دعوت از مردم برای دفاع از جامعه مدنی
مصطفی مهرآیین برخلاف بسیاری از جامعهشناسان حکومتی در دفاع از جامعه مدنی و حقوق ملت در برابر نظام ستم دینی فراخوانی داده و دعوت به عدم مشارکت در انتخابات کرده است که برخود فرض دانستم رویکرد او را در اینجا بازپخش کنم :
https://www.tgoop.com/mostafamehraeen/1621
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
مصطفی مهرآیین برخلاف بسیاری از جامعهشناسان حکومتی در دفاع از جامعه مدنی و حقوق ملت در برابر نظام ستم دینی فراخوانی داده و دعوت به عدم مشارکت در انتخابات کرده است که برخود فرض دانستم رویکرد او را در اینجا بازپخش کنم :
https://www.tgoop.com/mostafamehraeen/1621
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
خطاب به مردم شریف سرزمینم ایران
قدرت جمعی شما در فضای مدنی جامعه برای تحقق اهداف انسانی و اخلاقی تان کافیست.
مردم شریف سرزمینم،قدرت واقعی قدرت شما، آگاهی تاریخی واقعی آگاهی تاریخی شما و منازعه واقعی هم منازعه قدرت جمعی شما با اقتدارگرایانی است که در معنای…
قدرت جمعی شما در فضای مدنی جامعه برای تحقق اهداف انسانی و اخلاقی تان کافیست.
مردم شریف سرزمینم،قدرت واقعی قدرت شما، آگاهی تاریخی واقعی آگاهی تاریخی شما و منازعه واقعی هم منازعه قدرت جمعی شما با اقتدارگرایانی است که در معنای…
👍8💩1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
داستان اجتماعی: زیپش را بالا کشید!
علی طایفی
دستاش بشدت می لرزید! نفس هاش تند شده بود و با هر دم و بازدم گویی ارگاسم ناقصی تمام جونش را میلرزوند. جملاتش پاره پاره بود ولی با همه سنگینی سطل زباله هایی که در قالب واژه و جمله از درونش بیرون میومد، میشد حجم منجلاب احساس و هوس های او را سنجید!! با سری بی مو، تنی لاغر و کشیده و کمی افتاده، گونه های فرورفته اش توی اسکلت صورتش بیرنگ شده بود. انگار یک زامبی بود؛ مرده ای که تلاش می کرد آخرین نبض حیاتی خودش را با اندام و احساس جنسی اش ثابت کند!
باور نمی کردم، انگار یک خیال بود، یا هذیان من یا او! استادی که حتی اجازه نداشتی در کلاس درسش خمیازه بکشی چنین بر زمینِ پستی، مثل حشره ای بخودش بپیچد! یادم میاد وقتی همکلاس پسری که همزمان با درس در مقطع فوق لیسانس جامعه شناسی در دانشکده علوم اجتماعی تهران کار هم می کرد، در سر کلاس او خمیازه کشید، چطور ناگهان با نعره استاد سکوت سراسر کلاس شکسته شد: "آهای گوساله! اینجا کلاس درس هست که دهانت را مثل اسب باز میکنی! هیچکس ترا یاد نداده که دستت را جلوی دهنت بگیری"!! آن موقع فکر می کردم صدای نعره استاد نشان از اخلاقمداری اوست که دانشجوی سیه بخت گویی رعایت نکرده بود.
همه آن تقدس هایی که استاد نزدم داشت همچنان فرو می ریخت، مثل قطعه یخی که در حرارتی نابهنگام اب میشد و شر شر بر ناودان شرم می ریخت. مگر میشه اخه او باشه؟ دارم خواب می بینم. دستش را بسمت من دراز کرد و بریده بریده گفت: "چه بدن سفیدی داری! معلومه همه جای تنت سفید و زیباست"!! نزدیک بود بیهوش بشم!! نمیدونستم چطور واکنش نشون بدم. پشت پنجره اتاق او دانشجوها را می دیدم که گوله گوله جمع شده و حرف میزدند. لحظه ای می خواستم فریاد بکشم آهای بچه ها! بیایید ببینید اینجا چه خبره! یکی بیاد اینجا منو از دست این هیولا نجات بده!!
در لحظات سکوت ناشی از بهت و حیرت که خفه خون گرفته بودم زانوهام سست شده بود. دستش نزدیک شلوارش بود و روی نقاب زیپش را آرام آرام نوازش می کرد. فرصت پیدا کرد بگه "خیلی دوست دارم سرم را بزارم روی سینه هات و آروم بگیرم"!! قلبم داشت از دهنم بیرون می زد. این جمله ها رو شاید بارها در خیابون و تاکسی یا حتی کوچه پس کوچه های دنیای مجازی شنیده بودم و برام تازگی نداشت ولی وقتی چشمان حدقه زده استاد مقابل چشمانم بود و لرزش دستانش را روی زیپ شلوارش که برآمده شده بود می دیدم، شنیدن این جمله از استاد مطرح خودم که برام قداست آسمونی داشت منو به وحشت می انداخت.
همزمان که نگران تز پایان تحصیلی ام بودم، نگران آبروم هم بودم. نمی دونستم چه واکنشی نشون بدم. مثل چوب خشکم زده بود. یکهو دیدم جلوی پاهام زانو زده و دستاش آویزون مانتوی من که "خواهش می کنم با من مهربون باش و...". داشتم بیهوش می شدم!! یکباره گویی منجی از آسمون آمده باشد، یکی در را باز کرد و وارد اتاق استاد شد!! نمیدونم با چه وضعی این پیرمرد خودش را رسوند به پشت میزش و نمایش این را داد که دارد بین اوراق میزش دنبال چیزی می گردد. رویش را بطرف دانشجو کرد و گفت؛ "حمال یاد نگرفتی در بزنی وارد بشی؟ برو گم شو از اتاق من"! دانشجو از همه جا بی خبر شوک شد و خواست توضیح بده که نعره استاد کلام او را برید: "برو بیرون! میدونم چطور حسابت را برسم این ترم"!
تنها کاری که تونستم بکنم نوشته هامو سریع برداشتم و بلافاصله بعد از اینکه اون دانشجو رفت بیرون، بسمت در دویدم و سراسیمه زدم بیرون. نگاهم را که برگردوندم فقط تصویر زیپی را دیدم که داشت بالا کشیده می شد.
#داستان_اجتماعی
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
دستاش بشدت می لرزید! نفس هاش تند شده بود و با هر دم و بازدم گویی ارگاسم ناقصی تمام جونش را میلرزوند. جملاتش پاره پاره بود ولی با همه سنگینی سطل زباله هایی که در قالب واژه و جمله از درونش بیرون میومد، میشد حجم منجلاب احساس و هوس های او را سنجید!! با سری بی مو، تنی لاغر و کشیده و کمی افتاده، گونه های فرورفته اش توی اسکلت صورتش بیرنگ شده بود. انگار یک زامبی بود؛ مرده ای که تلاش می کرد آخرین نبض حیاتی خودش را با اندام و احساس جنسی اش ثابت کند!
باور نمی کردم، انگار یک خیال بود، یا هذیان من یا او! استادی که حتی اجازه نداشتی در کلاس درسش خمیازه بکشی چنین بر زمینِ پستی، مثل حشره ای بخودش بپیچد! یادم میاد وقتی همکلاس پسری که همزمان با درس در مقطع فوق لیسانس جامعه شناسی در دانشکده علوم اجتماعی تهران کار هم می کرد، در سر کلاس او خمیازه کشید، چطور ناگهان با نعره استاد سکوت سراسر کلاس شکسته شد: "آهای گوساله! اینجا کلاس درس هست که دهانت را مثل اسب باز میکنی! هیچکس ترا یاد نداده که دستت را جلوی دهنت بگیری"!! آن موقع فکر می کردم صدای نعره استاد نشان از اخلاقمداری اوست که دانشجوی سیه بخت گویی رعایت نکرده بود.
همه آن تقدس هایی که استاد نزدم داشت همچنان فرو می ریخت، مثل قطعه یخی که در حرارتی نابهنگام اب میشد و شر شر بر ناودان شرم می ریخت. مگر میشه اخه او باشه؟ دارم خواب می بینم. دستش را بسمت من دراز کرد و بریده بریده گفت: "چه بدن سفیدی داری! معلومه همه جای تنت سفید و زیباست"!! نزدیک بود بیهوش بشم!! نمیدونستم چطور واکنش نشون بدم. پشت پنجره اتاق او دانشجوها را می دیدم که گوله گوله جمع شده و حرف میزدند. لحظه ای می خواستم فریاد بکشم آهای بچه ها! بیایید ببینید اینجا چه خبره! یکی بیاد اینجا منو از دست این هیولا نجات بده!!
در لحظات سکوت ناشی از بهت و حیرت که خفه خون گرفته بودم زانوهام سست شده بود. دستش نزدیک شلوارش بود و روی نقاب زیپش را آرام آرام نوازش می کرد. فرصت پیدا کرد بگه "خیلی دوست دارم سرم را بزارم روی سینه هات و آروم بگیرم"!! قلبم داشت از دهنم بیرون می زد. این جمله ها رو شاید بارها در خیابون و تاکسی یا حتی کوچه پس کوچه های دنیای مجازی شنیده بودم و برام تازگی نداشت ولی وقتی چشمان حدقه زده استاد مقابل چشمانم بود و لرزش دستانش را روی زیپ شلوارش که برآمده شده بود می دیدم، شنیدن این جمله از استاد مطرح خودم که برام قداست آسمونی داشت منو به وحشت می انداخت.
همزمان که نگران تز پایان تحصیلی ام بودم، نگران آبروم هم بودم. نمی دونستم چه واکنشی نشون بدم. مثل چوب خشکم زده بود. یکهو دیدم جلوی پاهام زانو زده و دستاش آویزون مانتوی من که "خواهش می کنم با من مهربون باش و...". داشتم بیهوش می شدم!! یکباره گویی منجی از آسمون آمده باشد، یکی در را باز کرد و وارد اتاق استاد شد!! نمیدونم با چه وضعی این پیرمرد خودش را رسوند به پشت میزش و نمایش این را داد که دارد بین اوراق میزش دنبال چیزی می گردد. رویش را بطرف دانشجو کرد و گفت؛ "حمال یاد نگرفتی در بزنی وارد بشی؟ برو گم شو از اتاق من"! دانشجو از همه جا بی خبر شوک شد و خواست توضیح بده که نعره استاد کلام او را برید: "برو بیرون! میدونم چطور حسابت را برسم این ترم"!
