tgoop.com/alefbalib/5550
Last Update:
#پرونده_موضوعی
📂 الهیات پویشی
( Process Theology)
پویش، تغییری نظاممند است با جهت و تنظیمی درونی. آنچه پویش را از توالی پدیدههای متغیر متمایز میسازد، پیوستگی و نظم درونی و همچنین هدفمندی آن است. منظور متألهان پویشی از «هدفمندی» غیر آن است که گذشت؛ زیرا به نظر آنها برای طی مسیر یک فرآیند و رسیدن به نتیجهای خاص، نمیتوان هدف و غایت و آیندهای در نظر گرفت چون فرآیند تحول ذاتاً به طور خلاق و آزادانه صورت میگیرد و هر جهتی برای آن فرض کنیم به همان اندازه ممکن است که جهت مخالف امکان دارد. بر این اساس میتوان گفت، از دید تحولگرایانی مثل برگسون و وایتهد رسیدن یک فرآیند به نتیجهای خاص کاملاً اتفاقی است.
الهیات پویشی نوعی از الهیات است که برخلاف سایر مکاتب فلسفی، درباره تفسیر ذات خدا، معتقد به اندیشه صیرورت و حرکت تدریجی به سوی کمال میباشد.
اینگونه از الهیات که اخیرا در میان حلقههای مسیحی و یهودی شایع شده، شبیه خداباوری است از این جهت که متألهان با اصطلاحات انسان واری درباره خدا سخن میگویند. نقش خدا در دیدگاه فوق این است که با ایجاد شرایطی در جهان باعث تحول و تکامل آن میگردد؛ یعنی جهان را در مسیر «شدن» و تغییر قرار میدهد.
یکی از مسائلی که از دیرباز ذهن فیلسوفان را به خود مشغول داشته است، مباحث هستیشناسی و جهانشناسی است که طیف وسیعی از کتابهای فلسفی را به خود اختصاص داده است. همزمان با تفکر فلسفی انسان و در نتیجه برخورد حسی او با امور ثابت و متغیر عالم، دو نوع جریان فکری شکل گرفت که یکی به «ثبات» هستی و دیگری به «تغییر» هستی گرایش پیدا کرد، در رأس جریان اول «زنون» الیائی و «پارمنیدس» قرار داشت که با طرح اشکالات مشهور خود، اعتقاد به «تغییر» را با مشکل جدی روبرو ساخت. و جریان دوم نیز با «هراکلیتوس» و جمله معروف وی آغاز شد و با متفکران بزرگی مثل ارسطو (نظریه قوه و فعل)، هگل (نظریه اصل دیالکتیک) و ... ادامه یافت.
دوره معاصر شاهد توجه دوباره برخی از اندیشمندان، همچون فلاسفه قبل از کانت به مباحث ماوراءالطبیعه و الهیات بود تا اینکه مباحث توحیدی نضجی تازه گرفت و دیدگاههای مختلف درباره آن شروع شد که از جمله آنها دو رویکرد «توحیدی» و «غیرتوحیدی» بود که رویکرد توحیدی بیشتر مبتنی بر «خداباوری سنتی» بود که سابقهای دیرینه در غرب داشت و رویکرد غیر توحیدی هم در چهار دیدگاه خلاصه میشد: خدای متناهی، خدای فلسفه نوافلاطونی، همه- خدا انگاری و الهیات پویشی. آنچه مورد نظر ماست همین دیدگاه اخیر است که توسط «ای.ان. وایتهد» پایهگذاری و بعدها توسط شاگرد وی «چارلز هارتشورن» ادامه یافت. به عبارت دیگر الهیات پویشی پدیده جدیدی است که در آن شماری از متألهان مسیحی، فلسفه پویشی- متافیزیکی آلفرد نورث وایتهد را به عنوان چارچوب مابعدالطبیعی خود اختیار کرده اند.
مفاهیم الهیات پویشی را میتوان به صورت موارد زیر بیان کرد:
1- خدا قادر مطلق است.
2- جهان با پویشی که به وسیله عوامل مختار انجام میشود مشخص شده است.
3- خدا بر جهان مسلط است اما با آن یکی نیست.
4- به دلیل این که خدا تغییر جهان را در بردارد، خدا تغییر پذیر است.
پس از ذکر تاریخچه و تو ضیح درباره برخی مفاهیم، اکنون به بررسی الهیات پویشی از دیدگاه دو تن از متفکران برجسته این مکتب میپردازیم:
🔳 الهیات پویشی از نظر متفکران
الف) وایتهد
وایتهد میخواست بر اساس یافتههای ریاضیات به ویژه فیزیک جدید، رویکردی دوباره و نوین به مسائل مهم و سنتی مابعدالطبیعه داشته باشد و هدف او آشتی دادن میان اجزای ناسازگار وجود بود؛ زیرا وی مخالف هرگونه دوگانگی و ثنویتی چون روح و ماده، خدا و جهان، رئالیسم و ایدآلیسم، دین و علم،.... بود بنابران ایشان به طور کامل تسلیم رویکرد و نگرش فیلسوفانی که مسائل ماوراءالطبیعه دغدغه اصلی آنان بود نگردید، فلذا دست به تغییراتی زد و نگرش خود نسبت به مباحث هستیشناسی و جهانشناسی را در چارچوب ریاضی تعریف نمود همچنانکه به اعتراف برخی از مفسران فلسفه وایتهد، اساس متافیزیک وی (نظریه پویش و واقعیت) «ریاضیات» میباشد.
وایتهد معتقد است که پویش اشیا، به عنوان یک اصل کلی غایی، نقش مهمی را در ارائه یک سیستم فلسفی ایفا میکند. وی پویش را به عنوان ساختار متافیزیکی جهان دانسته و معتقد است که بر اساس این که متفکر به «پویش» معتقد باشد یا به «ثبات»، متافیزیکاش متفاوت خواهد بود؛ کسانی که به امور ثابت باور دارند و اساس جهان را بر امور ثابت مبتنی میکنند، متافیزیک «جوهر» را ارائه میدهند و کسانی که به پویش معتقدند، متافیزیک «پویش» را مطرح میکنند.
#الهیات
#الهیات_پویشی
#وایتهد
#هارتشورن
🔰کتابخانه مجازی الفبا
🔰کانال تلگرام الفبا
BY کتابخانه مجازی الفبا
Share with your friend now:
tgoop.com/alefbalib/5550