن‌ها هم‌مسأله باشیم. با این گروه به این امید گفت‌وگو می‌کنیم که آن مسأله‌ی مشترک و محتمل‌الوجود را بیابیم.

دسته‌ی دیگر کسانی اند که دلیل داریم واقعا با آن‌ها هم‌مسأله‌ ایم ولی معتقدیم آن‌ها از این هم‌مسألگی غافل اند و آگاهانه و بدخواهانه تغافل نمی‌کنند.

در گفت‌وگو با این گروه، چشم‌انداز واقع‌بینانه‌ای داریم از این که آن‌ها اگر غافل اند، با گفت‌وگویی غفلت‌زدا، آن هم‌مسألگی واقعی را دریابند، یا اگر می‌دانند و خیرخواهانه تغافل می‌کنند، دریابند که خیری در این تغافل نیست.

در همه‌ی این حالت‌ها، گفت‌وگو در تراز اول می‌تواند درگرفتن گفت‌وگویی حل‌مسأله‌ای در تراز دوم را ممکن کند و بر احتمال وقوع آن بیفزاید.

در تراز دوم، گفت‌وگو ناظر بر ماده و محتوای مسأله‌ای از مجموعه‌ی مسائل مشترک میان من و دیگری است و برای حل‌وفصل، یا حل یا انحلال آن مسأله‌ی مشخص در می‌گیرد.

محمدمهدی مجاهدی
۱۲ آذرماه ۱۴۰۱

@mmojahedi
Forwarded from فرهیختگان
اشتراک در مبـانی شرط گفت‌وگــو نیســــــت

گفت‌وگو با محمد‌مهدی مجاهدی درباره‌ی گفت‌وگو و شرط‌های آن؛نقدی بر آرای مصطفی ملکیان

هم‌میهن: مصطفی ملکیان سه‌مبنای مشترک برای امکان‌پذیری گفت‌وگو را عقل و عقلانیت، اخلاق و اخلاقیت و قانون و قانونیت می‌داند.
از نظر او گفت‌وگو وقتی ممکن می‌شود که طرفین یا براهین عقلانی را بپذیرند یا بر سر احکام اخلاقی به توافق برسند یا به برتری حکم قانون تن بدهند؛ حال آنکه اینک هر سه مبنا میان مردم و نظام از میان رفته است.

در همین زمینه با محمدمهدی مجاهدی، محقق و مدرس اندیشه سیاسی مقایسه‌ای به گفت‌وگو نشستیم تا ارزیابی او را از تحلیل ملکیان بشنویم:

مجاهدی: تصور کنید در جهانی فرضی، افراد نه‌تنها در برخی مبانی بلکه در همه مبانی مشترک باشند. آیا در چنین جهانی اصلا گفت‌وگو معنا دارد؟

شرط لازم گفت‌وگو فقط هم‌مسئلگی است. از هم‌مسئلگی دست‌کم دو تعبیر می‌توان داشت. واقعی و مورد وفاق، واقعی و مغفول‌مانده. در حالت دوم، مسؤولیت دانایان برای در گرفتن گفت‌وگوهای حل‌مسأله‌ای مضاعف است.

اختلاف مبانی و تعارض منافع ویژگی نازدودنی سیاست و جامعه است. تراژدی یکی از قالب‌های بیان این واقعیت است: ارزش‌هایی بنیادین یا غایی و نهایی با هم قابل جمع نیستند، نه در نظر نه در عمل.

گفت‌وگوی مهم و معنادار در اساس یعنی گفت‌وگو بین کسانی که هم‌مبنا نیستند وگرنه گفت‌وگوی داخلی میان هم‌مبنایان چیزی شبیه «عزیزم گفتن و جانم شنیدن» از آب در خواهد آمد. در جهان واقعی،  گفت‌وگوی حل‌مسئله‌ای و گره‌گشا میان حاملان، حامیان و عاملان طرح‌هایی برای سیاست و جامعه درمی‌گیرد که جمع سالم و حداکثری میان ارزش‌های بنیادین‌شان ناممکن است. 

این که طرف مقابل ایدئولوژی را به جای عقل، حفظ نظام را به جای اخلاق  و حکم یک فرد را برتر از قانون نشانده،  خودش موضوع گفت‌وگو است، نه مانع گفت‌وگو. طرف مقابل نیز می‌تواند همین‌گونه سخن بگوید. مگر طرف مقابل از بام تا شام مدام این عقل دکارتی‌-‌کانتی را ایدئولوژی و بردگی تکنولوژی و انسان‌باوری را عصیان در برابر حقیقت غایی عالم و فردگرایی را نفس‌پرستی نمی‌خواند؟

اوج سنت گفت‌وگوی سقراطی گفت‌وگو با سوفسطائیان است؛ یعنی معرفت‌ستیزان و نسبیت‌باورانی که هر اشتراکی با سقراط ممکن بود داشته باشند، مگر اشتراک در مبانی اخلاقی، معرفتی و قانونی. وجه اشتراک سقراط و سوفسطائیان البته زندگی در یک جامعه و مسائل مشترک بود. 

