کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

برای یک پرونده تسخیری در سالن دادگاه کیفری یک منتظر بودم تا زندانی ها را بیاورند و جلسه شروع شود. کتاب و روزنامه همراه نداشتم و بهترین کار را پناه بردن به شعر دیدم و غزل زیر زاییده شد.



باران و هزار چشمِ زیبا
می‌بارد و من هنوز اینجا

می‌مانم و انتظار دارم
تا چشمِ تو را کنم تماشا

ای خوب ترین ستاره ی شب
ای آخرِ آرزو پری سا

خورشیدِ نشسته را برآور
تا سر بزند به شهرِ رویا

شیری که درون قلب داریم
زنجیر بریده بی محابا

بی تاب نشسته شب بمیرد
باید بدرد شغال ها را

باید برسد کنار خورشید
بیدار کند دوباره ما را

ناوک به کمانِ ابروان است
تا پلک به روی چشم، مانا

بگشا که رها شود بدوزد
آلوده به کینه را سراپا

مه پیکر جاودانه امید
ققنوسِ فسانه های شیوا

امید که باز پرگشایی
خاکسترِ شهر مانده بر جا

#امیرپویا_رشیدی
۱۴۰۳,۵,۲۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۴۷۱۳

www.tgoop.com/Nahavand_farhangohonar/26077

653 viewsSoroush hajian, Aug 14 at 07:01

برای یک پرونده تسخیری در سالن دادگاه کیفری یک منتظر بودم تا زندانی ها را بیاورند و جلسه شروع شود. کتاب و روزنامه همراه نداشتم و بهترین کار را پناه بردن به شعر دیدم و غزل زیر زاییده شد.



باران و هزار چشمِ زیبا
می‌بارد و من هنوز اینجا

می‌مانم و انتظار دارم
تا چشمِ تو را کنم تماشا

ای خوب ترین ستاره ی شب
ای آخرِ آرزو پری سا

خورشیدِ نشسته را برآور
تا سر بزند به شهرِ رویا

شیری که درون قلب داریم
زنجیر بریده بی محابا

بی تاب نشسته شب بمیرد
باید بدرد شغال ها را

باید برسد کنار خورشید
بیدار کند دوباره ما را

ناوک به کمانِ ابروان است
تا پلک به روی چشم، مانا

بگشا که رها شود بدوزد
آلوده به کینه را سراپا

مه پیکر جاودانه امید
ققنوسِ فسانه های شیوا

امید که باز پرگشایی
خاکسترِ شهر مانده بر جا

#امیرپویا_رشیدی
۱۴۰۳,۵,۲۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۴۷۱۳

BY کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند