NO_VEL_ROJBER Telegram 78
Rojber Novel🤍
#part 38 روژبین با غذای رو میزش بازی می کرد ،از پیج فیکش نوتیف میاد و گوشیش رو برمیداره استوری جدید برتان بود ،روژبین بدون لحظه ای مکث استوری رو نگاه میکنه یه دختر خیلی خوشگل کنار برتان بود ،روژبین لب میزد :این دختره کیه؟چقدرم خوشگله اها تگ مخفی زده بزار…
#part 39

روژبین با دیدن رابیا خیلی تعجب میکنه رابیا شروع به صحبت میکنه :همینطور که گفتم تو من رو میشناسی
روژبین:از کجا م..میدونی ؟
رابیا:منم مثل تو یه دخترم خوب میدونم که چیکار میکنی و چه حِسی داره ،میتونم بیام تو ؟
روژبین:ال…البته بیا

رابیا وقتی وارد خونه ی روژبین میشه میگه :ووو چقدر خونت خوشگله
روژبین:ممنونم
رابیا:واقعا عاشق اون پسری اسمش چی بود …فورکان درسته؟
روژبین:درسته اسمش فورکانه ، اگه بخوام راستش رو بگم …نـه
رابیا:میدونستم
روژبین:به برتان میشه نگی؟
رابیا:باشه ،خوشگل اما باید قول بدی از دل برتان دربیاری
روژبین :یعنی چی؟
رابیا:چقدر سوال میپرسی تو
خب من میرم شمارتو بهم بده
روژبین:باشه ،ولی از حرفت چیزی نفهمیدم
رابیا:بای
روژبین:خدافظ
رابیا موقع خروج کلید پشت در روژبین رو بر میداره !

روژبین خیلی تعجب کرده بود و ذهنش پر از خَلَه شده بود !
از حرفای های رابیا چیزی نفهمیده بود و گیج شده،رابیا به محض خروج به برتان زنگ میزنه و میگه :برتان ،میشه کمکم کنی ؟
برتان :چی شده ؟
رابیا:تو خونه ی روژبینم روژبین نمیزاره بیام بیرون فکر کنم میخواد بلایی سرم بیاره
برتان :چی؟ الان میام
برتان با هول و ولا از شرکت میزنه و بیرون و سوار ماشین میشه و به سمت خونه ی روژبین میره


…..

رابیا پشت درخت تو حیاط قایم شده
برتان با سرعت میره تا در بزنه روژبین با شنیدن صدای دَر بلند میشه تا دَر رو باز کنه ، روژبین با دیدن برتان شوکه میشه
رابیا تو همین لحظه برتان رو به داخل هُل میده و در میبنده،وقتی رابیا برتان رو هُل میده برتان میوفته رو روژبین برای اینکه سَر روژبین آسیب نبینه دستش رو زیر سرش میزاره .

روژبین و برتان چند دقیقه ی تو همون حالت میمونن ،چشم برتان تو چشم روژبین بود ! نفس های گرم دختر به صورت پسر میخورد و نفس های پسر به صورت دختر!
چشم برتان به سینه های روژبین میخوره ، و نگاهی زیر چشمی میندازه
روژبین نفس هاشو کنترل میکنه و این باعث میشه سینه هاش خوش فرم تر بشه !

برتان از روی روژبین بلند میشه ، روژبین سرش رو میخارونه ، و میگه :تو به رابیا گفتی این کارو کنه؟
جوابی که روژبین میخواست جواب مثبت بود اما برتان جواب داد :نه از چیزی خبر نداشتم اینجور کلک ها از دست تو برمیاد نه من
روژبین:بازم من مقصرم
برتان :همیشه تو مقصری
روژبین از حرص پارچ کنارش رو پرت میکنه تو دیوار و میگه :بس کن برتان داری دیوانم میکنی
برتان :عه من دیوانت میکنم ؟ها
روژبین :اره

تو همین حین دعوا بودن که اروم بهم نزدیک میشن،بغض روژبین باعث میشه برتان دستی به موهاش بکشه و تو گوشش میخونه :د..دوست دارم !
روژبین برتان رو تو آغوشش میگیره
تو همین لحظه ها فورکان از راه میرسه.
رابیا متوجه ی فورکان نمیشه کلید از دست رابیا رو زمین افتاده بود فورکان کلید رو برمیداره !
و در رو باز میکنه بادیدن روژبین و برتان آب دهنش رو قورت میده

برتان سرش رو میچرخونه و میگه :مردک گمشو از اینجا
فورکان:تو پیش دوست دختر من چیکار میکنی ؟
برتان :دوست دخترت؟
برتان به ضربه ای محکم به سمت فورکان میره،فورکان ضربه ای شدید به چشم برتان میزنه !
روژبین فریاد میزنه :بسته ،ب…بسته ادامه ندید


https://www.tgoop.com/No_vel_rojber



tgoop.com/No_vel_rojber/78
Create:
Last Update:

#part 39

روژبین با دیدن رابیا خیلی تعجب میکنه رابیا شروع به صحبت میکنه :همینطور که گفتم تو من رو میشناسی
روژبین:از کجا م..میدونی ؟
رابیا:منم مثل تو یه دخترم خوب میدونم که چیکار میکنی و چه حِسی داره ،میتونم بیام تو ؟
روژبین:ال…البته بیا

رابیا وقتی وارد خونه ی روژبین میشه میگه :ووو چقدر خونت خوشگله
روژبین:ممنونم
رابیا:واقعا عاشق اون پسری اسمش چی بود …فورکان درسته؟
روژبین:درسته اسمش فورکانه ، اگه بخوام راستش رو بگم …نـه
رابیا:میدونستم
روژبین:به برتان میشه نگی؟
رابیا:باشه ،خوشگل اما باید قول بدی از دل برتان دربیاری
روژبین :یعنی چی؟
رابیا:چقدر سوال میپرسی تو
خب من میرم شمارتو بهم بده
روژبین:باشه ،ولی از حرفت چیزی نفهمیدم
رابیا:بای
روژبین:خدافظ
رابیا موقع خروج کلید پشت در روژبین رو بر میداره !

روژبین خیلی تعجب کرده بود و ذهنش پر از خَلَه شده بود !
از حرفای های رابیا چیزی نفهمیده بود و گیج شده،رابیا به محض خروج به برتان زنگ میزنه و میگه :برتان ،میشه کمکم کنی ؟
برتان :چی شده ؟
رابیا:تو خونه ی روژبینم روژبین نمیزاره بیام بیرون فکر کنم میخواد بلایی سرم بیاره
برتان :چی؟ الان میام
برتان با هول و ولا از شرکت میزنه و بیرون و سوار ماشین میشه و به سمت خونه ی روژبین میره


…..

رابیا پشت درخت تو حیاط قایم شده
برتان با سرعت میره تا در بزنه روژبین با شنیدن صدای دَر بلند میشه تا دَر رو باز کنه ، روژبین با دیدن برتان شوکه میشه
رابیا تو همین لحظه برتان رو به داخل هُل میده و در میبنده،وقتی رابیا برتان رو هُل میده برتان میوفته رو روژبین برای اینکه سَر روژبین آسیب نبینه دستش رو زیر سرش میزاره .

روژبین و برتان چند دقیقه ی تو همون حالت میمونن ،چشم برتان تو چشم روژبین بود ! نفس های گرم دختر به صورت پسر میخورد و نفس های پسر به صورت دختر!
چشم برتان به سینه های روژبین میخوره ، و نگاهی زیر چشمی میندازه
روژبین نفس هاشو کنترل میکنه و این باعث میشه سینه هاش خوش فرم تر بشه !

برتان از روی روژبین بلند میشه ، روژبین سرش رو میخارونه ، و میگه :تو به رابیا گفتی این کارو کنه؟
جوابی که روژبین میخواست جواب مثبت بود اما برتان جواب داد :نه از چیزی خبر نداشتم اینجور کلک ها از دست تو برمیاد نه من
روژبین:بازم من مقصرم
برتان :همیشه تو مقصری
روژبین از حرص پارچ کنارش رو پرت میکنه تو دیوار و میگه :بس کن برتان داری دیوانم میکنی
برتان :عه من دیوانت میکنم ؟ها
روژبین :اره

تو همین حین دعوا بودن که اروم بهم نزدیک میشن،بغض روژبین باعث میشه برتان دستی به موهاش بکشه و تو گوشش میخونه :د..دوست دارم !
روژبین برتان رو تو آغوشش میگیره
تو همین لحظه ها فورکان از راه میرسه.
رابیا متوجه ی فورکان نمیشه کلید از دست رابیا رو زمین افتاده بود فورکان کلید رو برمیداره !
و در رو باز میکنه بادیدن روژبین و برتان آب دهنش رو قورت میده

برتان سرش رو میچرخونه و میگه :مردک گمشو از اینجا
فورکان:تو پیش دوست دختر من چیکار میکنی ؟
برتان :دوست دخترت؟
برتان به ضربه ای محکم به سمت فورکان میره،فورکان ضربه ای شدید به چشم برتان میزنه !
روژبین فریاد میزنه :بسته ،ب…بسته ادامه ندید


https://www.tgoop.com/No_vel_rojber

BY Rojber Novel🤍✨


Share with your friend now:
tgoop.com/No_vel_rojber/78

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Ng was convicted in April for conspiracy to incite a riot, public nuisance, arson, criminal damage, manufacturing of explosives, administering poison and wounding with intent to do grievous bodily harm between October 2019 and June 2020. Add the logo from your device. Adjust the visible area of your image. Congratulations! Now your Telegram channel has a face Click “Save”.! The group’s featured image is of a Pepe frog yelling, often referred to as the “REEEEEEE” meme. Pepe the Frog was created back in 2005 by Matt Furie and has since become an internet symbol for meme culture and “degen” culture. Clear Some Telegram Channels content management tips
from us


Telegram Rojber Novel🤍✨
FROM American