به‌نظر ملکیان، مانع اخلاقیت در جامعه سیاسی ما این باور است که «حفظ نظام اوجب واجبات است». البته شکل دقیق این عبارت این است: «حفظ نظام از اوجب واجبات است». معنای این ادعا، قائل بودن به اصالت امنیت است. قائل چنین سخنی لابد معتقد است امنیت گوهری‌ترین ارزش این نظام است. چه دلیلی داریم که گفت‌وگو با چنین کسی ممکن نیست؟

یکی از ایده‌های درخشان نونهادگرایان، طرح مسئله توسعه در زمینه‌ای از رقابت بر سر منافع متعارض است. به نظر من، ایدئولوژی‌زدوده‌ترین تعریف توسعه این است: ظرفیت‌افزایی مدام برای کشف بهنگام مسائل و حل بهینه آنها معطوف به خیرات عمومی. با این فهم از توسعه،  آنچه از نونهادگرایان می‌توان آموخت یکی این است که راه توسعه بسیار باریک است، ولی هیچ‌گاه بسته نیست حتی در جامعه‌ای که اتوریته‌های فراقانونی وجود دارد.

پیوند زیر به مشروح این گفت‌وگو راه می‌برد:
https://b2n.ir/n84477
نسخه پی‌دی‌اف اینجا

#فرهیختگان راهی به رهایی
یا حسین بن علی
خون گرمِ تو هنوز
از زمین می‌جوشد
هر کجا باغ گل سرخی هست
آب از این چشمه‌ی خون می‌نوشد
کربلایی‌ست دلم!

سرِ حق بر نیزه ست
خیل آزادگی آواره صحرای ستم
از سیه‌کاری شمران و یزیدان فریاد
یا حسین بن علی
همتت همره حق جویان باد!

شعر اربعین سروده ه.ا.سایه
‌‌
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند اربعین، ساخته ناصر تقوایی، سال ۱۳۴۹
Forwarded from فرهاد شفتی
اربعین

🍃 درباره زیارت اربعین، علی‌رغم ارزش والای آن و درخور تحسین بودن زائران مشتاق و خالص این مراسم، همواره این دغدغه برایم مطرح بود: «اگر امام حسین، برادر، پدر یا جد ایشان پیامبر اکرم این مراسم را می‌دیدند آیا آن را به تمامی از خود می‌دانستند و تایید می‌کردند یا اینکه از بعضی جنبه‌های آن، یا شاید بسیاری از جنبه‌های آن، ناخشنود می‌شدند و بلکه تبرّی‌ می‌جستند؟»

به نظرم دکتر زهرا اخوان صراف، پژوهشگر و مدرس علوم قرآنی، در این یادداشت کوتاه به خوبی و با صراحتی  ستودنی به بعضی از جنبه‌های نگران‌کنندهٔ این مراسم اشاره کرده است 👇
-------------------------------------------------------------

🍂 بسیاری از گزارشهای مربوط به پیاده روی و زیارت اربعین با واقعیت آنچه در این مراسم جریان دارد، بسیار فاصله دارد.

خوب است تجارب دیگرانی که همین امسال در همین فستیوال با  ریخت و پاش‌های غیر قابل توجیه،  حیوان‌کشی های بی رویه ، تخریب بدون بازگشت  محیط زیست یک کشور به دلایل مختلف از جمله حجم سرسام‌اور زباله، آلودگی صوتی با انواع لوس‌گویه‌های فاقد مبنا و  ارباب رعیتی و بدور از عقل گرایی و آزادگی  مکتب تشیع و‌ مسلمانی،  همین حرم‌ها و اماکن متبرکه‌ی فاقد نظافتِ درخور و  خوابگاه‌شده خواب‌زده، پا به پای همین زائران خرسند و  شادمان  حضور داشته هم پی‌گیری شود.

من که بودم و دیدم و خون دل خوردم و کوشیدم به صد بیان و صد برهان این غوغای مشتبه را به خیر ترجمه کنم چرا که بی گارد و گشوده رفته بودم که خیر ببینم اما به جد  تروماتیزه ام و به عمر اینطور متأثر و آسیب دیده نبوده ام.
من:
-  در مشایه پابه پای همین زائرانِ  از خود خشنود، قدم زدم.
- کیلومتر ها هم - جبراً - مثل سایرین  از جسر ضریبه تا حرم امام حسین ع در گرمای تنورها و اجاقهای گاو و گوساله و گوسفند و بره و بوقلمون و مرغ‌ و ماهی‌پزی و آوای گوش‌خراش سنج و دهل و شعارهای بعضاً بی محتوا و خلاف اصول و  فضای بی‌نظم و نظافت  راه رفتم؛ حرم هم نرفتم و تجربه  خود را در کفش‌داری به پایان بردم که حجت تمام بود.