تنها کاری که تونستم بکنم نوشته هامو سریع برداشتم و بلافاصله بعد از اینکه اون دانشجو رفت بیرون، بسمت در دویدم و سراسیمه زدم بیرون. نگاهم را که برگردوندم فقط تصویر زیپی را دیدم که داشت بالا کشیده می شد.
#داستان_اجتماعی
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
👍2👎1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
جنبش اجتماعی، حداکثرخواه است
علی طایفی
مینیمالیزم یا حداقلگرایی سیاسی در جنبش اجتماعی تحولخواه بهدلیل ماکسیمالیزم یا حداکثرخواهی در ساختار قدرت دیگر بینتیجه است. در طی دهها و دههها انتخابات دورهای خواه ریاستجمهوری خواه مجلس شورای اسلامی، این بی کفایتی و ناکارآمدی مردمسالاریدینی بهعنوان موجودی پر از ناسازه و بیشکل با سابقه سیاه جنایتکاری و خشونت در سرکوب را دیدهایم. این شکل از مشارکت سیاسی در ساختار سیاسی مسلط زیر نام انتخابات، نامش مشارکت نیست بلکه شکلی از حامیگرایی پاسیو یا نرم در مسیر بازتولید استبداد است.
از سوی دیگر تحریم پروسههای نمایشی، ناکارآمد و شبهدمکراتیک مردمسالاریدینی در جای خود نوعی مشارکت محسوب میشود که شهروندان یک جامعه آگاهانه از شرکت در نمایشی مضحک و مخاطرهآمیز پرهیز نموده و با عدممشارکت فعال، بنوعی نافرمانیمدنی کرده و ساختار قدرت را به چالش میکشاند. نتیجه چهار دهه حداکثرخواهی استبداد دینی، اینک منجر به ماکسیمالیزم جنبش اجتماعی یعنی تمایل به فروپاشی نظام نیز شده است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
علی طایفی
مینیمالیزم یا حداقلگرایی سیاسی در جنبش اجتماعی تحولخواه بهدلیل ماکسیمالیزم یا حداکثرخواهی در ساختار قدرت دیگر بینتیجه است. در طی دهها و دههها انتخابات دورهای خواه ریاستجمهوری خواه مجلس شورای اسلامی، این بی کفایتی و ناکارآمدی مردمسالاریدینی بهعنوان موجودی پر از ناسازه و بیشکل با سابقه سیاه جنایتکاری و خشونت در سرکوب را دیدهایم. این شکل از مشارکت سیاسی در ساختار سیاسی مسلط زیر نام انتخابات، نامش مشارکت نیست بلکه شکلی از حامیگرایی پاسیو یا نرم در مسیر بازتولید استبداد است.
از سوی دیگر تحریم پروسههای نمایشی، ناکارآمد و شبهدمکراتیک مردمسالاریدینی در جای خود نوعی مشارکت محسوب میشود که شهروندان یک جامعه آگاهانه از شرکت در نمایشی مضحک و مخاطرهآمیز پرهیز نموده و با عدممشارکت فعال، بنوعی نافرمانیمدنی کرده و ساختار قدرت را به چالش میکشاند. نتیجه چهار دهه حداکثرخواهی استبداد دینی، اینک منجر به ماکسیمالیزم جنبش اجتماعی یعنی تمایل به فروپاشی نظام نیز شده است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
ماکس وبر:
حکومت، نهادی است که انحصار قدرت را برپایه استفاده مشروع از خشونت حفظ میکند.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
حکومت، نهادی است که انحصار قدرت را برپایه استفاده مشروع از خشونت حفظ میکند.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
انتخابات ریاستجمهوری، یک همه پرسی بود
علی طایفی
شاخصترین انتخابات ریاستجمهوری بوقوع پیوست. میدان جان سخت واقعیت صرفنظر از همه سوگیریهای موافق و مخالف در درون حاکمیت یا خارج از آن حاکیست گرایش اصلاحطلبی درون ساختاری در جمهوری اسلامی نیز مطالبه عموم مردم نبوده و فصل گذار آن شروع شده است. در این میان دانشآموختگانی که به جریان اصلاحطلبی متوسل بودند نیز باید موضع روشنتری بگیرند. اپوزیسیون و پوزیسیون باید به بازبینی فکری روی آورد و بداند که دیگر جماعت خاموش و عدم مشارکت را نمیتوان نادیده گرفت.
اگر قشر اصلاحطلبان داخل حکومت با تبلیغات گسترده و فریبکاری، حامیان مردد خود را بمیدان نمیآوردند، شواهد حاکی است انتخابات کنونی دارای کارکرد یک رفراندوم بود. همهپرسی که نشان میدهد که فقط کمتر از ۲۰ درصد خواهان هسته اصلی حکومت استبداددینیاند و قریب بالای شصت تا هشتاد درصد خواهان تغییرات جدی در حاکمیت سیاسیاند.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
شاخصترین انتخابات ریاستجمهوری بوقوع پیوست. میدان جان سخت واقعیت صرفنظر از همه سوگیریهای موافق و مخالف در درون حاکمیت یا خارج از آن حاکیست گرایش اصلاحطلبی درون ساختاری در جمهوری اسلامی نیز مطالبه عموم مردم نبوده و فصل گذار آن شروع شده است. در این میان دانشآموختگانی که به جریان اصلاحطلبی متوسل بودند نیز باید موضع روشنتری بگیرند. اپوزیسیون و پوزیسیون باید به بازبینی فکری روی آورد و بداند که دیگر جماعت خاموش و عدم مشارکت را نمیتوان نادیده گرفت.
اگر قشر اصلاحطلبان داخل حکومت با تبلیغات گسترده و فریبکاری، حامیان مردد خود را بمیدان نمیآوردند، شواهد حاکی است انتخابات کنونی دارای کارکرد یک رفراندوم بود. همهپرسی که نشان میدهد که فقط کمتر از ۲۰ درصد خواهان هسته اصلی حکومت استبداددینیاند و قریب بالای شصت تا هشتاد درصد خواهان تغییرات جدی در حاکمیت سیاسیاند.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
به کار خود بپردازید!!
علی طایفی
احمد بخارایی جامعهشناس منتقد در آخرین یادداشت خود به خطابیه شورانگیزی دست زده و همه دانشآموختگان سلبریتی در فضای مجازی و سیاستبازان قهار حزبگرای ایدیولوژیک و درنهایت غاصبان کرسی دانشگاه و طالبان کرسی قدرت را برحذر داشته است که بجای هدایت و تشویق مردم برای شرکت در انتخاباتی علیه مردم، به آغوش مردم بازگردند و اگر شهوت قدرت نمیگذارد، بجای سیاست، به کار خود بپردازند.
عین همین بیانیه مشفقانه را باید به برخی متفکران و سیاستبازان خارج از ایران نیز بازنویسی کرد خاصه به افرادی چون کاتوزیان، نگهدار، بهنود و بسیاری دیگر.
در اینجا بخوانید:
https://www.tgoop.com/dr_bokharaei/877
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
احمد بخارایی جامعهشناس منتقد در آخرین یادداشت خود به خطابیه شورانگیزی دست زده و همه دانشآموختگان سلبریتی در فضای مجازی و سیاستبازان قهار حزبگرای ایدیولوژیک و درنهایت غاصبان کرسی دانشگاه و طالبان کرسی قدرت را برحذر داشته است که بجای هدایت و تشویق مردم برای شرکت در انتخاباتی علیه مردم، به آغوش مردم بازگردند و اگر شهوت قدرت نمیگذارد، بجای سیاست، به کار خود بپردازند.
عین همین بیانیه مشفقانه را باید به برخی متفکران و سیاستبازان خارج از ایران نیز بازنویسی کرد خاصه به افرادی چون کاتوزیان، نگهدار، بهنود و بسیاری دیگر.
در اینجا بخوانید:
https://www.tgoop.com/dr_bokharaei/877
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
⟩ #انتخابات_ریاستجمهوری ۱۴۰۳ (۱۹)
| یکشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۳
⟩⟩ ای شمایان!
| #احمد_بخارایی: بدون پیشدرآمد:
… دنبالهرو مردم باشید. ملت به شما اعتنا و التفاتی ندارد! با شما هستم:
۱ـ جناب #محسن_رنانی که در آخرین لحظات تصمیم به #مشارکت میگیرید، شما به اقتصاد…
| یکشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۳
⟩⟩ ای شمایان!
| #احمد_بخارایی: بدون پیشدرآمد:
… دنبالهرو مردم باشید. ملت به شما اعتنا و التفاتی ندارد! با شما هستم:
۱ـ جناب #محسن_رنانی که در آخرین لحظات تصمیم به #مشارکت میگیرید، شما به اقتصاد…
تحریم حکومت از سوی مردم:
حکومت دینی فاقد مشروعیت!
علی طایفی
بیش از ده سال است که تحریم جهانی توسط حکومت اسلامی علیه مردم ایران تحمیل شده است. داستان تحمیل نیز دارای تاریخچهای طولانی است. از همان بدو انقلاب تحمیل هشت سال جنگ توسط حکومت علیه ملت، سپس تحمیل حجاب اجباری علیه زنان و کودکان، تحمیل باورهای مذهبی و ایدیولوژیک بر کودکان و نوجوانان، تحمیل ولایت مطلقه فقیه و جانشین رهبری، تحمیل اصلاحطلبی در مطالبات مردمی و سرانجام تحمیل تحریم جهانی علیه مردم ایران همگی نشانگر تحمیلی بودن هویت و کارکرد نظام اسلامی پس از انقلاب ۵۷ است.
در طول دوران حکومت تحمیلی اسلامی، مردم ایران همواره دستخوش نوعی تحریم از بالا به پایین بودهاند. تحریم امنیت مرزی و سرزمینی، تحریم زیست اجتماعی امن، تحریم امنیت فرهنگی، تحریم امنیت و آزادی سیاسی، تحریم امنیت قومی/اتنیکی و بسیاری عرصه های دیگر زیست اجتماعی از خانه تا مدرسه، از محل کار تا دانشگاه، از خیابان تا سطح شهر، از قانون تا نیروی نظامی/انتظامی، از مهمترین عرصههای تحریم مردم از حقوق اولیه خود توسط حکومت بوده است. در این مدت فضای مشارکت در انتخابات حتی صوری و نمایشی حکومتی یکی از مهمترین کانونهایی بوده و هست که مردم در اقشار اجتماعی و اقصی نقاط مختلف کشور توانستهاند در مقابل تحریمهای تحمیلی حکومت ایستادگی کنند، است.
