tgoop.com/NDEchanel/2482
Last Update:
📝📝📝
🔰 قسمت دوم
📌 بعدها من به مادر دختر توضيح دادم كه او را در همان روز مرگم در اثر تصادف و در طبقه هفتم آپارتمانشان و در حال گريه روى صندلى كنار تخت دخترش ديده ام و او ناباورانه منرا تایید می کرد.
در همان زمان صدايى بسيار بسيار پرقدرت و نيرو كه تمام كهكشانها و هر جنبنده اى در جهان مى توانست آنرا بشنود ولى همراه عشق بسيار عظيمى بود از من پرسید:
اين خانوم چه كار مىكند؟
من بسيار متعجب و گيج بودم، هم مى فهميدم كه اين صدا متعلق به خداوند است و هم اين سوال خيلى به نظرم عجيب بود، چون مشخص بود كه او در حال گريه است.
جواب دادم؛ او گريه مى كند.
سوال دوم اين بود:
براى چى اينچنين گريه مى كند؟
من حقيقتا هيچ جوابى در آن لحظه به ذهنم نمى رسيد. هر چيزى فكر كردم بگويم در آن لحظات بسيار بى معنا بودند.
سوال سوم اين بود:
آيا شماها هيچ كار ديگرى نداريد كه اينجا بنشينيد و گريه كنيد؟
من ترجيح دادم هيچ جوابى ندهم چون همه جوابها به نظرم در آن لحظه بى مفهموم بودند. بعد او به من گفت همراهم بيا مىخواهم چيزى نشانت دهم.
🔰 مصاحبه گر: شما چطور قاطعانه میگویید او خداوند بود؟ چطور اینچنین مطمئنید؟
📌 در آن بعد برداشت من چنین بود که او یک انرژی کنترل کننده و ناظر به هستی هست که همه جا وجود دارد. من احساسم بود که او خداوند است. ولی نمی توانم دقیق به شما ثابت کنم. بعد به من گفت:
تو دوباره برخواهى گشت و من دوباره به تو زمان خواهم داد. رسالتت بر روى زمين اين است كه تمام آنچه را ديدى براى همه تعريف كنى.از زمانت نهايت بهره را ببر چون زمان بسيار كوتاهى به تو مى دهم.
من با سرعت باور نكردنى در بدنم بيدار شدم درد بسيار عجيبى حس مى كردم نمى فهميدم كجا هستم همه جا تاريك بود. ناگهان صحنه تصادف يادم آمد و خروج از بدنم. در اين فكرها بودم كه فردى ملافه را از صورتم كنار زد پزشك شيفت بعد بود و زمانى كه چشمان باز منرا ديد با جيغى خودش را عقب پرت كرد. پرستارها همه دويدند و سريع دوباره به اتاق عمل منتقلم كردند.
📌 پنجاه روز در بيمارستان بسترى بودم تمام پرسنل بيمارستان براى ديدنم مى آمدند و مىگفتند هرگز پیش از این مرده اى كه زنده شود را نديده اند. سپس من را به بيمارستان به خصوصى در سن پطرزبورگ فرستادند كه هرگز افراد معمولى نمى توانند به آنجا دسترسى پيدا كنند. پزشكى كه من را تحت مداوا قرار داد به من گفت دوست من دوباره زنده شدن تو هيچ نامى غير از معجزه از نظر پزشكى ندارد چون ارگانهاى حياتى تو تقريبا تخريب شده قطعى هستند. من بايد بگويم كه تو فقط شايد بتوانى مدتى زندگى كنى. بله من تقريبا چيزى به اسم معده و روده ندارم. ولى از آن ثانيه تا كنون هر لحظه تجربه ام را با مردم در ميان مى گذارم.
🔰 مصاحبه گر: شما در حقيقت دو معجزه دريافت كرديد، يكى برگشت به زندگى و يكى ادامه ى زندگى به اين طريق.
📌 بله همينطور هست، من در آن لحظاتى كه مادر آن دختر را ديدم بسيارى از اتفاقاتى كه همزمان در آن لحظات رخ داده بودند را نيز ديدم. مثلا فردى كه به او زنگ زد و تمام مكالماتشان را، محل زندگى آن فرد و اتفاقاتى كه براى او در خانه اش افتاد. و مادر آن دختر در نهايت بهت يك به يكشان را تاييد كرد.
مادر دختر از من مى پرسيد حالا من بايد چكار كنم؟ چطور خداوند من را مخاطب قرار داده؟ این از حیطه ادراک من خارج است. به نظرم جواب بسيار واضح بود:
به زندگى و به فرصت داده شده اش در بهترين شكل ممكن ادامه دهد.
كانال معجزه شبكه آلمان
ترجمه: گلاره سادات اخوى
برگرفته از: @Nahtoderfahrung
@NDEchanel
BY تجربه نزدیک به مرگ / ان دی ئی
Share with your friend now:
tgoop.com/NDEchanel/2482