صرفنظر از همه اشکالاتی که به تحمیل هزینه به ملت، تعطیل و بی نظمی در ادارات و ... وارد میشود، حجم دروغ و فریب در گزارشات هیجان‌زده‌ای که از این تجمع سالانه می‌رسد، حیرت آور  است:

- نفهمیدم کجا بودند انبوه زائرانی که از سرتاسر جهان می آمدند که جز انگشت شمار زائر گرجستان و آذربایجان و ترکیه، و جماعاتی بسیار محدود از سایر کشورهای عربی، موج جمعیت تنها عراقی بود و افغانستانی و ایرانی؟

- نفهمیدم منظور اینهمه تبلیغات از سینرژی و موج انرژی معنوی سالک‌پرور این مراسم جدید چه بود و این کدام مسلک در مراقبه و خلوت‌گزینی و خودیابی  است که از همه مختصات مسلم مربوطه، از نظافت و سکوت و امساک و ...،  خالی است؟ چه، همه جا را زباله گرفته و اولیات بهداشت و سلامت زیرپاست و به فارسی و عربی و ترکی همزمان  ده ها فریاد بر  آسمان است که  بسیاری  آنها اگر توهین به مقدسات نباشد  شبهه شرعی دارد.

- نتوانستم توجیه کنم اگر ملتی ولو با اصلی مخلصانه، با افراط در پذیرایی و مادی و شکمی کردن بهره‌های یک آیین ریشه‌دار، مزاحم زائری است که نمیخواهد در هر قدم مطعم و مشوی و مقهی ببیند و مطابق مسلمات سنت و سیره در این زیارت سترگ، توشه زاهدانه‌ای با خود برگرفته و جز به مشی و تأمل در کنار هم‌راهان، رغبتی به پیاده‌خوری کاسه‌های آش و حلیم و ...- با کیفیت و بی کیفیت-  ندارد، چرا به جای نقد و تلاش برای آگاهاندن و اصلاح این عملکرد، با تجلیل و تمجیدهای بی پایه و بی‌مایه به این ناهنجاری دامن می‌زنیم و آنان را در این هیجان و شرمساری می‌گذاریم که برای پدیرایی بهتر سال آینده بیشتر از هزینه خانواده خود مایه بگذراند و امکانات خود را شیره کشی کنند؟ جماعتی که عموما خود از بسیاری از مواهب عادی برخوردار نیستند.

- من انسانهای صلیب‌آویخته‌ای هم  دیدم، اما در حد پرس و جو و گفتگویی که داشتم  بر من معلوم نشد  که آنان به واقع  مسیحی هستند یا این هم بخشی از تئاتر و نمایش و کارناوال مراسمی است که در آن نه بازیگری کم است و نه بازی‌خوردگی؟

اگر به فکر بالندگی آیینی جمعی هستیم که شاید برای امروز ما ثمری داشته باشد، بیشتر فکر کنیم و دقیق‌تر گزارش کنیم؛ ما که نمی‌خواهیم  جهل و خرافه و حیوان کشی و تخریب محیط زیست یک ملت  و  شکم‌بارگی و آلودگی  و  عوام‌فریبی را تئوریزه کنیم.

از خود بپرسیم این کارها برای کیست؟ برای حسین بن علی که پارسا و نزیه و  آزاده و آگاه  و گرسنه و تشنه و بی‌سر و بی‌کفن، پاره‌پاره  و چاک‌چاک  بر خاک داغ افتاده؟
پناه بر خدا....
زهرا اخوان صراف
اینستاگرام تلگرام
در این زمانه‌ی بی‌های‌و‌هوی لال‌پرست
خوشا به حال کلاغان قیل‌و‌قال‌پرست
چگونه شرح دهم لحظه‌لحظه‌ی خود را
برای این همه ناباور خیال‌پرست
به شب‌نشینی خرچنگ‌های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال‌پرست
رسیده‌ها چه غریب و نچیده می‌افتند
به پای هرزه‌علف‌های باغ‌ کال‌پرست
رسیده‌ام به کمالی که جز اناالحق نیست
کمال دار برای من کمال‌پرست
هنوز زنده‌ام و زنده بودنم خاری است
به تنگ‌چشمی نامردم زوال‌پرست

محمدعلی بهمنی (۱۳۲۱ - ۱۴۰۳)

۹ شهریورماه ۱۴۰۳
@mmojahedi
… ما از نگاه ماه
ما هیچ ما نگاه …

@mmojahedi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنی سنجیده و دوراندیشانه و اندیشیدنی درباره‌ی پیرایش و پالایش و توانمندسازی زبان و اندیشه

@mmojahedi
Forwarded from سویه
🖋انقلاب بیرونیک!