کاهش شدید نرخ مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری اسلامی ۱۴.۳ که بمثابه یک همه پرسی، رسوایی فراگیری برای همه جناحهای سیاسی داخل قدرت از اصلاحطلب تا افراططلب در پی داشت، یک تحریم بزرگ بود که ریشه در مطالبات مدنی مردمی دارد که پس از چهار دهه وعدههای دروغین و سرکوب، زمینه تحقق نیافته است. اینک تحریم حکومت اسلامی از سوی مردم به دمکراتیکترین وجه آن نشان از این دارد که فصل تحمیل تحریمهای حکومتی علیه مردم گذشته است. تحریم حکومت در انتخابات اخیر در ۱۴۰۳ گواه چند نگته و پیام است:
یک. مردم ایران با روشی دمکراتیک و مسالمتجویانه به بیانی آشکار، مستند و قانونی به دوام و حیات حکومت اسلامی پاسخ نه دادهاند. انتخابات ریاست جمهوری فقط نماد انتخاب رییس یکی از قوای سهگانه حکومتی نیست بلکه عدم مشارکت و تحریم انتخابات بمعنای مشروعیتزدایی سازوکارهای حکومتی و رهبری جمهوری اسلامی در پیشبرد قانون اساسی از سوی مردم است. در اینجا دیگر بحث از پزشکیان یا جلیلی نیست بلکه سطح تحریم و عدم مشارکت سیاسی مردم در مهمترین سازوکار جمهوریت نظام اسلامی حتی بصورت کاذب و نمایشی، کلیات نظام سیاسی را نشانه گرفته و خواهان تغییر نظام سیاسی در قالب ولایتی و دینی است.
دو. تحریم انتخابات اگرچه بنظر نمایانگر عدم مشارکت مردم و به تعبیر برخی از عوامل وابسته به قدرت دینی، نمایانگر کنشی غیرسیاسی است ولی واقعیت نشان میدهد که عدم مشارکت سیاسی مردم در انتخابات ریاست جمهوری و تحریم همه جریانات سیاسی درون قدرت، یکی از بالندهترین اشکال مشارکت سیاسی مردمی است. به بیان دیگر تحریم انتخابات، نشانگر بلوغ سیاسی اکثریت مردمی است که در کنار اعتراضهای خیابانی در اقصی نقاط شهرهای کشور، به شکلی دمکراتیک با مشارکتی فراگیر و یکپارچه به جمهوری اسلامی نه گفتهاند.
سه. تحریم انتخابات و عدم مشارکت مردم در مشروعیت بخشیدن به نظام اسلامی، آخرین اتمام حجت مسالمت آمیز با حکومت دینی است. عقلای قوم و نهادهای دمکراتیک در داخل و خارج از کشور بدانند که جامعه مدنی با مدنیترین شکل سیاسی موجود یک بیانیه سیاسی داده است که در آن خواهان تغییر نظام سیاسی دینی و ولایتی است. این اتمام حجت بدین معناست که در صورت تداوم تحمیل حکومت سیاسی به مردم، موج نارضایتی درکنار همبستگی مشهود در انتخابات اخیر، مسیری را طی خواهد کرد که سرنوشت نظام سیاسی در خیابانها رقم خواهد خورد.
چهار. بیانیه سیاسی مردم در قالب عدم مشارکت مردم در انتخابات و مشروعیتزدایی از حکومت دینی سند محکم دیگری است برای اپوزیسیون و پوزیسیون سیاسی، رهبران فکری جریانات مختلف سیاسی، دانشآموختگان ومتفکران اجتماعی، فرهنگی، فکری و فلسفی در کشور و خارج از کشور که دست از حمایت حکومت نامشروع دینی در کشور برداشته و به سوی مردم و مطالبات بحق آنان بشتابند که در فردای تحولات سیاسی حرجی بر آنان نبوده و به بازندگان و تازندگان تاریخ و فرهنگ مردم ایران خواهند پیوست.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
حکومت دینی فاقد مشروعیت!
علی طایفی
بیش از ده سال است که تحریم جهانی توسط حکومت اسلامی علیه مردم ایران تحمیل شده است. داستان تحمیل نیز دارای تاریخچهای طولانی است. از همان بدو انقلاب تحمیل هشت سال جنگ توسط حکومت علیه ملت، سپس تحمیل حجاب اجباری علیه زنان و کودکان، تحمیل باورهای مذهبی و ایدیولوژیک بر کودکان و نوجوانان، تحمیل ولایت مطلقه فقیه و جانشین رهبری، تحمیل اصلاحطلبی در مطالبات مردمی و سرانجام تحمیل تحریم جهانی علیه مردم ایران همگی نشانگر تحمیلی بودن هویت و کارکرد نظام اسلامی پس از انقلاب ۵۷ است.
در طول دوران حکومت تحمیلی اسلامی، مردم ایران همواره دستخوش نوعی تحریم از بالا به پایین بودهاند. تحریم امنیت مرزی و سرزمینی، تحریم زیست اجتماعی امن، تحریم امنیت فرهنگی، تحریم امنیت و آزادی سیاسی، تحریم امنیت قومی/اتنیکی و بسیاری عرصه های دیگر زیست اجتماعی از خانه تا مدرسه، از محل کار تا دانشگاه، از خیابان تا سطح شهر، از قانون تا نیروی نظامی/انتظامی، از مهمترین عرصههای تحریم مردم از حقوق اولیه خود توسط حکومت بوده است. در این مدت فضای مشارکت در انتخابات حتی صوری و نمایشی حکومتی یکی از مهمترین کانونهایی بوده و هست که مردم در اقشار اجتماعی و اقصی نقاط مختلف کشور توانستهاند در مقابل تحریمهای تحمیلی حکومت ایستادگی کنند، است.
کاهش شدید نرخ مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری اسلامی ۱۴.۳ که بمثابه یک همه پرسی، رسوایی فراگیری برای همه جناحهای سیاسی داخل قدرت از اصلاحطلب تا افراططلب در پی داشت، یک تحریم بزرگ بود که ریشه در مطالبات مدنی مردمی دارد که پس از چهار دهه وعدههای دروغین و سرکوب، زمینه تحقق نیافته است. اینک تحریم حکومت اسلامی از سوی مردم به دمکراتیکترین وجه آن نشان از این دارد که فصل تحمیل تحریمهای حکومتی علیه مردم گذشته است. تحریم حکومت در انتخابات اخیر در ۱۴۰۳ گواه چند نگته و پیام است:
یک. مردم ایران با روشی دمکراتیک و مسالمتجویانه به بیانی آشکار، مستند و قانونی به دوام و حیات حکومت اسلامی پاسخ نه دادهاند. انتخابات ریاست جمهوری فقط نماد انتخاب رییس یکی از قوای سهگانه حکومتی نیست بلکه عدم مشارکت و تحریم انتخابات بمعنای مشروعیتزدایی سازوکارهای حکومتی و رهبری جمهوری اسلامی در پیشبرد قانون اساسی از سوی مردم است. در اینجا دیگر بحث از پزشکیان یا جلیلی نیست بلکه سطح تحریم و عدم مشارکت سیاسی مردم در مهمترین سازوکار جمهوریت نظام اسلامی حتی بصورت کاذب و نمایشی، کلیات نظام سیاسی را نشانه گرفته و خواهان تغییر نظام سیاسی در قالب ولایتی و دینی است.
دو. تحریم انتخابات اگرچه بنظر نمایانگر عدم مشارکت مردم و به تعبیر برخی از عوامل وابسته به قدرت دینی، نمایانگر کنشی غیرسیاسی است ولی واقعیت نشان میدهد که عدم مشارکت سیاسی مردم در انتخابات ریاست جمهوری و تحریم همه جریانات سیاسی درون قدرت، یکی از بالندهترین اشکال مشارکت سیاسی مردمی است. به بیان دیگر تحریم انتخابات، نشانگر بلوغ سیاسی اکثریت مردمی است که در کنار اعتراضهای خیابانی در اقصی نقاط شهرهای کشور، به شکلی دمکراتیک با مشارکتی فراگیر و یکپارچه به جمهوری اسلامی نه گفتهاند.
سه. تحریم انتخابات و عدم مشارکت مردم در مشروعیت بخشیدن به نظام اسلامی، آخرین اتمام حجت مسالمت آمیز با حکومت دینی است. عقلای قوم و نهادهای دمکراتیک در داخل و خارج از کشور بدانند که جامعه مدنی با مدنیترین شکل سیاسی موجود یک بیانیه سیاسی داده است که در آن خواهان تغییر نظام سیاسی دینی و ولایتی است. این اتمام حجت بدین معناست که در صورت تداوم تحمیل حکومت سیاسی به مردم، موج نارضایتی درکنار همبستگی مشهود در انتخابات اخیر، مسیری را طی خواهد کرد که سرنوشت نظام سیاسی در خیابانها رقم خواهد خورد.
چهار. بیانیه سیاسی مردم در قالب عدم مشارکت مردم در انتخابات و مشروعیتزدایی از حکومت دینی سند محکم دیگری است برای اپوزیسیون و پوزیسیون سیاسی، رهبران فکری جریانات مختلف سیاسی، دانشآموختگان ومتفکران اجتماعی، فرهنگی، فکری و فلسفی در کشور و خارج از کشور که دست از حمایت حکومت نامشروع دینی در کشور برداشته و به سوی مردم و مطالبات بحق آنان بشتابند که در فردای تحولات سیاسی حرجی بر آنان نبوده و به بازندگان و تازندگان تاریخ و فرهنگ مردم ایران خواهند پیوست.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
Forwarded from Ali Tayefi
koodaki.pdf
185.9 KB
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
⚖ طرح یک چالش:
داعیه حقوقی علیه طراحان انقلاب فرهنگی
هلموت كوهل اغلب انقلاب ها را كريمينال يا جرمزا مي انگارد. سالهاي نخست انقلاب و دهه شصت، سالهاي قتل عام بود و انقلاب فرهنگي آغازگر اين قتل عام قلم و انديشه و اساتيد دانشگاه و دانشجويان بود. تعداد قربانيان دانشگاهي پس از انقلاب فرهنگي در آن سالها بسيار زياد است از اساتيدي كه بركنار و تصفيه شدند تا دانشجوياني كه از درس محروم و راهي زندان گشتند.
بسیاری از یورش سرهنگی"انقلاب فرهنگی" (بخوانید انقلاب ضد فرهنگی) آسیب های جدی شخصی دیدند و زندگی علمی و فرهنگی شان بشدت تحت تاثیر این مثله سازی قرار گرفت و در این میان فقط تعداد معدودی توانستند در مسیر دیگری راه رشد علمی خود را در داخل کشور باز یابند و اثربخش باشند و بسیاری نیز اگر جان سالم بدر بردند، مهاجرت از کشور را به جان خریدند و امروز بسیاری در مناصب علمی فعالیت دارند.
نکته مهمتر که بعنوان آسیب شناسی نظام گزینش عقیدتی و سیاسی پس از این انقلاب (ضد) فرهنگی قابل تامل است آسیب هایی است که در طی حداقل دو دهه دامنگیر دانشگاهها و فضاهای علمی ایران شد و آثار آن هنوز نيز ادامه دارد. دراین برهه خلاء تولید علم از یکسو و نقصان های تربیت دانشجو از سوی دیگر سبب شد که فضا برای شبه نخبگان و علم دروغین فراهم شود.
مراکز آموزش عالی و بورسیه های مبتنی بر رانت های تحصیلی تلاش بسیاری کرد با تولید افرادی با مدارک سفارشی دکترا بتواند این خلا را بازسازی کند ولی توفیق کیفی حاصل نشد اگرچه دانشگاهها و مراکز پژوهشی پر از دارندگان مدارک دکترایی شد که میان پارادایم های علم و دانش عامه، میان تعهد علمی و تعهد ایدئولوژیک و میان فرهنگ و کار سرهنگ تفاوتي قائل نبودند. این قشر هنوز نیز در بدنه ساختار آموزش عالی و تحقیقات کشور نقش مسلط دارند. بی سبب نیست که در علم جهانی نیم صدم درصد نقش داریم و باانبوه مراکز آموش عالی و تولید دانشجو هنوز در علم جهانی سهمی حتی در قیاس کشورهای همسایه مانند پاکستان و ترکیه نیز نیافته ایم.
آمران و عاملان این انقلاب ضد فرهنگی را چگونه باید مورد پاسخگویی قرار داد. این افراد در داخل کشور مصونیت سیاسی دارند ولی آن بخشی که امروز در کشور آمریکا بدنبال ادامه فعالیت های پژوهشی! خود بوده و به آسودگی فعالیت می کند آیا نباید پاسخگوی این تصمیم آسیب ساز ضدملی شود؟ نهادهای حقوق بشری آیا وظیفه تعقیب حقوقی و قضایی عملکرد این عده را از طریق نهادهای بین مللی ندارند؟ این عبرت تاریخی را چگونه باید با پاسخگویی آنان در تاریخ ثبت کرد؟
بنظرم ضرباتی که اهل خرد! و علم! به ساختار و فرهنگ علم وعقلانیت در کشور زده اند بیش از نابخردان است. دشمنان دنیای علم و فرهنگ، خانه زادند! دكتر عبدالكريم سروش و دكتر حسن حبيبي از زمره اين افراد بوده و هستند.
علي طايفي
@alitayefi1
https://engelabfarhangi.files.wordpress.com/2012/04/setad-engelab-farhangi2.jpg
داعیه حقوقی علیه طراحان انقلاب فرهنگی
هلموت كوهل اغلب انقلاب ها را كريمينال يا جرمزا مي انگارد. سالهاي نخست انقلاب و دهه شصت، سالهاي قتل عام بود و انقلاب فرهنگي آغازگر اين قتل عام قلم و انديشه و اساتيد دانشگاه و دانشجويان بود. تعداد قربانيان دانشگاهي پس از انقلاب فرهنگي در آن سالها بسيار زياد است از اساتيدي كه بركنار و تصفيه شدند تا دانشجوياني كه از درس محروم و راهي زندان گشتند.
بسیاری از یورش سرهنگی"انقلاب فرهنگی" (بخوانید انقلاب ضد فرهنگی) آسیب های جدی شخصی دیدند و زندگی علمی و فرهنگی شان بشدت تحت تاثیر این مثله سازی قرار گرفت و در این میان فقط تعداد معدودی توانستند در مسیر دیگری راه رشد علمی خود را در داخل کشور باز یابند و اثربخش باشند و بسیاری نیز اگر جان سالم بدر بردند، مهاجرت از کشور را به جان خریدند و امروز بسیاری در مناصب علمی فعالیت دارند.
نکته مهمتر که بعنوان آسیب شناسی نظام گزینش عقیدتی و سیاسی پس از این انقلاب (ضد) فرهنگی قابل تامل است آسیب هایی است که در طی حداقل دو دهه دامنگیر دانشگاهها و فضاهای علمی ایران شد و آثار آن هنوز نيز ادامه دارد. دراین برهه خلاء تولید علم از یکسو و نقصان های تربیت دانشجو از سوی دیگر سبب شد که فضا برای شبه نخبگان و علم دروغین فراهم شود.
مراکز آموزش عالی و بورسیه های مبتنی بر رانت های تحصیلی تلاش بسیاری کرد با تولید افرادی با مدارک سفارشی دکترا بتواند این خلا را بازسازی کند ولی توفیق کیفی حاصل نشد اگرچه دانشگاهها و مراکز پژوهشی پر از دارندگان مدارک دکترایی شد که میان پارادایم های علم و دانش عامه، میان تعهد علمی و تعهد ایدئولوژیک و میان فرهنگ و کار سرهنگ تفاوتي قائل نبودند. این قشر هنوز نیز در بدنه ساختار آموزش عالی و تحقیقات کشور نقش مسلط دارند. بی سبب نیست که در علم جهانی نیم صدم درصد نقش داریم و باانبوه مراکز آموش عالی و تولید دانشجو هنوز در علم جهانی سهمی حتی در قیاس کشورهای همسایه مانند پاکستان و ترکیه نیز نیافته ایم.
آمران و عاملان این انقلاب ضد فرهنگی را چگونه باید مورد پاسخگویی قرار داد. این افراد در داخل کشور مصونیت سیاسی دارند ولی آن بخشی که امروز در کشور آمریکا بدنبال ادامه فعالیت های پژوهشی! خود بوده و به آسودگی فعالیت می کند آیا نباید پاسخگوی این تصمیم آسیب ساز ضدملی شود؟ نهادهای حقوق بشری آیا وظیفه تعقیب حقوقی و قضایی عملکرد این عده را از طریق نهادهای بین مللی ندارند؟ این عبرت تاریخی را چگونه باید با پاسخگویی آنان در تاریخ ثبت کرد؟
بنظرم ضرباتی که اهل خرد! و علم! به ساختار و فرهنگ علم وعقلانیت در کشور زده اند بیش از نابخردان است. دشمنان دنیای علم و فرهنگ، خانه زادند! دكتر عبدالكريم سروش و دكتر حسن حبيبي از زمره اين افراد بوده و هستند.
علي طايفي
@alitayefi1
https://engelabfarhangi.files.wordpress.com/2012/04/setad-engelab-farhangi2.jpg
حجاب، معمای توسعهنیافتگی در ایران ۱
علی طایفی
پدیده حجاب و پوشش زنان در ایران و البته در جوامع اسلامی پدیدهای بشدت حساس، تاریخمند، دینمدار و قدرتمحور است. چه بسا بتوان گفت پوشش زنان مهمترین ابزار و نماد تفکیک جنسیتی و سرکوب زنان در جامعه بشمار میرود. این روایت گویای اهمیت نه دینی بلکه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی پوشش در ساختار و نهاد دین، سیاست و قدرت در جامعه است. به بیان دیگر حجاب پیش از آنکه امری دینی باشد، امری اجتماعی و سیاسی است که حوزه دین، فرهنگ، اقتصاد و نظام حقوقی را تحت تاثیر قرار داده است. از اینرو جنبش یا هرگونه کنشگری بسود یا ناسود حجاب امری راهبردی در همه حوزههای حیات انسان ایرانی است.
از قرهالعین بعنوان اولین زن آگاهی که در عصر ناصری در فضای عمومی کشف حجاب کرد و امری خصوصی را به میدان عمومی کشاند و سپس در ۱۲۳۱ به دستور ناصرالدین شاه در سرکوب بابیان اعدام شد تا مهسا امینی که بخاطر حصر و جبر حجاب توسط نظام اسلامی کشته شد، همواره پوشش زنان یکی از مسایل مهم اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، دینی و امری توسعهای بوده و هست. اگرچه نطفه ایده رهایی زنان از حجاب و پوشش اجباری یا چادر و چارقد با سالهای پیش از جنبش مشروطیت میرسد و زنان و مردان بسیاری برای رهایی زنان از حجاب سنتی و اجباری کوشیدند ولی این قصه پر غصه همچنان ادامه دارد.
به روایت تاریخ، مقوله حجاب بطور سنتی در عصر پیشامدرن یا سدههای پیشین نزد اقوام و ایلات مفهومی صددرصد ضد اجتماعی نبوده و در جامعه خشن و ستیزهجوی مردانه دارای کارکردهای امنیتی درمقابل حملات بیگانگان یا در دشمنیهای قومی، حفاظت در مقابل سرما و گرمای شدید، مراقبت از کودک و حمل او در زمان کوچ و جابجایی در حیات چندجانشینی و .. داشت. با نزدیکتر شدن به عصر نوین و بروز تضادهای ساختاری کارکردی میان نقش زنان در نهادهای مدرن بروکراسی، آموزش و بهداشت، حضور اجتماعی آنان در جامعه ضروری تلقی شد. همین ضرورت، زمینه ساز بروز تضادهای اجتماعی تاسیسات و کارکردهای مدرن آن با نهادهای سنتی در جامعه ایلیاتی و سنتی گردید.
از همین منظر حجاب دارای اهمیت کارکردی بود. بدین معنا که یکی از کانونیترین سازوکارها و بسترهای رهایی زنان از چنیره ساختار پدر/مردسالار در جامعه زدودن حجاب بوده و هست. پوشش اجباری تدریجا به مهمترین ابزارهای سرکوب، کنترل و اعمال قدرت جامعه بخصوص جامعه مردانه علیه زنان تبدیل شد. از همین رو در فرایند مدرنیزم در ایران، رهایی زنان از حجاب و اختیارِ پوشش آزاد راه گریز ناپذیر و ناگزیر ورود زنان در عرصه جامعه و پذیرش نقشهای اجتماعی و فرهنگی برای توسعه خود و جامعهای است که در آن به حیات اجتماعی میپردازد.
