MOLAVIPOETT Telegram 5282
شرح روان ابیات مثنوی معنوی _ دفتر چهارم
آموختنِ پیشه گورکَنی، قابیل از زاغ....


(۱۳۲۷) گاو، گر واقف ز قصّابان بُدى
     کَی پیِ ایشان بدآن دُکّان شدی؟

اگر گاو از قصد و نیّت قصابان خبر داشت، چگونه ممکن بود که به دنبال ایشان به آن دکان برود؟


(۱۳۲۸) یا بخوردی از کفِ ایشان سُپوس*
         یا بدادی شیرِشان از چاپلوس؟

و یا چگونه ممکن بود که از دست قصّابان علف بخورد و به خاطر مراقبت‌های صاحبان خود به آنان شیر دهد؟
*سپوس:پوست گندم و یا جو


(۱۳۲۹) ور بخوردی، کی علف هضمش شدی؟
            گر ز مقصودِ علف واقف بـُدى

و تازه اگر علف می‌خورد و می‌دانست که به چه سبب به او علف می‌دهند، چگونه ممکن بود که آن علف ها را هضم کند؟ مسلّماً نمی‌توانست، زیرا خوفِ از هلاکت، دستگاه هاضمه‌اش
را مختل می‌کرد.


(۱۳۲۹) پس ستونِ این جهان، خود غفلت ست
            چیست دولت، کین دَوادَو* با لَت‌ست

پس نتیجه می‌گیریم که ستون نگهدارنده این دنیا غفلت است. دولت چیست؟ «دولت» دنیوی عبارت است از دویدن‌های بسیار و سرانجام سیلی خوردن. [ اگر انسان هوشیاری و خردمندی کامل داشت، نظم جهان و ترتیب معاش و چگونگی تنازع بقاء بر این حال که می‌بینیم نمی‌گذشت و وضع زندگی بکلّی تغییر می‌کرد، پس اقتضای حکمت آفرینش آنست که بشر در حال غفلت بماند و سعی و تلاش را در عرصه حیات ادامه دهد تا نظام اجتماعی انسان‌ها برقرار بماند. بنابراین منظور از غفلت مورد بحث، غفلتِ مذموم نیست، بلکه غفلت نسبت به مرگ و داغ از دست رفتگان و غم شکست‌هایی است که هر کس در طول زندگانی خود با آن روبرو می‌شود. اگر بشر به این معنی فراموشکار نمی‌شد هرگز تن به کوشش و کار نمی‌داد. زیرا هر لحظه خود را رفتنی می‌دانست و از طرفی گرانباری اندوه عزیزان از دست رفته و غم شکست‌هایش نیز او را از هر گونه سعی و تلاش بازمی‌داشت. در نتیجه جهان آباد نمی‌شد. پس این غفلت اگر به افراط نگراید عامل مهمی در جهد و تلاش مثبت آدمیان است. مولانا در اثر دیگر خود می‌گوید: "قومی را خدای چشم‌هاشان را به غفلت بَست تا عمارت این عالم کنند، اگر بعضی را از آن عالَم غافل نکنند هیچ عالَم، آبادان نگردد. غفلت، عمارت و آبادانی ها انگیزاند*. او این بحث را در بیت (۲۰۷۰ - ۲۰۶۶) دفتر اول نیز مطرح کرده است. مولانا در مصراع دوم کلمۀ «دولت» را به صورت طنز آمیزی از هم جدا می‌کند و ترکیب تازه‌ای موافق با مقصود خود می‌سازد بدین صورت: دو (= دویدن) + لَت ( =سیلی خوردن) یعنی آنان که به دنبال دولت و حشمت دنیوی می‌دوند سرانجام، از دست گردش روزگار سیلی می‌خورند. پس صلاح اینست که گِرد جاه و حشمت دنیوی نگردند.
*دوادو: اسمی است مرکب به معنی دویدن، دوندگیِ دائمی
*لَت: سيلي

(۱۳۳۱) اوّلش دَو دَو، به آخِر لَت بخَور
         جز درین ویرانه نبود مرگِ خر*

ابتدای دولت، دویدن است و عاقبتش سیلی خوردن، برای دولتمندان در این ویرانکده دنیا بهره‌ای نیست جز مرگی چون مرگ خران.
* مرگِ خر: کتابه از اینست که دنیاطلبان می‌میرند در حالی که در جهل مرکب از این دنیا می‌روند.