#صولت_شجاعیان

◀️"از ابو سعید سجزی، اُسطرلابی از نوع واحد و بسط دیدم که از شمالی و جنوبی مرکّب نبود و آن را اسطرلاب زورقی می‌نامید و او را به جهت اختراع آن اسطرلاب تحسین کردم چه اختراع آن متکی بر اصلی است قائم به ذات خود و مبنی بر عقیدهٔ مردمی است که زمین را متحرّک دانسته و حرکت یومی را به زمین نسبت می‌دهند و نه به کرهٔ سماوی. بدون شک این شبهه‌ای است که تحلیلش در نهایتِ دشواری؛ و قولی است که رقع و ابطالش در کمال صعوبت است..."

"مهندسان و علمای هیئت که اعتماد و استناد ایشان بر خطوط مساحیه(= مدارات و نصف النهارات و استوای فلکی و دائرةالبروج) است؛ در نقضِ این شبهه و رد آن عقیدت بسی ناچیز و تهی دست باشند و هرگز دفع آن شبهه را اقامت برهان و تقریر دلیلی نتوانند نمود. زیرا چه حرکت یومی را از زمین بدانند و چه آن را به کرهٔ سماوی نسبت دهند در هر دو حالت به صناعت آنان زیانی نمی‌رسد و اگر نقض این اعتقاد و تحلیل این شبهه امکان‌پذیر باشد موکول به رای فلاسفهٔ طبیعی دان است"

جملات بالا نوشته‌ای است از ابوریحان بیرونی در کتابِ «استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاسطرلاب» که به وضوح در آن‌ از گردشِ زمین به دورِ خودش و خورشید بحث شده است، این متن از این رو اهمیت تاریخی دارد که در حدود پانصد سال پیش از اثبات این فرآیند در انقلاب کوپرنیک[اثبات مرکزیت خورشید در منظومه شمسی توسط نیکلاس کوپرنیک]، نوشته شده است. ‌ ‌‌

‌پ ن: ۱۳ [یا ۱۴] شهریور مصادف است با زادروز ابوریحان بیرونی، دانشمند، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس، 
تقویم‌شناس و طبیعی‌دان برجستهٔ ایرانی در سال ۳۵۲ خورشیدی که به همین مناسبت روز بزرگداشت او نیز نام گرفته است.
‌‌‌
#امروز_در_تاریخ
#تاریخ_ایران
#تاریخ_سده_میانه
#تاریخ_علم
#تاریخ_مشاهیر
#ابوریحان
#ابوریحان_بیرونی
#انقلاب_کوپرنیکی

https://www.instagram.com/p/B1_97LshSSn/?utm_medium=share_sheet
ابوريحان بیرونی، بزرگترين دانشمند جهان اسلام

◀️در گفت‌وگوی موسی اکرمی با روزنامه‌ی فرهیختگان


*⃣ابوریحان بیرونی (زادۀ ۱۳ شهریور ۳۵۲، خوارزم  -- درگذشتۀ ۲۲ آذر ۴۲۷، غزنه)  پرآوازه‌تر و شناخته‌شده‌تر از آن است که من در این مجال اندک بکوشم نکتۀ تازه‌ای دربارۀ او مطرح کنم. بسا کسان بر این باورند که او شاید بزرگ‌ترین دانشمند در جهان اسلام باشد. با همۀ شاگردی او نزد بسا بزرگان، بخشی از دانش او با خودآموزی فراهم آمده و او در حوزه‌های گوناگون تبدیل به یک انسان جامع‌العلوم شده است. علاقه‌اش به دانستن حقیقت در داستان زمان مرگش کاملاً آشکار است.

ابوریحان در حوزه‌های علوم گوناگون آثاری بدیع و حتا پیش‌تازانه دارد. برای نمونه می‌توان به اندازه‌گیری سینوس یک درجه یا بحث‌هایی دربارۀ چاه آرتزین اشاره کرد. در حوزه‌هایی هم که پیشتاز نیست کتاب‌هایی بر جای نهاده که حتی در زمانۀ کنونی جزو بهترین کتاب‌های مرجع در فهم برخی از علوم سنتی و تاریخ آن‌ها است.

در بدو نظر ابوریحان را بیشتر یک اخترشناس می‌دانند.  او نزد استادان بزرگی شاگردی کرده که برجسته‌ترین آن‌ها ابونصر عراق است. ابونصر عراق خود از خاندان امیران فرارود یا ماوراءالنهر، و از دانشمندان تراز نخست بود و به ابوریحان بسیار علاقه داشت، چنان که حتی چندین اثر تألیفی خودش را به نام ابوریحان کرد. ابوریحان با دستیابی به استقلال در فکر و عمل علمی دست به رصدهایی نیز زد که در عصر خود بسیار دقیق و بی‌سابقه بوده‌اند گه برای نمونه می‌توان تعیین ارتفاع خورشید را نام برد. تعیین شعاع یا پیرامون زمین هم از اهمیت زیادی برخوردار است.

