tgoop.com/acedeea/20
Last Update:
گفتوگوی ذیل برگرفته از کتاب فیلسوف امریکایی است، گزارش گفتوگو برّادوری با نُه فیسلوف مهم امریکایی: کواین، دیویدسن، پاتنم، نوزیک، دانتو، کَوِل، رورتی، مکاینتایر، کوون. ترجمۀ فارسی من از این کتاب سال ۱۳۹۵ منتشر شد، در سال گذشته هم تجدید چاپ شده است.
بُرّادوری: از روی نوشتههای شما میتوان دریافت که انقلاب آوانگاردها پس از جنگ جهانی دوم، و بهویژه تجارب «مفهومی» که با اندی وارهول و هنر پاپ آغاز شد، تحولیست که آن را نزدیکتر از همه دنبال کردهاید. چرا به جریانهای دیگر، مثل مینیمالیسم یا اکسپرسیونیسم آبستره، نپرداختهاید؟
دانتو: وارهول برای من جذابترین چهره بود. نمایشگاه ۱۹۶۴ که او در آن، جعبههای بریلو را برای نخستین بار به نمایش گذاشت، برای من تجربۀ بسیار تأثیرگذاری بود. بعد کلاس الدبنرگ و رابرت راشنبرگ و روی لیکتنستاین را کشف کردم. اینها از جنبهای فلسفی برایم انگیزاننده بودند، به نحوی که حتی در کارهای ویلم دوکونینگ و جکسن پولاک ندیده بودم. اگر اینها نبودند، هرگز از نگاه فلسفی درباۀ هنر مطلب نمینوشتم و همینها بودند که تمام این پرسشهای عمیق را در ذهن من برانگیختند، مانند اینکه چرا چنان چیزی در چنین زمانی رخ داد؟ از لحاظ تاریخی چهطور این امکان پدید آمد که افراد شروع کنند قوطی سوپ و جعبۀ دستمال نقاشی کنند و تیشرت و کمیکاستریپ را جزء هنرهای زیبا به شمار بیاورند؟ به نظر من این پرسش عظیمی بود که به پاسخ نیاز داشت.
بُرّادوری: اگر میتوانستید رؤیای نوجوانی خود را، هنگامی که نقاشی جوان و در آرزوی موفقیت بودید، از نو بپردازید، آیا آرزو میکردید اندی وارهول باشید؟
دانتو: در خیال و رؤیا به دنبال کسانی بودم همچون سزان و فیلپو لیپی و مازاتچو. اما هرگز از نگاه فلسفی دربارۀ آنها نیندیشیده بودم. فکر میکنم آن دوره موضوع بسیار مناسبی برای تفکر فلسفی است، چون در آن زمان خلاقیت فلسفی در هنر بسیار زیاد بود. از ۱۹۶۴ به این سو، هنر، در مقایسه با هرآنچه که پیشتر بود، چنان تغییر و تحول کرده که تقریباً تمام مطالب فلسفیای که پیش از این زمان دربارۀ هنر به رشتۀ تحریر درآمده بیارزش شده است. بسیاری از فیلسوفانی که تصور میکردند مشغول کار فلسفیاند در حقیقت نوعی نقد هنری انجام میدادند.
بُرّادوری: تا اینجا چنین به نظر میآید که فقط به بخشی از جنبش آوانگاردِ پس از جنگ، و بهطور خاص به محور نیویورکی هنر پاپ، خلاقیت فلسفی نسبت میدهید. اما دربارۀ جریان فرانسویآمریکاییِ دادئیسم جدید چه نظری دارید؟ آیا فکر نمیکنید که از منظر فلسفی، «تغییر چهرۀ امر معمولی» در آثار نودادائیستها مانند «پیشساختههای» دوشان و راشنبرگ و «اشیاء پیداشدۀ» نِوِلسن روشنتر تجلی یافته است؟
دانتو: برای دوشان احترام فراوانی قائلم، هرچند فکر نمیکنم که کسی مثل او را تا پیش از ۱۹۶۴ میشد درک کرد. اما با شما موافقم. هم هنر پاپ و هم دادائیسم جدید دربارۀ طبیعت هنر و ماهیت تاریخ پرسشهای مشابهی مطرح میکنند، پرسشهایی که در سیر تحول اندیشۀ فلسفیام، همواره با من بودهاند.
@acedeea
BY آکهدیا
Share with your friend now:
tgoop.com/acedeea/20