tgoop.com/TeacherasLLL/6546
Last Update:
📚 آن همیشه مهربان
🕊 «بادیهنشینی نزد ایشان آمد و پارچۀ زمختی روی دوشش بود. آن پارچۀ زمخت به گردن پیامبر گرفت و گردن پیامبر زخمی شد. یک شتر هم همراهش بود. گفت: محمد از پول خدا باری بر شتر من بگذار که این نه پول توست و نه پول پدرت. با او چنین گستاخ و درشت سخن میگفتند. اما او فرستاده شده بود تا مردم را تربیت کند. اگر میخواست ناراحت شود و اینها را براند، کجا داشتند که بروند؟ اینها بندگان خدایند و خداوند آفریدگانش را، هر اندازه منحرف باشند، دوست دارد. باید صبر میکرد تا اینها آداب بیاموزند و پاک شوند. گفت: قبول! بار شترش را پر از آذوقه و گندم کرد چون آن مرد تنگدست بود. سپس گفت: فقط یک چیز میماند. تو گردن مرا زخمی کردی و من حقی به گردن تو دارم؛ حق مقابله به مثل. چون «الجروح قصاص» گفت محمد تو این کار را نمیکنی. ایشان پرسید چطور؟ گفت چون تو بزرگواری. این شناخت همراه بود با آن درشتی.»
🌱 از #کتاب «آن همیشه مهربان...» حاوی ۱۴ متن در تماشای سیمای نرم و همیشه مهربان پیامبر از چشمان #امام_موسی_صدر
🔗 کتاب را از اینجا تهیه کنید.
#فرهنگی #پرورشی
#سید_موسی_صدر
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادامالعمر باشیم:
@TeacherasLLL
BY معلم: یادگیرنده مادام العمر
Share with your friend now:
tgoop.com/TeacherasLLL/6546