مهم‌ترین کتابی که ابوریحان در نجوم نوشته و  گونه‌ای دایره‌المعارف علمی است «القانون المسعودی فی الھیئة والنجوم» است، که گویا در نظر داشته همتا و رقیب نجومی کتاب قانون ابن سینا باشد که دایره‌المعارفی در پزشکی است. این کتاب مباحث گوناگون هیأت و نجوم را، به زبان فنی عربی، دربردارد.  آنچه در دسترس همگان است نسخۀ معلوط باقی مانده از کوشش‌های ماکس کراوزه، خاورشناس جوانمرگ آلمانی است که در جنگ جهانی دوم کشته شد. آن را دایره‌المعارف عثمانیه در حیدرآباد دکن چاپ کرده است. ضروری است که این کتاب بر پایۀ نسخ خطی موجود تصحیح و چاپ و به پارسی نیز برگردانده شود. من زمانی با خوش‌خیالی انتظار داشتم به یاری دانشجویان تاریخ علم دانشگاه تهران طی سه تا چهار سال ترجمه‌ای از آن را آمادۀ انتشار کنم.

به‌هرروی، یکی دیگر از کتاب‌های بسیار معروف ابوریحان که به پارسی نوشته شده و تنها کتاب پارسی او است، کتاب کم‌نظیر «التفهیم لاوایل صناعه‌التنجیم» است. این کتاب برای آموزش تنجیم، یعنی مباحث احکام نجوم، نوشته شده و در آن مقدمات مباحث نجومی و تنجیمی آمده‌اند. تنجیم به بحث در بارۀ تأثیر جایگاه و حرکت‌های اجرام مشهود آسمانی، یعنی ماه و سیارات دیدارپذیر و ستارگان دیدارپذیر در صورت‌های فلکی، بر زندگی افراد و سرنوشت جوامع می‌پردازد. ابوریخان به آن به مثابۀ یک علم باور نداشت، ولی بر پایۀ سنت‌های یونانی و هندی و آنچه از ایران بر جای مانده بود کتاب درسی خوشخوانی نوشت.  او برای این که بتواند مبانی لازم را در این کتاب عرضه کند در آغاز به بحث از هندسه و حساب می‌پردازد و پس از آن مباحث مورد نیاز از نجوم را در حد متوسط به زبان پارسی می‌نگارد. سده‌های چهارم و پنجم هجری دوران رشد زبان پارسی در حوزه‌های گوناگون بوده‌اند. زبان پارسی ابوریحان فوق‌العاده است. او بر زبان عربی نیز کاملاً مسلط و با زبان‌های یونانی و هندی و سانسکریت آشنا بود و در آن زبان‌ها به مطالعه در علوم و معارف گوناگون می‌پرداخت. او از کسانی است که به توانایی‌های زبان پارسی برای علم و فلسفه باور داشته است.

در زمینۀ ریاضیات نیز ابوریحان هم به عنوان نویسندۀ تاریخ ریاضیات و هم عرضه‌کنندۀ مقدمات ریاضیاتی لازم برای اخترشناسی، یعنی مثلثات کروی، آثار ارزشمندی نوشته است. او کتابی به نام «مقالید العلم الهیئه» (به معنای کلیدهای دانش هیأت) دارد که در ۲۷ یا ۲۸ سالگی آن را نوشته است. در این کتاب با دقت و امانتداری فوق‌العاده‌ای تاریخ تحول مثلثات کروی را در جهان اسلام نشان می‌دهد و خودش هم ابتکاراتی در قضیه‌ی منلائوس و دستیابی به رابطه‌ای دارد که به عنوان رابطۀ سینوس‌ها یا رابطۀ کسینوس‌ها شناخته شده و در آن زمان "شکل مغنی" نامیده می‌شده است که به معنای رابطه‌ی بی‌نیازکننده از دیگر روابط مثلثاتی است به گونه‌ای که همۀ روابط مثلثاتی را می‌توان از آن به دست آورد.

[ادامه در فرسته‌ی پسین 👇]
[ادامه‌ی فرسته‌ی پیشین👆]

ابوریحان در عصر خود جغرافیدانی بی‌نظیر است. کتاب معروف « تحديد نهایات الأماكن لتصحيح مسافات المساكن» از کتاب‌های بسیار مهم او در این زمینه است. 
در حوزۀ گاهشماری و تقویم‌نگاری نیز کتاب بی‌نظیر « آثار الباقیه عن ‌القرون الخالیه» را نگاشته که در زمینۀ گاهشماری و تواریخ اعیاد و آیین‌های ملی و مذهبی ملل و اقوام و ادیان از مهم‌ترین مراجع دست اول است. گفت هم‌اکنون اگر مورخان بخواهند به تاریخ گاهشماری توجه کنند یکی از منابع دسته اول آنها همین کتاب است.

