tgoop.com/MolaviPoett/5291
Last Update:
شرح روان ابیات مثنوی معنوی_ دفتر چهارم
قصه رُستن خَرّوب در گوشه مسجدِ اقصی و غمگین شدنِ سلیمان علیهالسّلام از آن، چون به سخن آمد با او و خاصیّت و نامِ خود بگفت
(۱۳۷۳) پس سلیمان دید اندر گوشهیی
نو گیاهی* رُسته همچون خوشهیی
سلیمان دید که در گوشه ای از مسجد گیاهی تازه مثل خوشه روییده است.
* نو گیاه: یار نااهل
(۱۳۷۴) دید بس نادر گیاهی* سبز و تَر
میربود آن سبزیَش نور از بَصَر
دید گیاهی بسیار عجیب و سرسبز روییده است و سبزی گیاه چشم را خیره میکرد.
* نادر گیاه: گیاه کمیاب و عجیب
(۱۳۷۵) پس سلامش کرد در حال آن حشیش
او جوابش گفت و بِشگِفت از خوشیش
گیاه در همان لحظه به سلیمان سلام کرد و او جواب سلام را داد و از زیبایی گیاه در تعجب شد.
*شگِفت: شگِفتن
(۱۳۷۶) گفت نامت چیست؟ بر گو بیدهان*
گفت: خَرّوب* ست ای شاهِ جهان
سلیمان گفت: بدون کلام و به زبان دل بگو نام توچیست؟ گیاه گفت: ای سلطان جهان نام من خَرّوب است. مراد از *گفتن بیدهان: زبان حال
*خرنوب: بوته ای است خاردار با شاخههای پراکنده که هر بروید، آنجا را ویران میکند.
(۱۳۷۷) گفت: اندر تو چه خاصیّت بُوَد؟
گفت: من رُستَم، مکان ویران شود
سلیمان گفت: خاصیت تو چیست؟ خَروب گفت: من در هر جا رشد کنم آنجا ویران میشود.
(۱۳۷۸) من که خَرّوبم، خرابِ منزلم
هادمِ بنیادِ این آب و گِلم
من عامل ویرانی دنیا، اساس ویرانی این آب و گِل هستم.
(۱۳۷۹) پس سليمان آن زمان دانست زود
که اَجَل آمد، سفر خواهد نمود
سلیمان در همان لحظه دانست که اجلش رسیده و بزود دیده از جهان خواهد بست.
(۱۳۸۰) گفت: تا من هستم، این مسجد یقین
در خَلَل ناید ز آفاتِ زمین
سلیمان با خود گفت: تا من در حیاتم، این مسجد یقیناً از حوادث روزگار آسیب نخواهد دید.
(۱۳۸۱) تا که من باشم، وجودِ من بود
مسجدِ اَقصى مُخَلخَل* کَی شود؟
تا وقتی زنده هستم، مسجد اقصی چگونه ممکن است آسیب بیند؟
*مخلخل: دارای رخته و شکاف
(۱۳۸۲) پس که هَدمِ* مسجدِ ما بی گمان
نَبوَد اِلّا بعدِ مرگِ ما، بِدان
پس بدان بیشک مسجد ویران نمی شود، جز بعد از مرگم .
(۱۳۸۳) مسجدت آن دل، که جسمش ساجدت
یارِ بَد خَرُّوبِ هر جا مسجدت
مسجد نماد دلی(روح تکامل یافته)است که جسم در برابرش سر تعظیم فرود میآورد، یار بد نماد همنشین نااهل و ویران کننده هر مسجدی است.
*ساجد: سر تعظیم فرود آوردن
(۱۳۸۴) یارِ بَد چون رُست در تو مِهرِ او
هین ازو بگریز و کم کن گفت و گو
وقتی مِهرِ همنشین نااهل در دل تو پدید آمد آگاه باش و از او دوری کن و با او اصلا همکلام نشو. قبیل موارد به معنی *نکن: اینجا کمتر کن
(۱۳۸۵) بر کَن از بیخش، که گر سَر برزند
مر تو را و مسجدت را برکَنَد
محبّت رفیق نااهل را از ریشهکَن کُن، اگر این گیاه مُخَرب در قلب تو رشد کند، روح تو را از بنیان تباه میکند.
(۱۳۸۶) عاشقا، خَرُّوب تو آمد کڑی
همچو طفلان، سویِ کژ چون میغژی*؟
ای عاشق کژی و ناراستی گیاه خروب توست، چرا مانند اطفال به سوی کژی و نادرستی حرکت میکنی؟
*میغژی: حرکت بر روی شکم، خزیدن
(۱۳۸۷) خویش مُجرم دان و مُجرم گو، مترس
تا ندزدد از تو آن اُستاد، درس
گناه و جرم خودت را بپذیر و از این اعتراف نترس، تا استاد حقیقی از تدریس تو نکاهد. [ نزد انسان کامل متواضع باش تا از دریای معارف او بهره مند شوی.]
@MolaviPoett
BY شرح روان ابیات مثنوی معنوی دفتر اول_ دفتر دوم_ دفترسوم_ دفتر چهارم(مولانا)
Share with your friend now:
tgoop.com/MolaviPoett/5291