✔️قسمتی از تجربهی مرگ تقریبی دختری به نام «والری» در سال ۱۹۹۶
📌 دربارهی زمانی که با آن موجودات بودم، چیزها در ذهنم واضح نیستند. احساس میکنم ما درباره حضور من در آنجا و اینکه باید برگردم، صحبت کردیم. به طور واضح این را به یاد نمیآورم، اما به خاطر دارم که از من پرسیدند آیا به چیزی نیاز دارم؟
📌 من به آنها گفتم که مادرم سرطان سینه دارد و میخواهم به او کمک کنم. یکی از آن موجودات به طرز شگفتانگیزی مشتاق کمک بود، او گفت: «اینجا منتظر باش.» او به سمت درخشانترین و زیباترین نوری که تاکنون دیدهام، حرکت کرد. اگر خدا چیزی باشد، آن نور بود؛ خالص، خالص، خالص، عشق بیقید و شرط. چیزی فراتر از آنچه که بتوانم توصیف کنم یا با کلمات بیان کنم یا در اینجا بر روی زمین احساس کنم.
📌 نمیتوانستم مستقیم به آن نور نگاه کنم و قادر به ورود به آن هم نبودم، اما آنها(دو موجود معنوی که تجربهگر را در تجربهاش همراهی میکردند) میتوانستند و به سویش رفتند. زمانی که حرکت آنها را دنبال میکردم مجبور شدم صورتم را بپوشانم چون آن نور برای من بیش از حد بود.
📌 یکی از انها از سمت نور به سمت من بازگشت و یک توپ از این نور غیرقابل توصیف را برایم آورد. اندازه آن تقریباً به اندازه یک طالبی بود. اما چون از جنس نور بود، وزنی یا جرمی نداشت، اما به هر حال یک توپ بود. آنها این توپ را به من دادند؛ این توپ برای مادرم بود. وقتی این را احساس کردم، چیزی که فقط میتوانم آن را یک «دانلود الهی» توصیف کنم - مثل صحنهای از فیلم ماتریکس یا چیزی شبیه آن - همه اطلاعات به سوی من جاری شد، اما این اطلاعات بسیار ساده بود.
📌 در لحظهای که با این توپ نور تماس پیدا کردم، همه چیز در مورد بدن انسان و سلامتی ۱۰۰٪ شفاف و واضح شد. همه چیز بسیار ساده، زیبا و شفاف بود. به من شفا و سلامتی نشان داده شد، در حالی که (از ساده بودن راز سلامتی) کاملاً مبهوت شده بودم. اگر میتوانستم این را به مردم بگویم و به آنها نشان دهم که شفا بافتن چقدر آسان است. احساس تواضع و اشتیاق عمیقی از به اشتراک گذاشتن این اطلاعات داشتم. قلب و روحم برای به اشتراک گذاشتن این تجربه و اطلاعات میتپید و تنها چیزی که احساس کردم این بود که «اگر فقط میتوانستم این را توضیح دهم!»
📌به یاد ندارم که چگونه از نور خارج شدم. برای بازگشت به بدنم داستان خاصی ندارم. یادم نمیآید که چطور با موجودات نورانی وداع کردم یا چگونه به بدنم برگشتم. حتی نمیدانم چه زمانی این تجربه را به یاد آوردم، انگار که حافظهام در هفتههای پس از حادثه به کار افتاده است.