یکی دیگر از زمینه‌‌های پژوهشی مهم ابوریحان هند‌شناسی او است. اودر زمینۀ مردم‌شناسی با کاربست بر هند و حتا تأسیس هند‌شناسی پیشتاز است. کتاب « تحقیق ما للهند من مقولة مقبولة فی العقل أو مرذولة» اثری بی‌همتا در مطالعۀ میدانی پیرامون باورها و جهان‌بینی کشور پهناوری چون هند، با روش‌شناسی، دقت نظر و بی‌طرفی و اخلاق پژوهش کم‌نظیر است و به‌درستی یکی از مراجع بسیار معتبر در هندپژوهی تاریخی است.

در حوزۀ تحقیق روی اشیا و سنگ‌های قیمتی و تعیین وزن مخصوص آن‌ها نیز ابوریحان کارهای بسیاری انجام داده است. کتاب «الجماهر في الجواهر» او در تاریخ شناخت فلزات و آلیاژهای فلزی و سنگ‌های قیمتی همچنان مهم است. سخنانش دربارۀ خواص الماس یا زمرد بی‌سابقه‌اند. گویا او ترازوی مخصوصی ساخته بود تا بتواند وزن مخصوص اجسام گوناگون را اندازه‌گیری کند. مقادیر وزن‌های مخصوص چندین فلزی که او محاسبه کرده است به مقادیر امروزی بسیار نزدیک‌اند.
وی در بارۀ داروهای گیاهی و خواص گیاهان گوناگون هم کتاب معروف «الصیدنه فی‌الطب» (یعنی داروشناسی در پزشکی) را به رشته تحریر در آورده که نشان‌دهنده توانایی وی در چنین حوزه‌هایی بوده است.

در پیوند با ساخت اسطرلاب نیز ابوریحان کتابی به نام «استیعاب‌الوجوه الممکنه فی صنعه الاسطرلاب» در بارۀ مبانی و ساخت اسطرلاب دارد که فوق‌العاده ارزشمند و از مراجع مهم در اسطرلاب‌سازی و حتی تاریخ اسطرلاب است و از اسطلاب‌های مهمی نام برده که اثری از آن‌ها باقی نمانده استو برای نمونه می‌توان به اسطرلاب‌های ابوسعید سجزی، به‌ویژه به اسطرلاب زورقی ابتکاری او، در کتار اسطرلاب‌های شقایقی و آسی، اشاره کرد.

من باور دارم که تاریخ دانش در جهان اسلام را می‌توان به پیش و پس از ابوریحان بخش کرد. او در عصر خود بلندآوازه بود و بر پسینیان خود بسیار تأثیر داشت. نامه‌هایی دربارۀ برخی از بحث‌های فیزیکی یا فلسفۀ طبیعی به پور سینا دارد که نشان‌دهندۀ توجه کسانی چون ابن‌سینا به او است. پس از او تقریبا همه آثارش خوانده شده‌اند. در مکتب مراغه و پس از آن مکتب سمرقند این آثار از مراجع معتبر همگان بوده‌اند. به همین علت از آثار تراز اول او نسخه‌های بسیاری در کتابخانه‌های معتبر جهان موجودند.

نشاني اينترنتي گفت‌وگو در روزنامة فرهيختگان:  http://www.farheekhtegan.ir/content/view/56138/44

برای متن کامل نک: http://www.musaakrami.blogfa.com/post/55، و
موسی اکرمی، مسئلۀ علم در ایران: از تاریخ و فلسفه علم تا فرهنگ دانشگاهی، پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1395، 419-427

#ابوریحان_بیرونی
#موسی_اکرمی
کسی به این تصویر اعتراض کرد؟

پاسخ جمشید پیش‌قدم روزنامه‌نگار اقتصادی به پرسش باشگاه روزنامه‌نگاران ایران درباره جلد هفته‌نامه تجارت‌فردا

این عکس، مربوط به مجله‌ رو‌به‌رو به سردبیری آقای پوریا سوری است که متأسفانه انتشارش متوقف شد. تصویری که دکتر موسی غنی‌نژاد، دکتر محمد طبیبیان و دکتر مسعود نیلی را در قامت نظامیانی اطراف میلتون فریدمن به تصویر کشیده بود. کنایه از پسران شیکاگو که به ژنرال پینوشه کمک فکری کرده بودند. بماند که میراث پینوشه برای شیلی همچنان ارزشمند و قابل احترام است.

هنوز هم اساتید اقتصاد این تصویر را در گروه‌های مختلف می‌بینند و درباره‌اش به طنز و شوخی صحبت می‌کنند. آن روزها و این روزها، یادم نمی‌آید کسی به آقای سوری و مجله روبه‌رو اعتراض کرده باشد.
پیروان دکتر شریعتی، کمی جنبه داشته باشید.

