MOLAVIPOETT Telegram 5293
شرح روان ابیات مثنوی معنوی_دفتر چهارم
قصه رُستن خَرّوب در گوشه مسجدِ اقصی و غمگین شدنِ...


(۱۴۰۲) داند او کو نیکبخت و مَحرَم‌ست
    زیرکی ز ابلیس و، عشق از آدم ست

هر کسی که سعادتمند حقیقی و مَحرمِ اسرار الهی باشد این نکته را می‌داند که زرنگی از آنِ ابلیس است و عشق از آن آدمِ.


(۱۴۰۳) زیرکی، سَبّاحی آمد در بِحار
    كم رَهد، غرق ست او پایانِ کار

زیرکی مثل شنا کردن در دریاهاست، و کمتر پیش میآید انسانی نجات پیدا کند و اکثرآ غرق می‌شوند.


(۱۴۰۴) هِل* سِباحت* را، رها کن کبر و كين
   نیست جیحون*، نیست جُو، دریاست این

  شناگری را رها کن و تکبر و کینه توزی را ترك بگو، زیرا آبی که در آن سرگرم شنا هستی، نه رودخانه است و نه جویبار بلکه این آب دریاست.
*هِل:رهاکردن
سِباحت: شنا کردن در آب
جیحون: اینجا رود


(۱۴۰۵) در رُباید هفت دریا را چو کاه
         و آنگهان دریای ژرف بی پناه

آن هم دریایی عمیق و بیکران که هفت دریا را مانند پرِ کاه فرو می بلعد.


(۱۴۰۶) عشق، چون کَشتی بُوَد بهرِ خواص
         کم بُوَد آفت، بُوَد اغلب خلاص

عشق برای بندگان خاص خدا مانند کشتی نجات است. کسی که در این کشتی می‌نشیند، کمتر گرفتار آسیب می‌شود و غالباً نجات می‌یابد


هل امر حاضر از هلیدن فرو نهادن ترك كردن)، ترك كن رها کن
۲ سیاحت شنا کردن در آب شناوری
جیحون در اینجا رودخانه به طور مطلق


(۱۴۰۷) زیرَکی بفروش و حیرانی* بخر
     زیرَکی* ظنّ‌ست و حَیرانی نظر

زرنگی را بفروش و به جای آن حیرت خریداری کن زیرا زرنگی به منزله کمان است و حیرت به معنی شهود باطنی.
*زیرکی: تکیه بر عقل جزئی و تدبیر ناقص خویش
*حیرت: واردی است بر قلب عارفان


(۱۴۰۸) عقل، قربان کُن به پیشِ مصطفی*
         حَسبِیَ الله گُو که الله ام کَفی

عقل جزئی خود را در پیش حقیقت محمدیه قربانی کن. بگو که خدا مرا کافی است زیرا خداوند بسنده است.
*مصطفی:اینجا حقیقت محمدیه


(۱۴۰۹) همچو کَنعان سر ز کشتی وا مَکَش
        که غرورش داد، نفسِ زیرَکَش

مانند كنعان پسر نوح از سوار شدن بر کشتیِ نوح سرباز نزن، چون غرور کنعان او را فریب داد.


(۱۴۱۰) که برآیم بر سرِ کوهِ مَشید*
       مِنّتِ نوحم چرا باید کشید؟

مانند كنعان نگو که  بر سر کوه استوار و بلند می‌روم، چرا منت نوح را بکشم؟ (اشاره است به آیه ۲۲ و ۲۳ هود)
*مَشید: استوار و بلند

 
(۱۴۱۱) چون رَمی از مِنَّتش ای بی رَشَد*؟
          که خدا هم مِنتِ او می‌کشد

چگونه از احسان نوح فرار می‌کنی ای گمراه، در حالی که خداوند در برابر احسانش به او پادشاه می‌دهد.
*منت خدا: احسان و بخشش به بخشش بنده


(۱۴۱۲) چون نباشد مِنتش بر جانِ ما
    چونکه شکر و مِنتش گوید خدا؟

چرا ارشاد و بخشش او را به جان نکشیم در حالی که خداوند شکر او می‌گوید و به اوو پاداش می‌دهد.