(۱۳۳۲) تو به جِد کاری که بگرفتی به دست
    عیبش این دَم بر تو پوشیده شده ست

ای کسی که با سعی و کوشش کاری از کارهای دنیایی را به دست گرفته‌ای. بدان که سبب علاقه وافرِ تو بدان کار اینست که عیب و زشتی آن کار در آن موقع بر تو پوشیده و مخفی
مانده است.


(۱۳۳۳) ز آن همی تانی به دادن تن به کار
           که بپوشید از تو عیبش کردگار

سبب اینکه تو می‌توانی بدان کار بپردازی اینست که حضرت حق، عیب آن کار را بر تو پوشیده داشته است. [ از اینکه مردم دنیا طلب اینقدر به مناصب دنیوی دل سپرده‌اند و با جان و دل و چنگ و دندان آنرا از دست یکدیگر به یغما می‌برند اینست که به علت غلبه حرص و آز قبایح و فجایع آن کار بر آنان پوشیده مانده است.]


(۱۳۳۴) همچنین هر فکر که گرمی در آن
    عيبِ آن فكرت شده ست از تو نهان

همینطور هر فکر و اندیشه‌ای که سخت تو را به خود مشغول داشته، عیب آن از تو نهان می‌شود. [ بیت فوق تداعی می‌کند مضمون یکی از احادیث نبوی را که به نقل سیوطی در جامع صغیر، ج ۱، ص ۱۲۵ که با مختصر تفاوت در احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۵ ، و كنوز الحقایق ، ص ۵۶ آمده است حُبك الشیء يُعمِى وَیُصمّ." عشق تو به هر چیزی تو را کور و کر می‌کند."



@MolaviPoett



tgoop.com/MolaviPoett/5282
Create:
Last Update:

شرح روان ابیات مثنوی معنوی _ دفتر چهارم
آموختنِ پیشه گورکَنی، قابیل از زاغ....


(۱۳۲۷) گاو، گر واقف ز قصّابان بُدى
     کَی پیِ ایشان بدآن دُکّان شدی؟

اگر گاو از قصد و نیّت قصابان خبر داشت، چگونه ممکن بود که به دنبال ایشان به آن دکان برود؟


(۱۳۲۸) یا بخوردی از کفِ ایشان سُپوس*
         یا بدادی شیرِشان از چاپلوس؟

و یا چگونه ممکن بود که از دست قصّابان علف بخورد و به خاطر مراقبت‌های صاحبان خود به آنان شیر دهد؟
*سپوس:پوست گندم و یا جو


(۱۳۲۹) ور بخوردی، کی علف هضمش شدی؟
            گر ز مقصودِ علف واقف بـُدى

و تازه اگر علف می‌خورد و می‌دانست که به چه سبب به او علف می‌دهند، چگونه ممکن بود که آن علف ها را هضم کند؟ مسلّماً نمی‌توانست، زیرا خوفِ از هلاکت، دستگاه هاضمه‌اش
را مختل می‌کرد.


(۱۳۲۹) پس ستونِ این جهان، خود غفلت ست
            چیست دولت، کین دَوادَو* با لَت‌ست

