tgoop.com/M_H_Karimipour/421
Last Update:
صد رحمت به مار غاشیه!
محمّد حسین کریمی پور
ابن جُبَیر اندلُسی در امیرنشین شاطِبه (والنسیا) در اسپانیای اسلامی بسال ١١٤٥ میلادی متولد شد. ٤٣٠ سال از فتح اندلس و یک قرن از تقسیم خلافت مقتدر کوردوبا بین امیران مسلمان رقیب می گذشت. اسلام نه تنها در اروپا عقب می نشست بلکه مغول از شرق و صلیبی ها از غرب، بلاد مسلمان را در می نوردیدند.
ابن جبیر درس دین خواند و منشیِ دیوانِ امیرِ گرانادا شد. روزی امیر محض تفریح، هفت جامِ شراب به منشی متدین می نوشاند. گرچه برای دلجویی، هفت جام پر از دینارِطلا بدو می بخشد اما این تحقیر، روح مرد دانشمند را ویران می کند. گرانادا را ترک تا با انجام سفرحج، جانش را پاک کند.
در جبل الطارق بر یک کشتی ایطالی می نشیند و تمام طول مدیترانه را تا اسکندریه مصر می پیماید. صلاح الدین ایوبی، سپهسالار کُرد بر مصر حاکم است. از راه خشکی تا قاهره می رود. از دلتای نیل و از طریق دریای سرخ به جده می رسد. پس از زیارت مکه و مدینه، از طریق بیابان حجاز به بصره و بغداد و موصل می رود. تازه دهسال از مرگ نورالدین زنگی اتابَکِ فاتح تُرک گذشته است. از طریق حلب به دمشق و از جبل عامل به فلسطین می رسد. توصیف دقیق این دولتمرد دانا از احوال دوک نشین های صلیبی حاکم بر شام و لبنان و فلسطین، در تاریخ کم نظیر است. از طریق دریا عزم سیسیل می کند . کشتی اش غرق ، اما نجات می یابد. وقتی قدم به صیقلیه (سیسیل) می نهد، تقریبا صد سال ازسقوط یکی از شکوفاترین دولت های اسلامی اروپا می گذرد. هنوز سیسیل پر است از راه ها، بندرها، قصرها، مدارس، باغ ها و مظاهر میراث علمی و هنری تابناک مسلمانان. سرانجام پس از سه سال به گرانادا باز می گردد.
"سفرنامه ابن جُبَیر" روزنگارِ دقیق و ظریفی از این سفر است. او دو سفر دیگر به شرق می کند که مع الاسف از آنها سفرنامه ای در دست نیست. سرانجام طی سفر سوم، بسال ١٢١٧م. در اسکندریه در سن ٧٢ سالگی می میرد.
٩ سال پس از مرگش، زادگاهش والنسیا در دومینوی سقوط امیرنشین ها از کف می رود. غرناطه آخرین امیر نشین اسلامی اسپانیا است که در ١٤٩٢ فرومی ریزد.
قطعه ای از سفرنامه او را در قیاسِ بین حکمرانی صلیبیِ اشغالگر و حکمرانی مسلمانِ خودی، بر اساس مشاهداتش در قریه های لبنان، نقل می کنم :
“صبح روز دوشنبه قریه تِبین را ترک کردیم. خدا سرنگونش کند. تمام مسیرمان از باغهای متصل به هم و آبادیهای مرتب می گذشت. ساکنان همه مسلمان و با سلطه فرنگیان در رفاه بودند. به خدا از فتنه پناه می برم. در هنگام برداشت غله، نصفش ازآن فرنگی ها بود و برای هرنفر یک دینار و اندی، جزیه می ستاندند. البته سهم اندکی از میوهای اشجارهم می بردند. غیر از اینها، مُتعرِضِ مسلمانی نمی شدند. مسلمین مالک خانه خودشان بودند و همه امورشان به خودشان واگذار شده بود. تمام شهرهای ساحلی شام که در دست فرنگیان است، همینگونه بود. روستاها و شهرها و دارایی ها در دست مسلمین باقی مانده و ضبط نشده اند. مسلمانان این نواحی به وضع بد برادرانشان در آبادیهای اسلامی با کارگزاران مسلمان می نگرند. روزگار آنها را بر عکس خودشان، تهی از رفاه و مدارا می یابند. این مقایسه، قلبهاشان را لبریز از فتنه و تردید می کند. و این از فجایعِ واردِ بر مسلمین است. مسلمان ، از ظلم طبقه حاکم مسلمان به فغان است . اما مسلمان، روشِ حکومتِ فرنگیانِ ضدِّ اسلام را می ستاید و به عدالتش اُنس می گیرد. پس، از این حالت به خدا پناه می بریم...”ً
راست می گوید. اگر حکومت، رفاه و عدالت و حاکمیت قانون ببار نیاورد، مردم به مارِ غاشیه پناه می برند. حکومت بد، کاری می کند که مردمِ عاصی، عزت و اصالت وانهند و به هر کس وناکسی آویزان شوند. با غریبه بسازند یا جلای وطن کنند.
نور به قبرش ببارد . سخنانش از پس ٩ قرن، هنوز توصیف حال خاورمیانه است.
https://www.tgoop.com/M_H_Karimipour
BY محمّد حسين كريمي پور
Share with your friend now:
tgoop.com/M_H_Karimipour/421