📌 مادرم به سرطان مرحله ۳ مبتلا بود، او تمام دورههای درمانی را گذراند و از آن زمان تاکنون هیچ نشانهای از سرطان نداشته است. او اکنون ۷۷ سال دارد و در واقع هیچ دارویی مصرف نمیکند. چه کسی میداند، شاید در نهایت آن توپ نور به او کمک کرد؟
✔️قسمتی از تجربهی مرگ تقریبی دختری به نام «والری» در سال ۱۹۹۶
📌 دربارهی زمانی که با آن موجودات بودم، چیزها در ذهنم واضح نیستند. احساس میکنم ما درباره حضور من در آنجا و اینکه باید برگردم، صحبت کردیم. به طور واضح این را به یاد نمیآورم، اما به خاطر دارم که از من پرسیدند آیا به چیزی نیاز دارم؟
📌 من به آنها گفتم که مادرم سرطان سینه دارد و میخواهم به او کمک کنم. یکی از آن موجودات به طرز شگفتانگیزی مشتاق کمک بود، او گفت: «اینجا منتظر باش.» او به سمت درخشانترین و زیباترین نوری که تاکنون دیدهام، حرکت کرد. اگر خدا چیزی باشد، آن نور بود؛ خالص، خالص، خالص، عشق بیقید و شرط. چیزی فراتر از آنچه که بتوانم توصیف کنم یا با کلمات بیان کنم یا در اینجا بر روی زمین احساس کنم.
📌 نمیتوانستم مستقیم به آن نور نگاه کنم و قادر به ورود به آن هم نبودم، اما آنها(دو موجود معنوی که تجربهگر را در تجربهاش همراهی میکردند) میتوانستند و به سویش رفتند. زمانی که حرکت آنها را دنبال میکردم مجبور شدم صورتم را بپوشانم چون آن نور برای من بیش از حد بود.
📌 یکی از انها از سمت نور به سمت من بازگشت و یک توپ از این نور غیرقابل توصیف را برایم آورد. اندازه آن تقریباً به اندازه یک طالبی بود. اما چون از جنس نور بود، وزنی یا جرمی نداشت، اما به هر حال یک توپ بود. آنها این توپ را به من دادند؛ این توپ برای مادرم بود. وقتی این را احساس کردم، چیزی که فقط میتوانم آن را یک «دانلود الهی» توصیف کنم - مثل صحنهای از فیلم ماتریکس یا چیزی شبیه آن - همه اطلاعات به سوی من جاری شد، اما این اطلاعات بسیار ساده بود.
📌 در لحظهای که با این توپ نور تماس پیدا کردم، همه چیز در مورد بدن انسان و سلامتی ۱۰۰٪ شفاف و واضح شد. همه چیز بسیار ساده، زیبا و شفاف بود. به من شفا و سلامتی نشان داده شد، در حالی که (از ساده بودن راز سلامتی) کاملاً مبهوت شده بودم. اگر میتوانستم این را به مردم بگویم و به آنها نشان دهم که شفا بافتن چقدر آسان است. احساس تواضع و اشتیاق عمیقی از به اشتراک گذاشتن این اطلاعات داشتم. قلب و روحم برای به اشتراک گذاشتن این تجربه و اطلاعات میتپید و تنها چیزی که احساس کردم این بود که «اگر فقط میتوانستم این را توضیح دهم!»
📌به یاد ندارم که چگونه از نور خارج شدم. برای بازگشت به بدنم داستان خاصی ندارم. یادم نمیآید که چطور با موجودات نورانی وداع کردم یا چگونه به بدنم برگشتم. حتی نمیدانم چه زمانی این تجربه را به یاد آوردم، انگار که حافظهام در هفتههای پس از حادثه به کار افتاده است.
📌 مادرم به سرطان مرحله ۳ مبتلا بود، او تمام دورههای درمانی را گذراند و از آن زمان تاکنون هیچ نشانهای از سرطان نداشته است. او اکنون ۷۷ سال دارد و در واقع هیچ دارویی مصرف نمیکند. چه کسی میداند، شاید در نهایت آن توپ نور به او کمک کرد؟
Telegram users themselves will be able to flag and report potentially false content. 4How to customize a Telegram channel? In the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram, members are only allowed to post voice notes of themselves screaming. Anything else will result in an instant ban from the group, which currently has about 75 members. Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared the group Tuesday morning on Twitter, calling out the "degenerate" community, or crypto obsessives that engage in high-risk trading. Hui said the messages, which included urging the disruption of airport operations, were attempts to incite followers to make use of poisonous, corrosive or flammable substances to vandalize police vehicles, and also called on others to make weapons to harm police.
from us