@journalistsclub1
MMMojahedi 🍀 محمدمهدی مجاهدی
@iran_sociology #انجمن_جامعه_شناسی_ایران
گروه جامعه‌شناسی معرفت، علم و فناوری انجمن جامعه‌شناسی ایران با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار می‌کند:

🔷بررسی و نقد کتاب
در جست و جوی بنیادی برای امر سیاسی با تأملی بر فرونسیس ارسطویی

🔸با حضور نویسنده کتاب:
    دکتر بیژن عبدالکریمی
موضوع سخنرانی: امر سیاسی در روزگار مرگ سیاست (با نگاهی به کتاب «در جستجوی بنیادی برای امر سیاسی؛ با تأملی بر فرونسیس ارسطویی»)

🔹ناقدین محترم:
     1. دکتر محمدمهدی مجاهدی
موضوع سخنرانی: درنگی در نسبت میان حقیقت و سیاست (با نگاهی به کتاب «در جستجوی بنیادی برای امر سیاسی؛ با تأملی بر فرونسیس ارسطویی»)

 
2. دکتر محمدعلی محمدی قره‌قانی
موضوع سخنرانی: احیای علوم اجتماعی و فرونسیس ارسطویی (با نگاهی به کتاب «در جستجوی بنیادی برای امر سیاسی؛ با تأملی بر فرونسیس ارسطویی»)

🔸دبیر نشست:
     دکتر فهیمه نظری

🔺زمان: پنج‌شنبه ۲۹ شهریور، ساعت ۱۷ تا ۱۹

🔺مکان: خیابان انقلاب، خیابان نجات‌الهی، خیابان ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن حافظ
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
 
او نیز گذشت از این گذرگاه
وآن کیست که نگذرد بر این راه
 
دایی بزرگوارم، سید محمدکاظم حسنی طباطبایی (۱۳۲۸-۱۴۰۳) پگاه امروز، ۲۶ شهریور، هم‌سفر با نسیم صبا، «با تنِ بیمار و دلِ بی‌طاقت،» «به هواداریِ آن سروِ خرامان» شتافت و «منزل ویران» تن را واگذاشت و «سر بر آستان جانان نهاد» و رهسپار کوچه‌سار دیدار شد و جان از غبار تن، پاک شست و به «راحت جان» رسید. به هم‌راهی و هم‌گامی همسر مهربان و فرزندان برومند و پزشکان کاردان، شش سال دربرابر سرطانی که پنجه در نای او انداخته بود و اخیراً مهاجمانه به سراسر و شراشر تن او گسترش یافته بود، به‌صبوری و شکوری، تاب آورد و شجاعانه پای‌داری کرد.
 
دانش‌آموخته‌ی حقوق و دیپلمات بود و دل و جان در هوای ایران داشت. در زمانه‌ای دشوار و پرخطر و پرمخاطره، از آسایش جان و آسودگی دل و سلامت تن مایه گذاشته بود و به‌تفاریق، به دبیری و سفیری، در پادشاهی کویت و جمهوری عراق و پادشاهی عمان و جمهوری کنیا، منافع ملی ایران و ایرانیان را به‌تدبیر و توفیق، نمایندگی کرده بود و در گشایش مسیرهای جهانی برای تأمین خیرات عمومی ایرانیان، راه‌هایی دشوار را گشوده و پیموده بود.

ورای حرف و حرفه، آن‌چه از او در همان نخستین برخورد در ذهن و ضمیر معاشران و مخاطبان او می‌نشست و با آشنایی بیش‌تر ژرفا می‌یافت، روح لطیف و انسانی و شخصیت شریف و مهربان و کثرت‌پذیر و حسن خلق و هوش سرشار و آگاهی بسیار او بود. دلی گرم و رؤوف داشت و دست‌گیری از فرودستان و هم‌دردی با ایشان را فرو نمی‌گذاشت و در این مسیر، سخت کتوم و رازپوش بود. نه از حسب و نسب، و نه از باورهای روشن و کنش‌های بی‌آلایش دینی خود، از هیچ‌یک، دست‌مایه‌ای برای روی و ریا و تظاهر و تکاثر و تفاخر نمی‌ساخت، و از این بی‌رسمی‌ها بیزار بود. با ادب و ادبیات و شعر و متون عرفانی، انسی دیرینه داشت و به موسیقی ایرانی عشق می‌ورزید و آن را نه‌تنها می‌نیوشید، بلکه جرعه‌جرعه می‌نوشید و قُوت جان و قُوَّت روان می‌گرفت.
 
در این واپسین روزها که دیگر از داروهای آرام‌بخش هم کاری برای تسلی و تسکین دردهای او برنمی‌آمد، و گسترش بیماری تاب و توان او را می‌ربود و جان او را می‌کاهید و آن‌چه را از تن او مانده بود، دم‌به‌دم بیش‌تر می‌فرسود، باز هم بی‌تابی نکرد و لب به تندی یا شکوه نگشود و جز به امید و روشنی و نیک‌خواهی و دیگردوستی و بردباری و حق‌گزاری سخن نگفت و سفارش نکرد.