 
(۱۴۱۳) تو چه دانی ای غَراره* پُر حسد؟
          مِنّتِ او را خدا هم می‌کَشَد

  تو چه می‌دانی ای مغرور حسود ؟ خدا نیز منت او را می‌کشد.


(۱۴۱۴) کاشکی او آشنا ناموختی
تا طمع در نوح و کَشتی دوختی

ای کاش کنعان شنا نیاموخته بود تا به حضرت نوح و کشتی او چشم امید می بست.


(۱۴۱۵) کاش چون طفل از حِیَل جاهل بُدی
            تا چو طفلان چنگ در مادر زدی

ای کاش کنعان مانند بچه‌ها از حیله ها و نیرنگ‌ها بی‌خبر بود، تا مانند اطفال به دامن مادر چنگ می‌زد.


(۱۴۱۶) یا به علمِ نقل كم بودی مَلی*
        علمِ وحىِ دل، ربودی از ولی

  یا ای کاش انسان‌های پُر از علوم نقلی و لفظی لبریز نبودند تا از اولیای خدا علم وحی و دانش باطنی را کسب می‌کردند.

 
(۱۴۱۷) با چنین نوری، چوپیش آری کتاب
         جان وحی آسایِ تو ، آرَد عِتاب

اگر در برابر اولیای خدا که به منبع نور متصل هستند. از عم کلام و حرفه سخن به میان آوری بیاوری روح مسیحایی (وجدان تو) تو را مورد سرزنش قرار می‌دهد.


@MolaviPoett



tgoop.com/MolaviPoett/5293
Create:
Last Update:

شرح روان ابیات مثنوی معنوی_دفتر چهارم
قصه رُستن خَرّوب در گوشه مسجدِ اقصی و غمگین شدنِ...


(۱۴۰۲) داند او کو نیکبخت و مَحرَم‌ست
    زیرکی ز ابلیس و، عشق از آدم ست

هر کسی که سعادتمند حقیقی و مَحرمِ اسرار الهی باشد این نکته را می‌داند که زرنگی از آنِ ابلیس است و عشق از آن آدمِ.


(۱۴۰۳) زیرکی، سَبّاحی آمد در بِحار
    كم رَهد، غرق ست او پایانِ کار

زیرکی مثل شنا کردن در دریاهاست، و کمتر پیش میآید انسانی نجات پیدا کند و اکثرآ غرق می‌شوند.


(۱۴۰۴) هِل* سِباحت* را، رها کن کبر و كين
   نیست جیحون*، نیست جُو، دریاست این

  شناگری را رها کن و تکبر و کینه توزی را ترك بگو، زیرا آبی که در آن سرگرم شنا هستی، نه رودخانه است و نه جویبار بلکه این آب دریاست.
*هِل:رهاکردن
سِباحت: شنا کردن در آب
جیحون: اینجا رود


(۱۴۰۵) در رُباید هفت دریا را چو کاه
         و آنگهان دریای ژرف بی پناه

آن هم دریایی عمیق و بیکران که هفت دریا را مانند پرِ کاه فرو می بلعد.


(۱۴۰۶) عشق، چون کَشتی بُوَد بهرِ خواص
         کم بُوَد آفت، بُوَد اغلب خلاص

عشق برای بندگان خاص خدا مانند کشتی نجات است. کسی که در این کشتی می‌نشیند، کمتر گرفتار آسیب می‌شود و غالباً نجات می‌یابد


هل امر حاضر از هلیدن فرو نهادن ترك كردن)، ترك كن رها کن
۲ سیاحت شنا کردن در آب شناوری
جیحون در اینجا رودخانه به طور مطلق


(۱۴۰۷) زیرَکی بفروش و حیرانی* بخر
     زیرَکی* ظنّ‌ست و حَیرانی نظر

زرنگی را بفروش و به جای آن حیرت خریداری کن زیرا زرنگی به منزله کمان است و حیرت به معنی شهود باطنی.
*زیرکی: تکیه بر عقل جزئی و تدبیر ناقص خویش
*حیرت: واردی است بر قلب عارفان