حجاب و تضادهایش با جامعه نیز امری تاریخی است. از همان ابتدای مدرنیزم رضاخانی در ایران و رشد نهادها و نمادهای نوسازی از بالا به پایین در جامعه، کشفحجاب به یکی از مهمترین سیاستهای نوسازی و مدرنیزم در ایران مبدل شد. شوربختانه بدلیل از بالا به پایین بودن این سیاست و مردانه بودن آن، تضادهای حاصل از کشف حجاب به جایی رسید که زنان در یک فضای دوچهرگی به حیات خود ادامه دادند. از یکسو پوشش آزاد، به پوششی اجباری از سوی حکومت مبدل شد. از سوی دیگر اگرچه بخشی از جامعه بسوی پوشش آزاد روی آورد ولی جامعه مردسالار در عصر پهلویها زنان را همچنان زیر نقاب و پوشش اجتماعی و فرهنگی محصور و محبوس نگاهداشت.
ادامه دارد
درصورت علاقمندی، بازنشر دهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
پدیده حجاب و پوشش زنان در ایران و البته در جوامع اسلامی پدیدهای بشدت حساس، تاریخمند، دینمدار و قدرتمحور است. چه بسا بتوان گفت پوشش زنان مهمترین ابزار و نماد تفکیک جنسیتی و سرکوب زنان در جامعه بشمار میرود. این روایت گویای اهمیت نه دینی بلکه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی پوشش در ساختار و نهاد دین، سیاست و قدرت در جامعه است. به بیان دیگر حجاب پیش از آنکه امری دینی باشد، امری اجتماعی و سیاسی است که حوزه دین، فرهنگ، اقتصاد و نظام حقوقی را تحت تاثیر قرار داده است. از اینرو جنبش یا هرگونه کنشگری بسود یا ناسود حجاب امری راهبردی در همه حوزههای حیات انسان ایرانی است.
از قرهالعین بعنوان اولین زن آگاهی که در عصر ناصری در فضای عمومی کشف حجاب کرد و امری خصوصی را به میدان عمومی کشاند و سپس در ۱۲۳۱ به دستور ناصرالدین شاه در سرکوب بابیان اعدام شد تا مهسا امینی که بخاطر حصر و جبر حجاب توسط نظام اسلامی کشته شد، همواره پوشش زنان یکی از مسایل مهم اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، دینی و امری توسعهای بوده و هست. اگرچه نطفه ایده رهایی زنان از حجاب و پوشش اجباری یا چادر و چارقد با سالهای پیش از جنبش مشروطیت میرسد و زنان و مردان بسیاری برای رهایی زنان از حجاب سنتی و اجباری کوشیدند ولی این قصه پر غصه همچنان ادامه دارد.
به روایت تاریخ، مقوله حجاب بطور سنتی در عصر پیشامدرن یا سدههای پیشین نزد اقوام و ایلات مفهومی صددرصد ضد اجتماعی نبوده و در جامعه خشن و ستیزهجوی مردانه دارای کارکردهای امنیتی درمقابل حملات بیگانگان یا در دشمنیهای قومی، حفاظت در مقابل سرما و گرمای شدید، مراقبت از کودک و حمل او در زمان کوچ و جابجایی در حیات چندجانشینی و .. داشت. با نزدیکتر شدن به عصر نوین و بروز تضادهای ساختاری کارکردی میان نقش زنان در نهادهای مدرن بروکراسی، آموزش و بهداشت، حضور اجتماعی آنان در جامعه ضروری تلقی شد. همین ضرورت، زمینه ساز بروز تضادهای اجتماعی تاسیسات و کارکردهای مدرن آن با نهادهای سنتی در جامعه ایلیاتی و سنتی گردید.
از همین منظر حجاب دارای اهمیت کارکردی بود. بدین معنا که یکی از کانونیترین سازوکارها و بسترهای رهایی زنان از چنیره ساختار پدر/مردسالار در جامعه زدودن حجاب بوده و هست. پوشش اجباری تدریجا به مهمترین ابزارهای سرکوب، کنترل و اعمال قدرت جامعه بخصوص جامعه مردانه علیه زنان تبدیل شد. از همین رو در فرایند مدرنیزم در ایران، رهایی زنان از حجاب و اختیارِ پوشش آزاد راه گریز ناپذیر و ناگزیر ورود زنان در عرصه جامعه و پذیرش نقشهای اجتماعی و فرهنگی برای توسعه خود و جامعهای است که در آن به حیات اجتماعی میپردازد.
حجاب و تضادهایش با جامعه نیز امری تاریخی است. از همان ابتدای مدرنیزم رضاخانی در ایران و رشد نهادها و نمادهای نوسازی از بالا به پایین در جامعه، کشفحجاب به یکی از مهمترین سیاستهای نوسازی و مدرنیزم در ایران مبدل شد. شوربختانه بدلیل از بالا به پایین بودن این سیاست و مردانه بودن آن، تضادهای حاصل از کشف حجاب به جایی رسید که زنان در یک فضای دوچهرگی به حیات خود ادامه دادند. از یکسو پوشش آزاد، به پوششی اجباری از سوی حکومت مبدل شد. از سوی دیگر اگرچه بخشی از جامعه بسوی پوشش آزاد روی آورد ولی جامعه مردسالار در عصر پهلویها زنان را همچنان زیر نقاب و پوشش اجتماعی و فرهنگی محصور و محبوس نگاهداشت.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تحریم انتخابات نشانه بلوغ سیاسی است
علی طایفی
نباید فریب کارزار دروغین انتخاباتی را خورد. بنا به تجربه، انتخابات ریاست جمهوری و پست ریاست جمهوری یک نمایش مضحک از نظام دمکراسی است که در ساختار قدرت استبداد ولایی بیمعناست. نقش عدم مشارکت مردمی که آرای خود را براحتی به جریان با فردی نمیفروشند، در تغییر سیاسی بیحد بیشتر از مشارکت مردم در انتخاب مترسکهای سیاسی است که جز تدارکاتچی نقش دیگری ندارند.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
نباید فریب کارزار دروغین انتخاباتی را خورد. بنا به تجربه، انتخابات ریاست جمهوری و پست ریاست جمهوری یک نمایش مضحک از نظام دمکراسی است که در ساختار قدرت استبداد ولایی بیمعناست. نقش عدم مشارکت مردمی که آرای خود را براحتی به جریان با فردی نمیفروشند، در تغییر سیاسی بیحد بیشتر از مشارکت مردم در انتخاب مترسکهای سیاسی است که جز تدارکاتچی نقش دیگری ندارند.
درصورت علاقمندی و تایید با ذکر منبع بازنشر دهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
تحریم انتخابات:
روشی دمکراتیک علیه ساختاری نادمکراتیک
علی طایفی
جمهوری اسلامی اساسا جمهور هراس هست. این هراس از یکسو با تهدید و تحدید صداهای معترض و دگراندیشان صورت میگیرد که بشدت غیرانسانی، ضد حقوق بشر، ستمگرانه و وحشیانه است. از سوی دیگر هراسی دروغین در برهههای انتخابات برای ایجاد رعب و وحشت از سیاهتر شدن شرایط، استبداد خشنتر، حضور طالبانیزم اسلامی در کشور، جلیلی و قالیباف و رییسی و ناطق نوری و حتی هراساندن از شرایط جنگی، نابسامانی و غیره. اگرچه خود نظام سیاسی و مردم میدانند که وجود و هستی نظام اسلامی منشا اصلی همه این بحرانهاست.
شکاف در نظام سیاسی نیز بشدت فراگیر و رو به گسترش است. با تحریم انتخابات که مسالمتجویانهترین روش تغییر سیاسی است و بشدت سوژه دمکراتیک دارد، میتوان به ساختار قدرت در کشور مجال تنفس داد. در این شرایط صاحبان قدرت و نفوذ در درون ساختار قدرت فعلی و قدرت ضدساختار چه در داخل و خارج از کشور فرصت مییابد به استناد آدم مشروعیت نظام سیاسی با کاهش میزان مشارکت مردم در انتخابات به فکر عملیاتی کردن گزینههای رقیب در نظام و ساختار سیاسی باشند.
به بیان دیگر با تحریم میتوان برای بحرانهای متعددی که نظام سیاسی فاسد و ناکارآمد به جامعه تحمیل کرده است چاره یافت. بدین معنا که بحران بنیادین مسایل جامعه را به درون نهاد قدرت تحمیل کرد. در چنین شرایطی قطبها و جریانات مختلف درون قدرت به تنگدستی در سوتدبیر، فساد، یکهتازی و یکتاگرایی در ساختار قدرت افتاده و ناگزیر از تغییرات درون ساختی میشوند. تحریم انتخابات این فرصت را حتی به ارکان درون ساختار قدرت نیز میدهد که عوامل پارازیت و ضدتوسعه در درون قدرت را برای ماندگاری در قدرت، پاکسازی کنند .
با همین رویکرد برای دفاع از تحریم باید اذعان داشت اگر اصلاحطلبان درون قدرت واقعا بدنبال اصلاحات ساختاری هستند و بدنبال فریب افکار عمومی نیستند باید از تحریم بعنوان اهرم فشار به نیروهای رقیب صاحب قدرت در لانه رهبری، سپاه، نیروهای امنیتی، بازار، و بروکراتها و حامیان متعصب آنان استفاده کرده و آنان را به عقب بکشانند. درواقع اصلاحطلبی واقعی در ساختار قدرت ناگزیر است از چنین رویکردی بهره گرفته و از دغلکاری، درماندگی در پارادایم سنتی اصلاحطلبی که همچنان بدان وابسته است، فاصله گرفته و به صف تحریمیها بپیوندد.
رویه سیاسی که اصلاحطلبان درون قدرت درپیش گرفتهاند نواختن سرنا از دهانت گشاد آن با کمترین هزینههای حیاتی است. مردم آگاهی که به تحریم انتخابات روی آوردهاند درواقع بدنبال انتقال هزینههای تغییر بر گرده اصلاحطلبان نیز هستند. این جماعت همواره با تساهل و تنبلی فکری و راهبردی بدنبال تحمیل هزینههای تحکیم نظام استبدادی بر بدنه جامعه مدنی اند. این بار باید جریان اصلاحطلبی بدنبال پذیرش مسیولیت، پذیرش هزینههای تغییر ساختاری و همسویی با اکثریت مردمی باشند که نظام سیاسی دینی کنونی را برنمیتابند.
چنانکه پیشتر اشاره کردهام، عدم مشارکت در انتخابات بنوبه خود شکل دیگری از مشارکت سلبی است و شکل قدرتمند و دمکراتیکی از مبارزه مسالمتجویانه علیه وضع موجود است. این فرصت چه بسا از زمره آخرین فرصتهای سیاسی است که مردم ایران با عدم مشارکت خود به نظام سیاسی و اصلاحطلبان میدهند تا به تغییرات اساسی بپردازند. در غیر اینصورت حضور آرای مردم بجا صندوق انتخابات به خیابانها و میادین شهرها خواهد کشید و دیگر از تاک و تاکستان نظام نامقدس اسلامی دانه انگوری باقی نخواهد ماند.
