tgoop.com/Psychiatryexpriences/18419
Last Update:
🗞 بازتاب. ادامهی سوگ مبهم
میتوان تجربهی مرگآور کرونا را تجربۀ «مرگ عمومی» نام گذاشت. تجربهای که در آن تمام جامعه، خود را بر لبۀ پرتگاه مرگ میبیند. گریز ناگزیر از این پرتگاه، انفراد و انزوایی را تحمیل کرده است که همدردی سوگوارانه را نیز به تعطیل میبرد. اگر برای همدردی با دوستان و خویشانی که عزیزی را از دست دادهاند گرد بیایید ممکن است شما نیز به ورطۀ مرگ فروغلتید.
سوگ و سوگواری که حقی طبیعی و بسیار دیرپا و قدیمی است و خود در سطح فرد و جامعه عنصری معنابخش و هویتساز از زندگی است، معنایی مفقود مییابد. کرونا، در تجربۀ مرگ عمومی، حتی خود مرگ و سوگ مرگ را نیز میبلعد.
◼️مهاجران و پناهندگان ایرانی: تلاقی فقدان فرهنگی و ابهام
مهاجرت رویدادی چالشبرانگیز در زندگی است و نه تنها شامل جابجایی جغرافیایی است، بلکه گذار روانشناختی قابل توجهی را نیز باعث میشود. از دیدگاه روانکاوانه، مهاجرت میتواند به عنوان فرآیندی به شمار آید که هویت موجود فرد، روابط، و سبکهای مقابلهای او را به چالش میکشد.
مهاجرت میتواند باعث ارزیابی مجدد از خود در رابطه با محیط جدید شود. این ارزیابی مجدد اغلب شامل سوگواری برای از دست دادن شناخته شدهها و بازسازی هویت در یک زمینه خارجی است. کار اختر (۱۹۹۵) در فهم این فرآیند، نشان دهنده "سوگواری" از دست دادن پیوستهای فرهنگی و "ترمیم" بعدی هویت در چارچوب فرهنگی جدید است.
مهاجرت اغلب همراه با تجارب تروما و از دست دادن است، نه تنها وطن بلکه نقشها و شبکههای اجتماعی آشنا نیز. ولکان (۱۹۹۹) به "بیحسی روانی" که مهاجران ممکن است در پاسخ به این ضربهها تجربه کنند، میپردازد، کرختی سبکی دفاعی است که میتواند پردازش عاطفی و سازگاری را مختل کند.
آینسلی و همکاران (۲۰۱۷) به بررسی ابعاد روانکاوانه مهاجرت می پردازند. آنها مهاجرت را به عنوان یک پدیده اجتماعی مهم و یک تجربهی عمیقا شخصی با پیامدهای روانی گسترده میشناسند. نویسندگان استدلال می کنند که نظریهی روانکاوی، که از لحاظ تاریخی ریشه در تجارب گذشته و تروما دارد، در نظریهپردازی مناسب درباره مهاجرت از قافله عقب مانده است. آنها قصد دارند این شکاف را با بررسی مضامین اصلی تجربه مهاجرت، از جمله از دست دادن و سوگواری، زبان، هویت قومی، نژادپرستی، و متغیرهای درمانی، با استفاده از ادبیات روانکاوانه و بینشهای رشتههای مرتبط، پر کنند.
نویسندگان ماهیت آسیبزای مهاجرت را که با از دست دادن میهن، جامعه و نمادهای فرهنگی آشنا برجسته میشود، شرح داده بیان می کنند این فقدانها منجر به فرآیندهای سوگواری میشود که البته برای سازگاری روانی مهاجر حیاتی است.
همچنین اختر (۱۹۹۵) توضیح میدهد که "مهاجرت آشفتگی روانشناختی و اجتماعی عمیقی را به همراه می آورد، و فرد را به فضای میانی بین آشنا و ناشناخته پرتاب میکند، جایی که سوگواری برای ارتباطات از دست رفته و تلاش برای ایجاد ارتباطات جدید رخ میدهد."
شنگان (۲۰۰۱) تأثیر روانی مهاجرت را مورد بحث قرار میدهد. تمرکز بر دوگانگی بین آنچه به طور عینی توسط یک فرد درک میشود و آنچه به طور ذهنی در طول فرآیند مهاجرت تصور میشود، است.
شنگان این موضوعات را در چارچوب ایدههای وینیکات در مورد بازی، ابژههای انتقالی و واقعیت بررسی میکند. وینیکات معتقد بود که تجربه افراد از محیط خود به شدت تحت تأثیر روابط اولیه آنها، به ویژه با مادر است. در مهاجرت، چالش، اختلاف بین ادراکات عینی قبلی و تجربیات ذهنی جدید در زمینه فرهنگی متفاوت است. این پارادوکس میتواند منجر به سردرگمی و کشمکش برای مهاجر شود، زیرا زبان و رفتارهای آشنا برای او ممکن است دیگر برای دیگران قابل درک یا ارزشگذاری نباشد، و منجر به احساس غریبگی و قطع ارتباط با هویت قبلی فرد شود. مرگ من سابق در فقدان تولد من تازه مبهم و نامرئی و گنگ رخ می دهد.
گرینبرگ و گرینبرگ (۱۹۸۹) از دست دادن نمادینی را که مهاجران هنگام گذار از زبان مادری به زبان کشور جدید خود تجربه میکنند، بررسی کردهاند. این گذار میتواند منجر به احساس بیگانگی و حس "بین دو فرهنگ بودن" شود، که فرآیند بازسازی هویت را پیچیده میکند. آلمانیها ضربالمثلی دارند در شرح این وضعیت: میان دو صندلی نشستن.
📎 ورق بزنید... ۳/۴
#تجربههای_روانپزشکانه
BY تجربههای روانپزشکانه
Share with your friend now:
tgoop.com/Psychiatryexpriences/18419