tgoop.com/Socionet/10199
Last Update:
🔰 جداماندگان و سیاست همبستگی...
🖋 ضیا نبوی
جواد روحی یک جدامانده بود. جدامانده از جنبشی که شور و التهاب خیابانیاش چند ماهی است که فروکش کرده و خب میدانیم که برای بسیاری این معنای پایان جنبش را میدهد. در واقع برای بسیاری از آنها که جنبش را در معنای نوعی زورآزمایی خیابانی با حکومت و تنها با قصد سرنگونی میفهمیدند، جنبش دیر وقتی است که دستکم در اغماء فرو رفته است. برای آنها کنشِ فردیِ آنهایی که هنوز در خیابان با پوشش اختیاری قدم بر میدارند، اگر چه فعلی شجاعانه و متهورانه است، لیکن از لحاظ سیاسی امری فاقد اهمیت و اثرگذاری لازم به شمار میآید. آن کنش کوچکتر و بیتاثیرتر از آن است که یارای مقابله با حکومت را داشته باشد و به استیلای آن پایان دهد. در تحلیل آنان برای وقوع آن لحظهی نهاییِ تغییر، به حضوری بیشتر و پرشورتر از چنین اکتهای خردی نیاز داریم و خب این کنشهای خرد نیز اگر که قرار است ارزشی خلق کنند فقط در پیوستگی با آن لحظه نهایی است؛ آن لحظه که نظم ظالمانه موجود به تمامی در هم میریزد و نظمی نو برپا میشود. به واقع برای آنها، ایدهی سرنگونی، معیار و شاخصی است که همه اتفاقات و جریانات سیاسی را میتوان به اتکای آن شناخت و ارزشگذاری کرد. در یک چنین فهمی از سیاست البته که هزینه دادن امری طبیعی است. هزینه دادن، زندان رفتن، شکنجه شدن، حتی اعدام شدن اگرچه اتفاقی ناخوشایند اما غالباً غیر قابل پیشگیری است. هزینهای است که برای رسیدن به مقصود بالاخره باید پرداخته شود و مسئولیت و تقصیر آن نیز با حکومت است، گویی اگر که مقصر و مسئول درین فقره حکومت باشد از اهمیت این رنج کاسته خواهد شد. به زبانی سادهتر آنها مبارزهی سیاسی را با منطق جنگ میفهمند و پذیرفتهاند که هر جنگی هزینهها و تلفاتی دارد. اگر به اتفاقات سال گذشته و اوج اعتراضات ژینا برگردیم قطعاً به خاطر خواهیم آورد آن ادبیات و گفتار سیاسی را که مدام بر وضعیت جنگی بودن شرایط تاکید میکردند. آنها راهکارهایی میدادند که به تاکتیکهای جنگی میمانست و تاکید داشتند که نباید خیلی درگیر بازداشتیها و هزینهدادهها شد. برخی حتی رسانهها را از پرداختن به اخبار بازداشتیها و زندانیها منع کرده و یا رسانهها را از بابت مات کردن چهره معترضان خیابانی شماتت میکردند، آخر میپنداشتند که چنین کاری مردم را از اعتراض میترساند و احتمال به خیابان آمدن آنها را کاهش میدهد. به هرحال هر چه که بود آنچه در عمل رخ داد همین بیتوجهی به مسئله بازداشتیها بود و عملاً به جز در مورد چند زندانی سیاسی، مسئله بازداشتیها و زندانیها تا مدتها بدل به دغدغهای عمومی نشد. شاید فقط اندکی بعد از افول خیابان و اجرای احکام اعدام بازداشتشدگان جنبش بود که افکار عمومی به ناگهان با این حقیقت تلخ مواجه گشت که بازماندگانی را به جای گذاشتهاست. کمکم به خاطر آورد که عرصهی جنبش فقط آن چیزی نبود که در خیابانها شاهدش بودیم. اینکه بسیاری از آن بازداشتیها که در خیابان از نگاه ما غایب شدند به جهان دیگری فرو غلتیدند، جهانی که برای ساکنانش سراسر نمایشی تراژیک بود. آنها که مسیرشان از شور خیابان و همبستگی جنبش به ناگهان به سرمای اتاق بازجویی و تنهایی سلول انتقال یافت؛ آنها که شکنجه شدند، تحقیر دیدند و نادیده گرفته شدند. آنها که با تتمهی توان خود کوشیدند سرپا بمانند و علیرغم مقاومتشان گاه در انزوا و سرمای آن جهان در هم شکستند. برخی از این افراد هرگز به گرمای جهانِ جنبش و آسودگی خاطر یک جهان بیتشویش بازنگشتند. برخی از آنها تبعید شدند، تعدادی اعدام شدند و بعضی چنان پروندههای بیحسابی برایشان باز شد که حتی مشمول عفوهای نمایشی هم نشدند. بله آنها از جرگه جداماندگان جنبش بودند. جواد روحی یکی از آنها بود.
یادداشت کامل را در اینستنتویو بخوانید🔻
🏌 رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
BY ️ شبکه جامعه شناسی ️
Share with your friend now:
tgoop.com/Socionet/10199