اگر این تحلیل مورد تاییدتان بود، بازنشردهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
روشی دمکراتیک علیه ساختاری نادمکراتیک
علی طایفی
جمهوری اسلامی اساسا جمهور هراس هست. این هراس از یکسو با تهدید و تحدید صداهای معترض و دگراندیشان صورت میگیرد که بشدت غیرانسانی، ضد حقوق بشر، ستمگرانه و وحشیانه است. از سوی دیگر هراسی دروغین در برهههای انتخابات برای ایجاد رعب و وحشت از سیاهتر شدن شرایط، استبداد خشنتر، حضور طالبانیزم اسلامی در کشور، جلیلی و قالیباف و رییسی و ناطق نوری و حتی هراساندن از شرایط جنگی، نابسامانی و غیره. اگرچه خود نظام سیاسی و مردم میدانند که وجود و هستی نظام اسلامی منشا اصلی همه این بحرانهاست.
شکاف در نظام سیاسی نیز بشدت فراگیر و رو به گسترش است. با تحریم انتخابات که مسالمتجویانهترین روش تغییر سیاسی است و بشدت سوژه دمکراتیک دارد، میتوان به ساختار قدرت در کشور مجال تنفس داد. در این شرایط صاحبان قدرت و نفوذ در درون ساختار قدرت فعلی و قدرت ضدساختار چه در داخل و خارج از کشور فرصت مییابد به استناد آدم مشروعیت نظام سیاسی با کاهش میزان مشارکت مردم در انتخابات به فکر عملیاتی کردن گزینههای رقیب در نظام و ساختار سیاسی باشند.
به بیان دیگر با تحریم میتوان برای بحرانهای متعددی که نظام سیاسی فاسد و ناکارآمد به جامعه تحمیل کرده است چاره یافت. بدین معنا که بحران بنیادین مسایل جامعه را به درون نهاد قدرت تحمیل کرد. در چنین شرایطی قطبها و جریانات مختلف درون قدرت به تنگدستی در سوتدبیر، فساد، یکهتازی و یکتاگرایی در ساختار قدرت افتاده و ناگزیر از تغییرات درون ساختی میشوند. تحریم انتخابات این فرصت را حتی به ارکان درون ساختار قدرت نیز میدهد که عوامل پارازیت و ضدتوسعه در درون قدرت را برای ماندگاری در قدرت، پاکسازی کنند .
با همین رویکرد برای دفاع از تحریم باید اذعان داشت اگر اصلاحطلبان درون قدرت واقعا بدنبال اصلاحات ساختاری هستند و بدنبال فریب افکار عمومی نیستند باید از تحریم بعنوان اهرم فشار به نیروهای رقیب صاحب قدرت در لانه رهبری، سپاه، نیروهای امنیتی، بازار، و بروکراتها و حامیان متعصب آنان استفاده کرده و آنان را به عقب بکشانند. درواقع اصلاحطلبی واقعی در ساختار قدرت ناگزیر است از چنین رویکردی بهره گرفته و از دغلکاری، درماندگی در پارادایم سنتی اصلاحطلبی که همچنان بدان وابسته است، فاصله گرفته و به صف تحریمیها بپیوندد.
رویه سیاسی که اصلاحطلبان درون قدرت درپیش گرفتهاند نواختن سرنا از دهانت گشاد آن با کمترین هزینههای حیاتی است. مردم آگاهی که به تحریم انتخابات روی آوردهاند درواقع بدنبال انتقال هزینههای تغییر بر گرده اصلاحطلبان نیز هستند. این جماعت همواره با تساهل و تنبلی فکری و راهبردی بدنبال تحمیل هزینههای تحکیم نظام استبدادی بر بدنه جامعه مدنی اند. این بار باید جریان اصلاحطلبی بدنبال پذیرش مسیولیت، پذیرش هزینههای تغییر ساختاری و همسویی با اکثریت مردمی باشند که نظام سیاسی دینی کنونی را برنمیتابند.
چنانکه پیشتر اشاره کردهام، عدم مشارکت در انتخابات بنوبه خود شکل دیگری از مشارکت سلبی است و شکل قدرتمند و دمکراتیکی از مبارزه مسالمتجویانه علیه وضع موجود است. این فرصت چه بسا از زمره آخرین فرصتهای سیاسی است که مردم ایران با عدم مشارکت خود به نظام سیاسی و اصلاحطلبان میدهند تا به تغییرات اساسی بپردازند. در غیر اینصورت حضور آرای مردم بجا صندوق انتخابات به خیابانها و میادین شهرها خواهد کشید و دیگر از تاک و تاکستان نظام نامقدس اسلامی دانه انگوری باقی نخواهد ماند.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
حجاب، معمای توسعهنیافتگی در ایران ۲
علی طایفی
تمام عصر پهلویها زنان به یک عامل اصلی و معمای توسعه جامعه مبدل شدند. کشف حجاب از بالا سرانجام به جایی رسید که با انقلاب ۵۷ بخش بزرگی از جامعه با سرنگونی نظام پهلوی، به پذیرش حجاب اجباری روی آورد. چرخه شوم حجاباجباری خواه در کشف آن یا جبر آن سببساز تضادآفرینی امر حجاب در جامعه و در رویارویی با نهاد قدرت و الگوهای توسعه درکشور گردید. مدار بسته “اجبار در پوشش و عدم پوشش” چنان سیکلی از ستیزههای اجتماعی را فراهم ساخته است که قریب بیش از یکصد سال از نیروی توسعه کشور صرف کشمکش پوشش زنان و مدیریت آن توسط مردان گردیده است.
از اینرو حجاب درگذار نسلی یکی از مرکزیترین چالشهای قرن گذشته در ایران معاصر است و این روند همچنان ادامه داشته و خواهد داشت. حاکمیت و جامعه ایران بدلیل رویارویی با پیشبرد نسخههای نوسازی از بالا و از بیرون از کشور در عصر پهلوی از یکسو و اعمال نسخههای اصلاح جامعه از بالا و از دل تاریخ اسلامی و دینی پس از انقلاب ۵۷ از سوی دیگر، زمینه وقفه و سکته طولانی و قدرتمندی در توسعه اجتماعی و فرهنگی در کشور را مهیا ساخت. مکانیزم تعقیب و گریز زنان در طی یکصد سال خواه برای گریز از اجبار در آزادی پوشش و زدودن حجاب در جامعه و خواه برای گریز از پوشش و حجاب اجباری، زنان جامعه ایران را به مسیله و ملعبه جدی در فرایند رشد و توسعه جامعه ایران مبدل ساخته است.
به بیان دیگر، تمشیت و مدیریت مردانه توسط مردان در طی یکصد سال پرچالش در تاریخ معاصر ایران حاکی است که مردان بدلیل تعصبات دیرین و سنتی خود در جامعه و نهادهای قدرت در آن از حکومت تا خانواده و از آموزش تا نهاد حقوقی و قضایی، زنان را ابزار کنترل و سرکوب کرده و محملی برای کشمکشهای هستیشناختی در توسعه کشور مبدل ساختهاند.
از رضاخان تا خمینی و انصار هردوی ایشان همگی بدون توجه به حق انتخاب زنان توسط خود زنان برای انتخاب پوشش و ورود به جامعه، نسخههایی از بالای هرم قدرت به پایین تجویز کرده و میکنند. امری که بجای سعادت انسان، به سعایت و ذلالت موقعیت زنان منجر شده است. تا چنین چرخه مردانهای از توسعه و جایگاه انسانی زنان در جامعه اصلاح نشود، پوشش و حجاب همچنان معمای توسعهنیافتگی جامعه ایران باقی خواهد ماند.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
تمام عصر پهلویها زنان به یک عامل اصلی و معمای توسعه جامعه مبدل شدند. کشف حجاب از بالا سرانجام به جایی رسید که با انقلاب ۵۷ بخش بزرگی از جامعه با سرنگونی نظام پهلوی، به پذیرش حجاب اجباری روی آورد. چرخه شوم حجاباجباری خواه در کشف آن یا جبر آن سببساز تضادآفرینی امر حجاب در جامعه و در رویارویی با نهاد قدرت و الگوهای توسعه درکشور گردید. مدار بسته “اجبار در پوشش و عدم پوشش” چنان سیکلی از ستیزههای اجتماعی را فراهم ساخته است که قریب بیش از یکصد سال از نیروی توسعه کشور صرف کشمکش پوشش زنان و مدیریت آن توسط مردان گردیده است.
از اینرو حجاب درگذار نسلی یکی از مرکزیترین چالشهای قرن گذشته در ایران معاصر است و این روند همچنان ادامه داشته و خواهد داشت. حاکمیت و جامعه ایران بدلیل رویارویی با پیشبرد نسخههای نوسازی از بالا و از بیرون از کشور در عصر پهلوی از یکسو و اعمال نسخههای اصلاح جامعه از بالا و از دل تاریخ اسلامی و دینی پس از انقلاب ۵۷ از سوی دیگر، زمینه وقفه و سکته طولانی و قدرتمندی در توسعه اجتماعی و فرهنگی در کشور را مهیا ساخت. مکانیزم تعقیب و گریز زنان در طی یکصد سال خواه برای گریز از اجبار در آزادی پوشش و زدودن حجاب در جامعه و خواه برای گریز از پوشش و حجاب اجباری، زنان جامعه ایران را به مسیله و ملعبه جدی در فرایند رشد و توسعه جامعه ایران مبدل ساخته است.
به بیان دیگر، تمشیت و مدیریت مردانه توسط مردان در طی یکصد سال پرچالش در تاریخ معاصر ایران حاکی است که مردان بدلیل تعصبات دیرین و سنتی خود در جامعه و نهادهای قدرت در آن از حکومت تا خانواده و از آموزش تا نهاد حقوقی و قضایی، زنان را ابزار کنترل و سرکوب کرده و محملی برای کشمکشهای هستیشناختی در توسعه کشور مبدل ساختهاند.
از رضاخان تا خمینی و انصار هردوی ایشان همگی بدون توجه به حق انتخاب زنان توسط خود زنان برای انتخاب پوشش و ورود به جامعه، نسخههایی از بالای هرم قدرت به پایین تجویز کرده و میکنند. امری که بجای سعادت انسان، به سعایت و ذلالت موقعیت زنان منجر شده است. تا چنین چرخه مردانهای از توسعه و جایگاه انسانی زنان در جامعه اصلاح نشود، پوشش و حجاب همچنان معمای توسعهنیافتگی جامعه ایران باقی خواهد ماند.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رویارویی عقلانیت منتقد با عقلانیت محافظهکار: با رای ندادن پوسته حاکمیت ستم میشکند!