قوام و دوام بافتار هر جامعه‌ای در گرو حضور گرم و الفت‌بخش چنین افرادی است که بی‌هیاهو، بذر مهر و حکمت و انس و الفت و آگاهی می‌کارند؛ «مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد ....»
«... گنج زری بود در این خاکدان
کو دو جهان را به جوی می‌شمرد
قالب خاکی سوی خاکی فکند
جان خرد سوی سماوات برد»

این اندوه سنگین را به همسر مهربان و فرزندان برومند و خانواده و همکاران و دوستان و دوستاران او تسلیت می‌گویم.

روان پاک و روشنش در پناه مهر دوست، شاد و آرام و روان باد که تا ساغرش پر بود، نوشید و نوشاند.
 
با اندوه بسیار،
محمدمهدی مجاهدی
۲۶ شهریورماه ۱۴۰۳
 
@mmojahedi
📣 شرکت برای عموم آزاد است.

📣 برنامه بصورت زنده از رسانه‌ی اینستاگرام بیژن عبدالکریمی منتشر می‌شود.

آدرس صفحه‌ی اینستاگرام:
https://www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
Forwarded from فرهیختگان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پدرم را خدا بیامرزد
مرد سنگ و زغال و آهن بود

سالهای دراز عمرش را
کارگر بود اهل معدن بود

از میان زغال‌ها در کوه
عصرها روسفید برمی‌گشت

و....



#فرهیختگان راهی به رهایی
🔹مرگ در معدن درد کدام جراحی است؟

گفته می‌شود حادثۀ مرگبار امروز در معدن طبس ۱۲امین حادثه در معادن ایران طی ۴ ماه اخیر است و طی این حوادث حدود ۶۴ نفر جان خود را از دست داده‌اند. حادثۀ معدن یورت گلستان که در سال ۱۳۹۶ رخ داد بیش از ۴۰ کشته داشت، اما از آن حادثه چه درس‌هایی گرفته شد و تا چه اندازه صدای اعتراضی آن کارگران شنیده شد؟

رویکرد غالب در تحلیل مخاطرات کاری در ایران بیش از هر چیز بر «فردی‌دیدن» مخاطره مبتنی است. ازهمین‌رو، حتی در دسته‌بندی عوامل بروز حادثه برچسب «بی‌احتیاطی» بیشترین میزان فراوانی را دارد. برای مثال، از مجموع حدود ۱۴۰۰ نفر مرگ‌ومیر حین کار و همین مقدار قطع عضو حین کار در سال، بیش از ۹۰ درصد موارد به بی‌احتیاطی نسبت داده می‌شود. همین نرخ در حوادث رانندگی هم تکرار می‌شود. یا مسئلۀ بیکاری به «ضعف مهارت‌های فردی» تقلیل می‌يابد. اساساً این «فرد» است که باید در مقابل مخاطره‌های مداوم از خود مراقبت کند و گویی ساختارها و نهادها وظیفه‌ای برعهده ندارند.

این نوع تحلیل مبتنی بر «انکار وضعیت» است؛ انکار عوامل ساختاری. زیرا تأکید بر این نوع عوامل، بی‌مسئولیتی‌ها، رهاشدگی‌ها، و ناکارآمدی‌ها را آشکار می‌کند و «پاسخگویی» می‌طلبد. چیزی که ساختار از آن فراری است. اقتصاد سیاسی نهفته در مناسبات کاری ایران هم نقد استراتژی «انکار وضعیت» را دشوار می‌کند. در حادثۀ شلاق‌خوردن کارگران معدن آق‌قلا، در حادثۀ معدن یورت، و در بسیاری دیگر از موارد، پای نهادهایی در میان بود که اگر در وقوع حادثه بر «وضعیت و ابعاد ساختاری حادثه» تأکید می‌شد، مسئله ابعاد دیگری پیدا می‌کرد. خودِ این موضوع، سلطۀ موجود در روابط و محیط کار را تشدید می‌کند.

«موقتی‌سازی شغلی» هم از یکسو تشکل‌یابی نیروی کار را تضعیف کرده و از سوی دیگر شرایطی را بر کارگران تحمیل می‌کند که جرئت پیگیری ساده‌ترین و بنیادین‌ترین حقوق‌شان را از دست می‌دهند. در جریان حادثۀ معدن یورت در سال ۱۳۹۶، کارگران می‌گفتند «جرئت بیان واقعیت‌های ایمنی معدن را به بازرسان نداشتیم، چون به اخراج از کار تهدید می‌شدیم».

موقتی‌سازی شغلی، بی‌ثبات‌کاری، تشکل‌زدایی از نیروی کار، امنیتی‌کردنِ تشکل‌یابی و ... جراحی‌هایی است که درد آن وضعیت امروز کارگران معدن و کارگران پروژه‌ای و ... است.
@omidi_reza
2024/12/04 13:05:46
Back to Top
HTML Embed Code: