tgoop.com/Mohammadrezarouzbeh/2967
Last Update:
تحولات دو سویهی تصاویر شعری از منظر جمالشناختی (۷)
سیاوش کسرایی که در غزلسرایی، پایه و مایهای نداشت، غزلی ضعیف در استقبال از این غزل مشهور سایه سرود:
درین سرای بیکسی کسی به در نمیزند
به دشت پروبال ما پرنده پر نمیزند
آن غزل کسرایی را بخوانیم و شبکهی تصاویر کال و کمرمق آن را در قیاس با غزل سایه ببینیم:
چرا به باغ شاخهای گلی به سر نمیزند
چه شد که در بهار ما پرنده پر نمیزند
اگر شکست نوگلی چه بیوفاست بلبلی
که غافلانه بر گل شکسته ، سر نمیزند
چه وحشت است راه را که کس بر آن نمیرود
چرا کسی چراغ جان به رهگذر نمیزند
نشاط عشق رفت و در بر این سرای بسته شد
کنون به غیر غم کسی دگر به در نمیزند
شب ستاره کش همی نشسته روی سینهام
به لب رسیده جان ولی دم سحر نمیزند
شکوفه ی امیدم و غمم سیاه میکند
مرا خزان نمیبرد مرا تبر نمیزند
مکن نوازشم دلا ، که بند اشک بگسلد
که دست، کس به شاخه ی درخت تر نمیزند
شاعران پیشکسوت گفتهاند که شاعر پیرو باید با نظیرهگویی یا استقبال از شعری، آن را به کمال برساند یا حداقل برابر با آن بسراید وگرنه چه اصراری به کپیسازی دست چندم از اثری برجسته؟
در این نمونهها ببینیم که حافظ چگونه تصویر و مضمون را از خاقانی گرفته و آنها را در فرمی برتر و متعالیتر به اوج رسانده است:
خانهی اصلی ما گوشهی گورستان است
خرم آنروز که این رخت برآن خانه بریم/خاقانی
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است
حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز/ حافظ
بی تو چو شمعم که زنده دارم شب را
چون نفس صبحدم دمید، بمیرم/ خاقانی
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم/ حافظ
در دههی سی غزلی مشهور از سایه را به اقتراح نهادند:
امشب به قصهی دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصه فراموش میکنی
شاعران بسیاری به استقبال این غزل - که خود استقبال از شعر شاعری کهن بود- ، غزل سرودند از جمله: نادرپور، شهریار، سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد و ....
در این میان، سرودهی فروغ - که تنها غزل به جا مانده از اوست - از لحاظ زیبایی، تازگی و تپندگی، گوی سبقت از همگان ربود...
ادامه دارد...
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
BY حرفهايى براى نگفتن
Share with your friend now:
tgoop.com/Mohammadrezarouzbeh/2967