علی طایفی
برخلاف جامعهشناسان و دانشآموختگان فلسفه و علوم سیاسی و اجتماعی وابسته به حکومت، قادری در گفتگوی با محمد فاضلی از حامیان حکومت ولایی و انتخابات نمایشی، میگوید: قدرت مردمی که انتخابات را تحریم میکنند سببساز تغییرات ساختاری در نظام ستمگونه اسلامی خواهد شد و مشارکت در آن فقط باعث بازتولید نظام ولایی میشود که یک نفر متوهم بر میلیونها ایرانی حکمرانی غلط میکند. مشاهده همه این گفتگو نشانگر تمایزبخشی بین عقلانیت منتقد و خودبنیاد بعنوان ویژگی اصلی روشنفکری از سوی قادری با عقلانیت محافظهکار و مسلط علیه روشنفکری و هواداری از پوپولیزم از سوی فاضلی و همفکرانش است. به بیان دیگر ضعیفترین شکل در موضعگیری و استدلال اصلاحطلبان را میتوان در سخنان فاضلی ردیابی کرد که از عقلای این جریان سیاسی هستند.
قادری:
«یه مشت ارزن فرضی انقدر جیک جیک لازم ندارد»
گفتگویکامل را در اینجا مشاهده کنید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
برخلاف جامعهشناسان و دانشآموختگان فلسفه و علوم سیاسی و اجتماعی وابسته به حکومت، قادری در گفتگوی با محمد فاضلی از حامیان حکومت ولایی و انتخابات نمایشی، میگوید: قدرت مردمی که انتخابات را تحریم میکنند سببساز تغییرات ساختاری در نظام ستمگونه اسلامی خواهد شد و مشارکت در آن فقط باعث بازتولید نظام ولایی میشود که یک نفر متوهم بر میلیونها ایرانی حکمرانی غلط میکند. مشاهده همه این گفتگو نشانگر تمایزبخشی بین عقلانیت منتقد و خودبنیاد بعنوان ویژگی اصلی روشنفکری از سوی قادری با عقلانیت محافظهکار و مسلط علیه روشنفکری و هواداری از پوپولیزم از سوی فاضلی و همفکرانش است. به بیان دیگر ضعیفترین شکل در موضعگیری و استدلال اصلاحطلبان را میتوان در سخنان فاضلی ردیابی کرد که از عقلای این جریان سیاسی هستند.
قادری:
«یه مشت ارزن فرضی انقدر جیک جیک لازم ندارد»
گفتگویکامل را در اینجا مشاهده کنید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Forwarded from علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) (Ali Tayefi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عدم مشارکت، همسو با دمکراسی است
علی طایفی
دهها هزار نفر اعدام شدهاند، چند صد هزار کودک به ازدواج اجباری و تجاوز سیستماتیک وادار میشوند، نویسندگان و متفکران کشور یا در حبس و خفقان یا در مهاجرتاند، چند میلیون از کودکان این سرزمین در خیابان و بازار کار هستند، چند میلیون از زنان و مردان در اعتیاد بسر میبرند، بیش از شصت درصد جمعیت کشور در زیر خط فقر بسر میبرند و …
دیگر هیچ دلیل برای بهبود و اصلاح و توسعه در این نظام سیاسی دینی مشاهده نمیشود. تنها راه تغییر وضعیت کنونی و دگرگونی سیاسی در ساختار قدرت و غیردینی کردن این نظام عدم مشارکت در انتخابات است. فراموش نکنیم عدم مشارکت در انتخابات بنوبه حود حرکتی دمکراتیک در نفی نظام ضددمکراتیک است که چندین دهه ماشین قدرت استبدادی را رانده و کشور را به تباهی کشانده است.
در صورت علاقمندی، بازنشر دهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
دهها هزار نفر اعدام شدهاند، چند صد هزار کودک به ازدواج اجباری و تجاوز سیستماتیک وادار میشوند، نویسندگان و متفکران کشور یا در حبس و خفقان یا در مهاجرتاند، چند میلیون از کودکان این سرزمین در خیابان و بازار کار هستند، چند میلیون از زنان و مردان در اعتیاد بسر میبرند، بیش از شصت درصد جمعیت کشور در زیر خط فقر بسر میبرند و …
دیگر هیچ دلیل برای بهبود و اصلاح و توسعه در این نظام سیاسی دینی مشاهده نمیشود. تنها راه تغییر وضعیت کنونی و دگرگونی سیاسی در ساختار قدرت و غیردینی کردن این نظام عدم مشارکت در انتخابات است. فراموش نکنیم عدم مشارکت در انتخابات بنوبه حود حرکتی دمکراتیک در نفی نظام ضددمکراتیک است که چندین دهه ماشین قدرت استبدادی را رانده و کشور را به تباهی کشانده است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
ده گزاره راهبردی در انتخابات یا همهپرسی ۱۴۰۳
بخش نخست
علی طایفی
اگرچه مطالبه عمومی برای ایجاد یک همهپرسی در ماندن یا برچیدن نظام سیاسی ولایی و دینی تاکنون با عدم توفیق مواجه بوده است ولی انتخابات سال ۱۴۰۳ پس از کشته شدن رییسی، از جنایتکاران دهه شصت که در صدر قدرت اجرایی کشور قرار گرفت، به یک همهپرسی و رفراندوم غیرمستقیم مبدل شده است. بدور از نتایج این دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی، چند دستاورد مهم تاریخی و راهبردی در این همهپرسی قابل برداشت و نتیجهگیری است. دستاوردهایی که چراغ راه عمل و راهگشای جنبش تحولخواهی و دمکراسی خواهی در ایران آینده خواهد بود. برخی از این دستاوردها عبارتند از:
یک. اصلاحطلبان حکومتی با اصرار بر مشارکت مردم در انتخابات نمایشی و رای به نامزد حداقلی خود در طی چند دهه پس از انقلاب و جنگ، دستخوش استحاله یا تنزل جدی در مطالبات خود شده و با دور افتادن از اکثریت مردم بسوی نظام سیاسی فاسد دینی گرایش یافتهاند. شکاف در بدنه اصلاحطلبان در حمایت از ساختار سیاسی کنونی و ستیز با آن سببساز تفرقه و گرایش اقلیت اصلاحطلبان به جریان حامی حاکمیت ولایت مطلقه شده است.
دو. دانشآموختگان حکومتی برخلاف عصر روشنگری در اروپا و نقش روشنفکران در تاریخ که علیه اقتدار کلیسایی برخاستند، در برابر رنسانس ایرانی ایستاده و در مسیر تحکیم نظام اسکولاستیک و ساختار منحط استبداد دینی حرکت میکنند. در این میان افرادی بسیاری که داعیه مطالعه تاریخ و نقد اجتماعی داشته و دارند، در صف حمایت از تمامیتخواهان قرار گرفته و در کارزار دو قطبی مردم و حکومت، سمت منافع حکومتی و دفاع از حاکمیت سیاسی را گرفته و بر ماندگاری و تحکیم نظام اسلامی منحط و ضدتاریخی اصرار میورزند.
سه. شعار اصلی اصلاحطلبان در فراخوان مردم برای مشارکت در انتخابات، فراخوان برای حفظ نظام قدرتی است که در آن سود و منافع مشترک دارند. در این معنا بخش بزرگی از کسانی که با رانتهای حکومتی به سروسامانی رسیدهاند برای حفظ مرتبه و منزلت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود ناگزیر از دفاع از شاکله اصلی نظام اسلامی تبهکار در ایران معاصر هستند. این جماعت منافع قشری و سیاسی خود را بر منافع کثیر مردم و تاریخ ایران ترجیح میدهند.
چهار. اصلاحطلبان وقع و ارزشی به رای اکثریت مردم ایران نمیگذارند و عقلانیت سیاسی جمعیت کثیری که انتخابات نمایشی را تحریم کردهاند را به هیچ میانگارند. برای نخستین بار در تاریخ سیاسی ایران پس از همهپرسی سال ۵۸، انتخابات امروز محملی برای شفافسازی مطالبه مشخص مردم در همسویی یا ناهمسویی با نظام اسلامی حاکم بر ایران تبدیل شده است. در این گذار جریان اصلاحطلب در سویی ایستادهاند که رای اکثریت مردم در تحریم جمهوری اسلامی را به بازی نمیگیرند.
پنج. اصلاحطلبان بیش از جناح رقیبشان از تحریم انتخابات و رای نه به حکومت اسلامی هراسیده و نگرانند زیر براین باورند که گر پرده بیفتد، نه تو مانی و نه من! این گزاره از اینرو دارای اهمیت است که تبدیل انتخابات نمایشی به ابزاری برای رفراندوم بود و نبود جمهوری اسلامی، دیگر محل بازی سیاسی جریان اصلی اصلاحطلبان نخواهد بود. این نکته حاکیست که اصلاحطلبان بخوبی آگاهند که سقوط حکومت اسلامی یعنی سقوط همه انصار ولایی و حاکمیت ظلم و غارت.
ادامه دارد
برای حمایت از حقوق اکثریت مردم، درصورت علاقمندی، بازنشر دهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
بخش نخست
علی طایفی
اگرچه مطالبه عمومی برای ایجاد یک همهپرسی در ماندن یا برچیدن نظام سیاسی ولایی و دینی تاکنون با عدم توفیق مواجه بوده است ولی انتخابات سال ۱۴۰۳ پس از کشته شدن رییسی، از جنایتکاران دهه شصت که در صدر قدرت اجرایی کشور قرار گرفت، به یک همهپرسی و رفراندوم غیرمستقیم مبدل شده است. بدور از نتایج این دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی، چند دستاورد مهم تاریخی و راهبردی در این همهپرسی قابل برداشت و نتیجهگیری است. دستاوردهایی که چراغ راه عمل و راهگشای جنبش تحولخواهی و دمکراسی خواهی در ایران آینده خواهد بود. برخی از این دستاوردها عبارتند از:
یک. اصلاحطلبان حکومتی با اصرار بر مشارکت مردم در انتخابات نمایشی و رای به نامزد حداقلی خود در طی چند دهه پس از انقلاب و جنگ، دستخوش استحاله یا تنزل جدی در مطالبات خود شده و با دور افتادن از اکثریت مردم بسوی نظام سیاسی فاسد دینی گرایش یافتهاند. شکاف در بدنه اصلاحطلبان در حمایت از ساختار سیاسی کنونی و ستیز با آن سببساز تفرقه و گرایش اقلیت اصلاحطلبان به جریان حامی حاکمیت ولایت مطلقه شده است.
