tgoop.com/Nahavand_farhangohonar/25698
Last Update:
امروز ۱۳ تیرماه روز #جشن_تیرگان است.
در باورهای مردم، دربارهٔ #جشن_تیرگان دو روایت وجود دارد که یکی مربوط به #فرشته_باران یا #تیشتر است و دیگری دربارهٔ #آرش_کمانگیر و جنگ و ستیز میان ایران و توران.در تواریخ سنتی تیرگان روز کمان کشیدن #آرش_کمانگیر و پرتاب تیر از فراز #البرز است. همچنین جشن تیرگان به نوشته #ابوریحان_بیرونی در آثارالباقیه، روز بزرگداشت جایگاه نویسندگان در ایران باستان بودهاست.
روایت مربوط به فرشته باران یا #تیشتر روایت نبرد همیشگی میان نیکی و بدی ("تیشتر" در برابر "اَپوش") است. در اوستا، تیشتر یشت (تیر یشت)، تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به چهره جوانی پانزده ساله در میآید و در ده روز دوم به چهره گاوی با شاخهای زرین و در ده روز سوم به چهره اسبی سپید و زیبا با گوشهای زرین.
تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرومیرود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، روبرو میشود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمیخیزند و تیشتر در این نبرد شکست میخورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد میجوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز میگردد و آبها میتوانند بدون مانعی به مزرعهها و چراگاهها جاری شوند. باد، ابرهای باران زا را که از دریای کیهانی برمیخواستند به این سو و آن سو می راند و بارانهای زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو می ریزد و به مناسبت این پیروزی، ایرانیان این روز را به جشن می پرداختند.
روایت دیگر نیز دربارهٔ #آرش_کمانگیر (آرش شیواتیر) اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سالها جنگ و ستیز بود. در نبرد میان «افراسیاب» و «منوچهر» شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی میخورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی میدهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا میافتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در میآیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد میپذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فروآمد همانجا مرز دو کشور باشد و هیچیک از دو کشور از آن فراتر نروند؛
«روزگاری بود؛
روزگار تلخ و تاری بود
بخت ما چون روی بدخواهان ما تیره
دشمنان بر جان ما چیره
شهر سیلی خورده هذیان داشت؛
بر زبان بس داستانهای پریشان داشت
زندگی سرد و سیه چون سنگ،
روز بدنامی،
روزگار ننگ
غیرت اندر بندهای بندگی پیچان؛
عشق در بیماریِ دلمردگی بیجان،
آخرین فرمان، آخرین تحقیر
مرز را پرواز تیری میدهد سامان!
گر به نزدیکی فرود آید ،
خانه هامان تنگ،
آرزومان کور،
ور بپرد دور،
تا کجا؟ تاچند؟
آه ! کوبازوی پولادین و کو سرپنجهی ایمان؟
هر دهانی این خبر را بازگو میکرد؛
چشمها ، بی گفت و گویی ، هر طرف را جست و جو میکرد»
تا در این گفتگو بودند، سپندارمذ (ایزدبانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگترین کماندار بود و به نیروی بیمانندش تیر را دورتر از همه پرتاب میکرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش ِتیر او بستهاست و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد.
«منم آرش» ،
- چنین آغاز کرد آن مرد با دشمن -
«منم آرش، سپاهی مردی آزاده،
به تنها تیر ترکش آزمون تلختان را
اینک آماده
مجوییدم نسب،
فرزند رنج و کار؛
گریزان چون شهاب از شب ،
چو صبح آمادهی دیدار
مبارک باد آن جامه که اندر رزم پوشندش؛
گوارا باد آن باده که اندر فتح نوشندش
شما را باده و جامه
گوارا و مبارک باد!»
BY کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند
![](https://photo2.tgoop.com/u/cdn4.cdn-telegram.org/file/Fu2ZBBT4WbHtuCCYUsYQZKxJzVuDMwizHWCl7vjOfTyfAuIprrVwQcwZkkOKXb7e7ztPSlcYXquqzMY1PWlHcH4jmBj1ZVYpDbA9tKNMjTcQ59sJI65JAf0woKwg0EfzMwllhcGPI3jNlBi88hA0moxeC3J6dSCEEipPwXOvCaUDo_eJ6OHGVFsRe2X7UtWvKPb79vNrz_1YpxEmMiXMRachG1kmJ2bfWzh6T09ITgdoMkdZ6rYOWGeCp2_O_nwrUXfvC1UfQ3MrtV1PtoxpYOdLUE6ZEMMIg2ObKmT5tiuoBs1KNRjMZK1OFDLYruNbCfOs_eeFZzd1tC7JQwX67g.jpg)
Share with your friend now:
tgoop.com/Nahavand_farhangohonar/25698