tgoop.com/alefbalib/5338
Last Update:
#پرونده_موضوعی
✔️ فلسفه عرفان
«فلسفه عرفان» مبتنی بر این حقیقت تأمل برانگیز شکل می گیرد که تجربه ای مستقیم از الوهیت هم ممکن است و هم به وسیله هر فردی به چنگ آمدنی است. همه ادیان در مدخل هایی فرهنگی می زیند که مشحون از آموزه «مجاهدت» به عنوان امری میانجی میان بشریت و الوهیت است. هر یک از ادیان، تجربه عرفانی اصیل فرد را در قالب ادبیات و اصطلاحات رایج در میراث فرهنگی خاص خود می ریزد. فلسفه دین که کوشش می کند به فهم طبیعت و ماهیت الوهیت نایل آید، این تفاوت های فرهنگی را نادیده می انگارد. فلسفه عرفان اما گامی فراتر می نهد و سعی دارد به طبیعت تجربه بشر از الوهیت از طریق دریافت و درک ارتباط محوری آن ها با یکدیگر دست یازد.
عرفان و تجربه عرفانی
واژه اصطلاحی «عرفان» مأخوذ از اصل یونانی به معنای «پوشیدگی و اختفا» است. در دنیای هلنیستی، تعبیر رفتار «عرفانی» به رفتارهای دینی سری باز می گردد. در مسیحیت نخستین این اصطلاح به تفاسیر رمزآلود «باطنی» متون مقدس یا حضورهای باطنی از قبیل حضور باطنی مسیح در مراسم عشای ربانی راجع می باشد. فقط از دوره متأخر است که این واژه بر معنای «الهیات عرفانی» که تجربه بی واسطه الوهیت از آن مراد می شود اطلاق گردیده است. نوع عارفان چه موحد و چه غیر موحد، تجارب عرفانی خویش را به مثابه بخشی از تعهد عظیم خویش نسبت به تحول بخشی به بشریت لحاظ می کنند، نه اوج نهایی مجاهدت های خود. بنابراین عرفان عمدتا عبارت است از تفکری ناب شامل رشته ای از افعال، اقوال، متون، نگرش ها، سنت ها و تجاربی متمایز که هدفشان تحول بخشی به آدمی است که در سنت های گوناگون به طرقی متفاوت مورد تعریف قرار می گیرد.
هر تعریفی از تجربه عرفانی به علت معانی گوناگونی که از آن می توان مراد کرد، می بایست حداقل تا حدودی مقید و مشروط باشد. دو مفهوم مرتبط از تجربه عرفانی را می توان در اینجا به بحث گذارد. نخستین آن ها در تعریفی گسترده نمایان گر کاربرد عام تر این اصطلاح است و دومین آن ها در تعریفی محدود، بیشتر ناظر به رفتارهای خاصی است که عرفان را از منظر فلسفی شایسته بررسی قرار می دهد.
1. مفهوم گسترده تجربه عرفانی
در این مفهوم، تجربه عرفانی عبارت است از تجربۀ معرفت بخش فراحسی- ادراکی یا فروحسی- ادراکی که حاصل آگاهی به واقعیت ها یا گزاره های واقع نمایی است که نوعا با روش های ادراک حسی یا کیفیات حسی- تنی یا خویشتن نگری عادی دسترس پذیر نمی گردد.
2. مفهوم محدود تجربه عرفانی
تجربه عرفانی در مفهوم محدود خویش که مورد توجه فیلسوفان واقع می شود به شاخه فرعی تجربه عرفانی در مفهوم گسترده آن مربوط می باشد. این تجربه به ویژه به تجربه وحدت آمیز فراحسی- ادراکی یا فروحسی- ادراکی مربوط است که نتیجه آگاهی به واقعیت ها یا گزاره های واقع نمایی است که از طرقی نظیر ادراک حسی، کیفیات حسی- تنی یا خویشتن نگری عادی حاصل نمی آید.
تجربه وحدت آمیز در برگیرنده درهم آمیختگی پدیدار شناختی یا محو کثرات است که در طی آن چنین فرض می شود که مفاد شناختی تجربه مزبور با صراحت در آن خصلت پدیدار شناختی باقی می ماند. نمونه هایی از چنین تجربه ای عبارتند از: تجربه یکی انگاری همه طبیعت، اتحاد با خدا در عرفان مسیحی، اتحاد آتمن با برهمن در تجربه هندو که در طی آن نفس خود فرد با وجود ابدی مطلق عینیت می یابد، محو همه کثرات، تجربه بی ساختار بودایی و تجربه های یکتا انگار. البته تجاربی از قبیل تجربه دوگانه انگار از خدا که در آن شخص و خدا به طور کامل متمایز از هم باقی می مانند، تجربه عرفانی نخواهند بود، زیرا جزو تجارب وحدت آمیز به شمار نمی روند. بنابراین، اصطلاح «عرفان» به افعال، اقوال، متون، نگرش ها و سنت هایی اطلاق می گردد که با تجربه های وحدت آمیز پیوند داشته باشند. باید مراقب بود تا تجربه عرفانی با تجربه دینی اشتباه نشود. منظور از تجربه دینی، تجربه ای است که دارای محتوا یا مفادی متناسب با پس زمینه دینی یا واجد رنگ و بوی دینی باشد. این تجربه گرچه بسیاری از تجارب عرفانی را شامل می شود ولی هم چنین مشهورات و مسموعات دینی، تجارب غیر عرفانی ذن و احساسات دینی گوناگونی نظیر هیبت و علو دینی را نیز در بر می گردد. این تجربه هم چنین تجربه بنیادین دینی (نامی که شلایرماخر بدان می نهد) یعنی احساس «بستگی مطلق» را نیز شامل می شود. (عبدالحسین خسروپناه- فلسفه های مضاف- جلد دوم- انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی- 1385)
مطالعه ادامه مطلب در سایت الفبا
#عرفان
#فلسفه_عرفان
🔰کتابخانه مجازی الفبا
🔰کانال تلگرام الفبا
BY کتابخانه مجازی الفبا
Share with your friend now:
tgoop.com/alefbalib/5338