tgoop.com/MolaviPoett/5292
Last Update:
شرح روان ابیات مثنوی معنوی_ دفتر چهارم
قصه رُستن خَرّوب در گوشه مسجدِ اقصی و...
(۱۳۸۸) چون بگونی: جاهلم، تعلیم ده
این چنین انصاف از ناموس* به
اگر بگویی من نادانم، به من بیاموز، این چنین منصفانه درباره جهل خود اعتراف کردن، بهتر از خودبینی و تکّبر است.
*ناموس: خودبینی، تکبر
(۱۳۸۹) از پدر آموز ای روشن جَبین*
رَبنا گفت و، ظَلمنا* پیش ازین
ای صاحب چهره نورانی از پدرت حضرت آدم (ع) بیاموز که پیش از این گفت: پروردگارا ما به خود ستم کردیم. (اشاره به آیه ۲۳ سوره اعراف).
*جبین: پیشانی
*ظلمنا: ستم کردیم
(۱۳۹۰) نه بهانه کرد و، نه تزویر ساخت
نه لِوایِ مکر و حیلت بر فراخت
بهانه جویی و حیله و نیرنگ نکرد و پرچم مکر و نیرنگ
برافراشت.
(۱۳۹۱) باز آن ابلیس، بحث آغاز کرد
که بُدَم من سُرخ رُو، کردیم زرد
دوباره ایلیس با خدای خود مجادله کرد و گفت من با نشاط و سر بلند بودم اما تو مرا شرمنده و سرشکسته کردی.
(۱۳۹۲) رنگ، رنگِ توست، صَبّاغم تویی
اصلِ جُرم و آفت و داغم تویی
ابلیس گفت: رنگ من، رنگی است که تو میخواهی، چون دلیل اصلی گناهکاری و جُرم تویی.
(۱۳۹۳) هين بخوان: رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَني
تا نگردی جبری و، کژ کم تنی
اگاهانه بخوان : «پروردگارا به سبب آنکه مرا گمراه کردی» تا به راه کج متمایل نشوی. ( آیه ۱۶ سوره اعراف)
(۱۳۹۴) بر درختِ جبر تا کَی برجهی
اختیارِ خویش را یکسو نهی؟
تا کی میخواهی بیان کنی که جبرست و اختیار خود را کنار بگذاری؟
(۱۳۹۵) همچو آن ابلیس و ذُرِّيَّاتِ او
با خدا در جنگ و اندر گفت و گو
تو مانند ابلیس و فرزندانش با خدا به بحث و جدل پرداختهای
(۱۳۹۶) چون بُوَد اکراه با چندان خوشی
که تو در عِصیان همی دامن کشی*؟
چگونه میشود حس اکراه را با خوشی یکجا داشت که تو
با این عصیان با تکبر حرکت میکنی ؟
(۱۳۹۷) آنچنان خوش، کس رود در مُکرَهی؟
کس چنان رقصان دَوَد در گمرهی؟
آیا ممکن است که کسی در گمراهی که بدان مجبور شده است این همه شادی و نشاط داشته باشد؟۱
(۱۳۹۸) بیست مَردِه* جنگ می کردی در آن
کِت* همی دادند پند آن دیگران
با کسانی که تو را از گمراهیباز میداشتند باتمام قوا میجنگیدی.
*کت: که تو را
(۱۳۹۹) که صواب اینست و، راه اینست و بس
کَی زند طعنه مرا؟ جز هیچکس
میگفتی کار درست همین است و بس، چه کسی جز آدم که به حساب نمیاد در این کارم سرزنش می کند ؟
(۱۴۰۰) کی چنین گوید کسی کو مُكْرَه ست؟
چون چنین جنگد کسی کو بی رَهست؟
کسی که از خودش اختیاری ندارد چگونه میتواند با قاطعیت برای نشان دادن راه درست به من تلاش کند؟
(۱۴۰۱) هر چه نفست خواست، داری اختیار
هر چه عقلت خواست، آری اضطرار
هرچه از نفسانیت باشد آنرا انجام میدهی و خودت را صاحب اختیار میدانی و هرچه عقلانی و مخالف نفس توست رو جبر میدانی.
@MolaviPoett
BY شرح روان ابیات مثنوی معنوی دفتر اول_ دفتر دوم_ دفترسوم_ دفتر چهارم(مولانا)
Share with your friend now:
tgoop.com/MolaviPoett/5292