(۱۴۰۸) عقل، قربان کُن به پیشِ مصطفی*
         حَسبِیَ الله گُو که الله ام کَفی

عقل جزئی خود را در پیش حقیقت محمدیه قربانی کن. بگو که خدا مرا کافی است زیرا خداوند بسنده است.
*مصطفی:اینجا حقیقت محمدیه


(۱۴۰۹) همچو کَنعان سر ز کشتی وا مَکَش
        که غرورش داد، نفسِ زیرَکَش

مانند كنعان پسر نوح از سوار شدن بر کشتیِ نوح سرباز نزن، چون غرور کنعان او را فریب داد.


(۱۴۱۰) که برآیم بر سرِ کوهِ مَشید*
       مِنّتِ نوحم چرا باید کشید؟

مانند كنعان نگو که  بر سر کوه استوار و بلند می‌روم، چرا منت نوح را بکشم؟ (اشاره است به آیه ۲۲ و ۲۳ هود)
*مَشید: استوار و بلند

 
(۱۴۱۱) چون رَمی از مِنَّتش ای بی رَشَد*؟
          که خدا هم مِنتِ او می‌کشد

چگونه از احسان نوح فرار می‌کنی ای گمراه، در حالی که خداوند در برابر احسانش به او پادشاه می‌دهد.
*منت خدا: احسان و بخشش به بخشش بنده


(۱۴۱۲) چون نباشد مِنتش بر جانِ ما
    چونکه شکر و مِنتش گوید خدا؟

چرا ارشاد و بخشش او را به جان نکشیم در حالی که خداوند شکر او می‌گوید و به اوو پاداش می‌دهد.

 
(۱۴۱۳) تو چه دانی ای غَراره* پُر حسد؟
          مِنّتِ او را خدا هم می‌کَشَد

  تو چه می‌دانی ای مغرور حسود ؟ خدا نیز منت او را می‌کشد.


(۱۴۱۴) کاشکی او آشنا ناموختی
تا طمع در نوح و کَشتی دوختی

ای کاش کنعان شنا نیاموخته بود تا به حضرت نوح و کشتی او چشم امید می بست.


(۱۴۱۵) کاش چون طفل از حِیَل جاهل بُدی
            تا چو طفلان چنگ در مادر زدی

ای کاش کنعان مانند بچه‌ها از حیله ها و نیرنگ‌ها بی‌خبر بود، تا مانند اطفال به دامن مادر چنگ می‌زد.


(۱۴۱۶) یا به علمِ نقل كم بودی مَلی*
        علمِ وحىِ دل، ربودی از ولی

  یا ای کاش انسان‌های پُر از علوم نقلی و لفظی لبریز نبودند تا از اولیای خدا علم وحی و دانش باطنی را کسب می‌کردند.

 
(۱۴۱۷) با چنین نوری، چوپیش آری کتاب
         جان وحی آسایِ تو ، آرَد عِتاب

اگر در برابر اولیای خدا که به منبع نور متصل هستند. از عم کلام و حرفه سخن به میان آوری بیاوری روح مسیحایی (وجدان تو) تو را مورد سرزنش قرار می‌دهد.


@MolaviPoett

BY شرح روان ابیات مثنوی معنوی دفتر اول_ دفتر دوم_ دفترسوم_ دفتر چهارم(مولانا)


Share with your friend now:
tgoop.com/MolaviPoett/5293

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Image: Telegram. Avoid compound hashtags that consist of several words. If you have a hashtag like #marketingnewsinusa, split it into smaller hashtags: “#marketing, #news, #usa. Find your optimal posting schedule and stick to it. The peak posting times include 8 am, 6 pm, and 8 pm on social media. Try to publish serious stuff in the morning and leave less demanding content later in the day. Write your hashtags in the language of your target audience. The best encrypted messaging apps
from us


Telegram شرح روان ابیات مثنوی معنوی دفتر اول_ دفتر دوم_ دفترسوم_ دفتر چهارم(مولانا)
FROM American