پس نتیجه می‌گیریم که ستون نگهدارنده این دنیا غفلت است. دولت چیست؟ «دولت» دنیوی عبارت است از دویدن‌های بسیار و سرانجام سیلی خوردن. [ اگر انسان هوشیاری و خردمندی کامل داشت، نظم جهان و ترتیب معاش و چگونگی تنازع بقاء بر این حال که می‌بینیم نمی‌گذشت و وضع زندگی بکلّی تغییر می‌کرد، پس اقتضای حکمت آفرینش آنست که بشر در حال غفلت بماند و سعی و تلاش را در عرصه حیات ادامه دهد تا نظام اجتماعی انسان‌ها برقرار بماند. بنابراین منظور از غفلت مورد بحث، غفلتِ مذموم نیست، بلکه غفلت نسبت به مرگ و داغ از دست رفتگان و غم شکست‌هایی است که هر کس در طول زندگانی خود با آن روبرو می‌شود. اگر بشر به این معنی فراموشکار نمی‌شد هرگز تن به کوشش و کار نمی‌داد. زیرا هر لحظه خود را رفتنی می‌دانست و از طرفی گرانباری اندوه عزیزان از دست رفته و غم شکست‌هایش نیز او را از هر گونه سعی و تلاش بازمی‌داشت. در نتیجه جهان آباد نمی‌شد. پس این غفلت اگر به افراط نگراید عامل مهمی در جهد و تلاش مثبت آدمیان است. مولانا در اثر دیگر خود می‌گوید: "قومی را خدای چشم‌هاشان را به غفلت بَست تا عمارت این عالم کنند، اگر بعضی را از آن عالَم غافل نکنند هیچ عالَم، آبادان نگردد. غفلت، عمارت و آبادانی ها انگیزاند*. او این بحث را در بیت (۲۰۷۰ - ۲۰۶۶) دفتر اول نیز مطرح کرده است. مولانا در مصراع دوم کلمۀ «دولت» را به صورت طنز آمیزی از هم جدا می‌کند و ترکیب تازه‌ای موافق با مقصود خود می‌سازد بدین صورت: دو (= دویدن) + لَت ( =سیلی خوردن) یعنی آنان که به دنبال دولت و حشمت دنیوی می‌دوند سرانجام، از دست گردش روزگار سیلی می‌خورند. پس صلاح اینست که گِرد جاه و حشمت دنیوی نگردند.
*دوادو: اسمی است مرکب به معنی دویدن، دوندگیِ دائمی
*لَت: سيلي

(۱۳۳۱) اوّلش دَو دَو، به آخِر لَت بخَور
         جز درین ویرانه نبود مرگِ خر*

ابتدای دولت، دویدن است و عاقبتش سیلی خوردن، برای دولتمندان در این ویرانکده دنیا بهره‌ای نیست جز مرگی چون مرگ خران.
* مرگِ خر: کتابه از اینست که دنیاطلبان می‌میرند در حالی که در جهل مرکب از این دنیا می‌روند.


(۱۳۳۲) تو به جِد کاری که بگرفتی به دست
    عیبش این دَم بر تو پوشیده شده ست

ای کسی که با سعی و کوشش کاری از کارهای دنیایی را به دست گرفته‌ای. بدان که سبب علاقه وافرِ تو بدان کار اینست که عیب و زشتی آن کار در آن موقع بر تو پوشیده و مخفی
مانده است.


(۱۳۳۳) ز آن همی تانی به دادن تن به کار
           که بپوشید از تو عیبش کردگار

سبب اینکه تو می‌توانی بدان کار بپردازی اینست که حضرت حق، عیب آن کار را بر تو پوشیده داشته است. [ از اینکه مردم دنیا طلب اینقدر به مناصب دنیوی دل سپرده‌اند و با جان و دل و چنگ و دندان آنرا از دست یکدیگر به یغما می‌برند اینست که به علت غلبه حرص و آز قبایح و فجایع آن کار بر آنان پوشیده مانده است.]


(۱۳۳۴) همچنین هر فکر که گرمی در آن
    عيبِ آن فكرت شده ست از تو نهان

همینطور هر فکر و اندیشه‌ای که سخت تو را به خود مشغول داشته، عیب آن از تو نهان می‌شود. [ بیت فوق تداعی می‌کند مضمون یکی از احادیث نبوی را که به نقل سیوطی در جامع صغیر، ج ۱، ص ۱۲۵ که با مختصر تفاوت در احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۵ ، و كنوز الحقایق ، ص ۵۶ آمده است حُبك الشیء يُعمِى وَیُصمّ." عشق تو به هر چیزی تو را کور و کر می‌کند."



@MolaviPoett

BY شرح روان ابیات مثنوی معنوی دفتر اول_ دفتر دوم_ دفترسوم_ دفتر چهارم(مولانا)


Share with your friend now:
tgoop.com/MolaviPoett/5282

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Done! Now you’re the proud owner of a Telegram channel. The next step is to set up and customize your channel. To edit your name or bio, click the Menu icon and select “Manage Channel.” How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) Polls The Standard Channel
from us


Telegram شرح روان ابیات مثنوی معنوی دفتر اول_ دفتر دوم_ دفترسوم_ دفتر چهارم(مولانا)
FROM American