tgoop.com/abdollah1400/1124
Last Update:
ما دو جور درخشش داریم: درخشش افراد و درخشش افکار. در اینجا احمد ابوصالح با درخشش فرد (حسن البنا) و درخشش ایده (ایدهٔ بعث) مواجه شده است.
البته الان و برای من و تویی که همین دو هفته قبل، به خاک شدن نعش متعفن این ایده را دیدیم چندان هم این ایده درخشان نیست، ولی برای آنان بود. بماند چرا چون باز یک پرانتز دیگر میخواهد.
گفتم که اینجا او درخشش شخص را رها کرده و به درخشش ایده چسبیده. اما مگر حسن البنا ایده نداشت؟ همان زمان در مصر بیست میلیونی دوران پادشاهی این گروه حدود نیم میلیون عضو رسمی داشته! پس چرا ایدهٔ بنا او را نگرفت و ایدهٔ عفلق گرفت؟
به دلیل یک اصل دیگر: اسبقیت. چه ایدهای زودتر به ذهن من رسیده؟ ایدههایی که زودتر برسند به احتمال بالا همانجا بمانند. احمد ابوصالح هم از قبل با فیلسوف وجودگرای مصری، «عبدالرحمن بدوی» آشنا شده بود و به شدت از او تاثیر گرفته بود و هرچند بعدها با شخصیت به شدت کاریزماتیک بنا آشنا شده ایدهٔ او را نپذیرفت.
خندهدار این بود که احمد ابوصالح در همین مصاحبه هم به شدت به عفلق و حزب بعث تاخت و در پایان در پاسخ به سوال «آیا از بعث توبه کردهای؟» گفت: من از بعث بیرون آمدهام اما از آن توبه نکردهام. چنین چیزی.
BY عبدالله
Share with your friend now:
tgoop.com/abdollah1400/1124