tgoop.com/abooklover/4744
Last Update:
این مادرم بود که اولین بار، قصهی اکبر خان را برایم تعریف کرد. اکبر خان یک لالخانه ساخته بود؛ نه برای منفعت و نه به قصد اثبات چیزی. شاید از سر کنجکاوی محض. هیچکس نمیداند آن خانه چه مدت برقرار بود و چه بر سر کودکانی آمد که آنجا به همراه مستخدمین خاموششان محبوس بودند. کسی نمیداند؛ چون داستان گنگمحل، تنها بخشی از یک داستان طولانیتر بود. حکایتی درهمپیچیده و اشارهای گذرا برای نشان دادن شخصیت اکبر شاه گورکانی. امپراتور خوانشپریش مغول که غنیترین کلکسیون کتاب دنیا را در آن دوران داشت. بعدها دریافتم که بیشتر جزئیات داستان، چاشنیهایی بود که مادرم میافزود تا داستان موردعلاقهام را تا جای ممکن کش بدهد. در حقیقت، داستان اصلی گنگمحل، ساده و روان بود. در آن نسخه از داستان، مشاوران دربار گورکانی بر سر اینکه انسان با استعداد فطری و خدادادی برای تکلم به دنیا میآید یا نه، مناظره داشتند. آنها یکصدا میگفتند این موهبت، بهنوعی با مفهوم روح در ارتباط است؛ یگانه مشخصهای که انسان را از حیوان متمایز میکند. اما اکبر شاه معتقد بود قابلیت تکلم اکتسابی، و روح مفهومی فطری است و ارتباطی با هیچکدام از قوای ذهنی -قابلیت تکلم، خواب دیدن یا منطق- ندارد. بهطور قطع ادعای او بدین معنا بود که چنانچه زبان از روح نشأت میگرفت، در آن صورت فقط یک زبان واحد در میان ابناء بشر ایجاد میشد، اما مشاوران دربار مخالف این باور بودند. آنها مدعی بودند وجود زبانهای متعدد، تنها دلیل تحريف موهبت سرچشمه است، که به دست خداوند در بستر روح کاشته شده. آنها نمونه رویدادهایی را سراغ داشتند که کودکان چند سال در انزوا به سر برده یا حتی به دست حیوانات بزرگ شده و در آن شرایط زبان خاص خود را خلق کرده بودند. زبانی که برای هیچکس قابل درک نبود و محال بود از دیگری آموخته باشند.
اکبر شاه گوش فرا داد. وقتی صحبتهای مشاوران به اتمام رسید، به ایشان گفت فرضیهشان را آزمایش خواهد کرد. سپس به پیشهوران امر کرد دور از شهر بنایی بسازند، بزرگ و مستحکم با باغ و حوض و فواره. او در این خانه، درباری متشکل از عناصر گنگ پایهگذاری کرد. نوزادانی از چهارگوشهی امپراتوری گورکانی گردآوری و در این بنا محبوس شدند. از نوزادان بهخوبی نگهداری و تمام نیازهایشان مرتفع میشد، اما از آنجا که مستخدمین همه خاموش بودند، نوزادان هرگز آوای انسان را نشنیدند و -همانطور که اکبر شاه پیشبینی کرده بود- گنگ ماندند. مردم از سرتاسر امپراتوری برای بازدید این بنا میآمدند. ساعتهای متمادی بیرون دیوارهای کاخ میایستادند و به سکوت گوش میسپردند. این بنا سالیان سال، به گنگمحل یا لالخانه معروف بود.
#گنگ_محل
#جان_برنساید / رضا اسکندری آذر
@abooklover
BY تا روشنایی بنویس!
Share with your friend now:
tgoop.com/abooklover/4744