tgoop.com/MolaviPoett/5296
Last Update:
شرح روان ابیات مثنوی معنوی_دفتر چهارم
بیانِ آنکه حصولِ علم و مال و جاه مر بَد گوهران را فضیحتِ اوست، و چون شمشیریست کی افتاده است به دستِ راهزن
(۱۴۳۶) بَد گُهَر را علم و فن آموختن
دادنِ تیغی به دستِ راهزن
علم و هنر آموختن به آدم نااهل مانند شمشیر تیز به دست سارق دادن است.
(۱۴۳۷) تیغ دادن در کف زنگی مست
به که آید علم ناکس را به دست
شمشیر تیز به دست سیاه مست دادن بهتر از علم آموختن به نااهل است.
(۱۴۳۸) علم و مال و منصب و جاه و قِرآن
فتنه آمد، در کفِ بَدگوهران
علم و ثروت و مقام و جاه و بختیاری اگر نصیب نااهلان شود به فتنه و آشوب مبدّل گردد.
*قِرآن: بخت و اقبال_ در اصطلاح نجومی به اجتماع زُحل و مشتری گفته می شود . و به کسی که ولادتش در این وقت باشد صاحبقران گویند. و صاحبقران یعنی پادشاه پیروز و مظفر که لقب امیر تیمور بوده است.
(۱۴۳۹) پس غزا زين فرض شد بر مؤمنان
تا ستانند از کفِ مجنون سِنان*
جهاد از آنرو بر مؤمنان واجب شد که نیزه را از دست دیوانه بگیرند.
*سِنان: نوک تیز
(۱۴۴۰) جانِ او مجنون، تنش شمشیرِ او
واسِتان شمشیر را زآن زشت خو
روح او دیوانه (نادان) است و جسم او به منزله شمشیر اوست. پس باید شمشیر را از آن بدخُلق بگیری.
آنچه منصب میکند با جاهلان
از فضیحت، کی کند صد ارسلان*؟
آن رسوایی و فضاحتی که منصب و مقام دنیوی برای افراد نادان ایجاد میکند چگونه ممکن است که صد شیر بیشه آن رسوایی و زبان را بیار آوَرَد؟
*ارسلان: شیر
(۱۴۴۲) عيب او مخفی ست، چون آلت بیافت
مارَش از سوراخ* بر صحرا شتافت
عیب و نقص نادان پیش از آنکه به ریاست و مسندی برسد، پنهان است، امّا همینکه وسیلهای برای خود پیدا کند، ضرر و زیان او آشکار میشود.
*مار از سوراخ به صحرا شتافتن: کنایه از ظاهر شدن شرّ و فساد نادانانی است که ناگهان به مسندی میرسند.
(۱۴۴۳) جمله صحرا مار و کژدم پُر شود
چونکه جاهلِ، شاهِ حُکم مُر* شود
وقتی که آدم نادان فرمانروای مطلق شود، سراسر صحرا پُر از مار و عقرب میشود. یعنی اعوان و انصار او از این فرصت استفاده میکنند و به جان خلق الله میافتند و دمارشان بر میآورند و ظلم همه جا را فرا میگیرد.
*حكم مُر: حكم تلخ، کنایه از حاکمیت قاطع
(۱۴۴۴) مال و منصب ناکسی کارد به دست
طالبِ رسواییِ خویش او شده ست
هر آدم نابکار که مال و مقامی به دست میآورد، با اینکار خواهان رسوایی خود شده است. زیرا کار او از دو حال خارج نیست:
(۱۴۴۵) یا کند بخل و عطاها کم دهد
یا سخا آرَد به نامَوضِع نهد
یا تنگ چشمی و خسّت نشان میدهد و به مستمندان چیزی نمیده،د و یا بذل و بخششهای نابجا میکند. [در جایی که باید عطا کند، بُخل نشان میدهد و در جایی که باید امساك کند بیحساب میبخشد. و در هر کاری حرکت ناصواب میکند.]
(۱۴۴۶)شاه را در خانه بَیدَق نهد
این چنین باشد عطا کاحمَق دهد
بخشش و عطای آن ناکَسِ به مسند رسیده در مَثَل همچون کسی است که در بازی شطرنج، شاه را در خانه پیاده قرار میدهد. یعنی نابجا عمل میکند.
(۱۴۴۷) حکم چون در دستِ گمراهی فتاد
جاه پندارید، در چاهی فتاد
وقتی که حکومت به دست يك گمراه بیفتد او گمان میکند که به جاه رسیده است، در حالی که به چاه فرو افتاده است.
(۱۴۴۸) ره نمیداند، قلاووزی کند
جانِ زشت او جهان سوزی کند
آن نادان با اینکه راه را نمیشناسد راهنمایی دیگران را به عهده میگیرد، و در نتیجه روح پلید او جهانی را به آتش میکشد. «قدرت معنوی چون به دست نالایقان افتد، زیانبارتر و کشنده تر از سوءاستفاده از قدرت دنیوی است.»
(۱۴۴۹) طفلِ راهِ فقر، چون پیری گرفت
پیروان را غولِ ادباری گرفت
اگر آن کسی که در طریقت به منزله طفل خردسال است و بخواهد مانند پیران طریقت به ارشاد و هدایت سالکان بپردازد، پیروان او مقهور غول فلاکت و بدبختی میشوند.
(۱۴۵۰) که بیا که ماه بنمایم تو را
ماه را هرگز ندید آن بی صفا
سالک بیا تا حقیقت را به تو نشان دهم، آن که باطن سیاه دارد هرگز ماه حقیقت را ندیده است.
(۱۴۵۱)چون نمایی؟ چون ندیدستی به عمر
عکس مَه در آب هم، ای خامِ غُمر*
ای احمق تو که در عمرت حتی تصویر ماه حقیقت را در آب ندیدی، چگونه میخواهی ماه حقیقت را به دیگران نشان بدهی.
*غُمر: احمق
(۱۴۵۲) احمقان سَروَر شدستند و ز بیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم
احمقها سرور و سالار شدهاند و خردمندان از ترس، سر خود را زیر پتو فرو بردهاند.
✍ استاد کریم زمانی
@MolaviPoett
BY شرح روان ابیات مثنوی معنوی دفتر اول_ دفتر دوم_ دفترسوم_ دفتر چهارم(مولانا)
Share with your friend now:
tgoop.com/MolaviPoett/5296