دو. دانشآموختگان حکومتی برخلاف عصر روشنگری در اروپا و نقش روشنفکران در تاریخ که علیه اقتدار کلیسایی برخاستند، در برابر رنسانس ایرانی ایستاده و در مسیر تحکیم نظام اسکولاستیک و ساختار منحط استبداد دینی حرکت میکنند. در این میان افرادی بسیاری که داعیه مطالعه تاریخ و نقد اجتماعی داشته و دارند، در صف حمایت از تمامیتخواهان قرار گرفته و در کارزار دو قطبی مردم و حکومت، سمت منافع حکومتی و دفاع از حاکمیت سیاسی را گرفته و بر ماندگاری و تحکیم نظام اسلامی منحط و ضدتاریخی اصرار میورزند.
سه. شعار اصلی اصلاحطلبان در فراخوان مردم برای مشارکت در انتخابات، فراخوان برای حفظ نظام قدرتی است که در آن سود و منافع مشترک دارند. در این معنا بخش بزرگی از کسانی که با رانتهای حکومتی به سروسامانی رسیدهاند برای حفظ مرتبه و منزلت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود ناگزیر از دفاع از شاکله اصلی نظام اسلامی تبهکار در ایران معاصر هستند. این جماعت منافع قشری و سیاسی خود را بر منافع کثیر مردم و تاریخ ایران ترجیح میدهند.
چهار. اصلاحطلبان وقع و ارزشی به رای اکثریت مردم ایران نمیگذارند و عقلانیت سیاسی جمعیت کثیری که انتخابات نمایشی را تحریم کردهاند را به هیچ میانگارند. برای نخستین بار در تاریخ سیاسی ایران پس از همهپرسی سال ۵۸، انتخابات امروز محملی برای شفافسازی مطالبه مشخص مردم در همسویی یا ناهمسویی با نظام اسلامی حاکم بر ایران تبدیل شده است. در این گذار جریان اصلاحطلب در سویی ایستادهاند که رای اکثریت مردم در تحریم جمهوری اسلامی را به بازی نمیگیرند.
پنج. اصلاحطلبان بیش از جناح رقیبشان از تحریم انتخابات و رای نه به حکومت اسلامی هراسیده و نگرانند زیر براین باورند که گر پرده بیفتد، نه تو مانی و نه من! این گزاره از اینرو دارای اهمیت است که تبدیل انتخابات نمایشی به ابزاری برای رفراندوم بود و نبود جمهوری اسلامی، دیگر محل بازی سیاسی جریان اصلی اصلاحطلبان نخواهد بود. این نکته حاکیست که اصلاحطلبان بخوبی آگاهند که سقوط حکومت اسلامی یعنی سقوط همه انصار ولایی و حاکمیت ظلم و غارت.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
ده گزاره راهبردی در انتخابات یا همهپرسی ۱۴۰۳ بخش دوم
علی طایفی
شش. گستردگی تحریم و مشارکت در جبهه نه به حکومت اسلامی، فروریزی مشروعیتِ نظام سیاسی تمامیتخواه و بمعنای شکست نظام دینی و سیاسی اعم از اصلاحطلبان و افراطیون است. در چنین کارزاری، مردم ایران با رویکردی تاریخی در تحلیل گذشته سیاسی حاکمیت پس از انقلاب و با نگاهی به آینده و نسل آتی کشور به حاکمیت سیاسی ایران پاسخی روشن دادهاند. اکثریت و قاطبه مردم خواهان افزایش حداکثری مشارکت در سرنوشت سیاسی و دمکراسی در جامعه ایران هستند.
هفت. اصلاحطلبان حکومتی در فرایند تاریخی رشد خود با فقدان پتانسیل تغییرات اساسی در ساختار سیاسی ولایی-مافیایی، شکست خورده و در نظام قدرت ولایی ذوب شدهاند. اگرچه بخش تحول خواه در جامعه ایران در طی چهار دهه اخیر بطور دایم بر ناکارآمدی و اصلاحناپذیری نظام قدرت ولایی و الهی ! تاکید داشت، جریان اصلاحطلبی بر تغییرات درون ساختی، چانهزنی از بالا و فشار از پایین و احراز رویکرد فرسایشی در تحول سیاسی ایران معاصر نقش داشته و در فجایع انسانی، اقتصادی، اجتماعی و تاریخی عصر جهل و توهم در حاکمیت اسلامی شرکت داشته و دارند.
هشت. پس از قریب نیم قرن، شکاف اصلی امروز در جامعه ایران، شکاف بین مطالبات اکثریت مردم و جماعت اقلیت حاکم بر قدرت و نظام جمهوری اسلامی است؛ مردمی که باور به دین سیاسی و نظام سیاسی دینی نداشته و در پی حکومتی سکولارند. در چنین وضعیتی دامنه شکاف و عدم اعتماد و ناهمسویی و ناهمسودی میان اقشار و طبقات اجتماعی مردم با جماعت اندک اصلاحطلبان و حامیان فساد و ستم در ایران عمیق تر و آنتیگونیستی یا آشتیناپذیر شده است. گذار تاریخی کنونی از گامهای نهایی مبارزات مسالمتجویانه برای تحول و دمکراسیخواهی درجامعه ایران است.
نه. کسب مجدد مشروعیت حداقلی حکومت اسلامی با تلاش اصلاحطلبان از طریق فراخوان عمومی برای مشارکت، مهری بر تایید و دفاع آنان از نظام استبداد ولایی و مافیایی است. در این کارزار، اتحاد نامقدس اصلاحطلبان مدعی تحولخواهی با بدنه اصلی حاکمیت ستم و فساد و نظام ولایی و مافیایی آشکارتر شده و راه را برای تسهیل و تسریع حرکت بسوی دمکراسی خواهی در کشور خواهد گشود. دیگر پارازیت فریب اصلاحات درون ساختاری مانع جنبش تحولخواهی در ایران نخواهد شد.
ده. رهبران سیاسی سازمانها و احزاب سنتی، جریانهای سیاسی منفرد، متفکران اجتماعی، نویسندگان و هنرمندان داخل و خارج از کشور که در پی جلب مشارکت مردم در تایید حکومت اسلامیاند، پاسداران عصر تاریک دینی و قرون وسطایی اسلامی در قرن ۲۱ هستند. تجربه تاریخی فرارویی و عبور از نظامهای سیاسی ربانی، سنتی و تکسالاری کاریزماتیک در قامت مستبد در اروپا، نشان از این دارد که بخش قابل توجهی از جریانات و نیروهای فکریو فلسفی در ایران معاصر بر خلاف روشنگری و روشنفکری به تحکیم و تثبیت نظام واپسگرای دینی و سیاسی شتافتند.
این گزارههای دهگانه، نمایانگر گذار تاریخی است که نشان میدهد چه کسانی از جریانات سیاسی تا متفکران اجتماعی، علیه سکولاریزم، آزادی اجتماعی، آزادی سیاسی، جنبش برابری اجتماعی، جنبش زنان و برابرخواهی حقوقی آنان، تحول سیاسی بسوی دمکراسیخواهی، حقوق بشر و جنبش لغو اعدام، آبادانی و مبارزه با غارت منابع کشور، نجات نسلهای کنونی و آتی مردم ایرانی و حفظ امنیت ایران و ایرانیان با اتنیکها و باورهای مختلف دینی و فرهنگی، و در نهایت علیه رنسانس ایرانی کوشیدند. چهره عبوس و ضدتوسعه حامیان استبداد دینی در جریده تاریخ معاصر ایران ثبت خواهد شد.
برای حمایت از حقوق اکثریت مردم، درصورت علاقمندی، بازنشر دهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
شش. گستردگی تحریم و مشارکت در جبهه نه به حکومت اسلامی، فروریزی مشروعیتِ نظام سیاسی تمامیتخواه و بمعنای شکست نظام دینی و سیاسی اعم از اصلاحطلبان و افراطیون است. در چنین کارزاری، مردم ایران با رویکردی تاریخی در تحلیل گذشته سیاسی حاکمیت پس از انقلاب و با نگاهی به آینده و نسل آتی کشور به حاکمیت سیاسی ایران پاسخی روشن دادهاند. اکثریت و قاطبه مردم خواهان افزایش حداکثری مشارکت در سرنوشت سیاسی و دمکراسی در جامعه ایران هستند.
هفت. اصلاحطلبان حکومتی در فرایند تاریخی رشد خود با فقدان پتانسیل تغییرات اساسی در ساختار سیاسی ولایی-مافیایی، شکست خورده و در نظام قدرت ولایی ذوب شدهاند. اگرچه بخش تحول خواه در جامعه ایران در طی چهار دهه اخیر بطور دایم بر ناکارآمدی و اصلاحناپذیری نظام قدرت ولایی و الهی ! تاکید داشت، جریان اصلاحطلبی بر تغییرات درون ساختی، چانهزنی از بالا و فشار از پایین و احراز رویکرد فرسایشی در تحول سیاسی ایران معاصر نقش داشته و در فجایع انسانی، اقتصادی، اجتماعی و تاریخی عصر جهل و توهم در حاکمیت اسلامی شرکت داشته و دارند.
هشت. پس از قریب نیم قرن، شکاف اصلی امروز در جامعه ایران، شکاف بین مطالبات اکثریت مردم و جماعت اقلیت حاکم بر قدرت و نظام جمهوری اسلامی است؛ مردمی که باور به دین سیاسی و نظام سیاسی دینی نداشته و در پی حکومتی سکولارند. در چنین وضعیتی دامنه شکاف و عدم اعتماد و ناهمسویی و ناهمسودی میان اقشار و طبقات اجتماعی مردم با جماعت اندک اصلاحطلبان و حامیان فساد و ستم در ایران عمیق تر و آنتیگونیستی یا آشتیناپذیر شده است. گذار تاریخی کنونی از گامهای نهایی مبارزات مسالمتجویانه برای تحول و دمکراسیخواهی درجامعه ایران است.
نه. کسب مجدد مشروعیت حداقلی حکومت اسلامی با تلاش اصلاحطلبان از طریق فراخوان عمومی برای مشارکت، مهری بر تایید و دفاع آنان از نظام استبداد ولایی و مافیایی است. در این کارزار، اتحاد نامقدس اصلاحطلبان مدعی تحولخواهی با بدنه اصلی حاکمیت ستم و فساد و نظام ولایی و مافیایی آشکارتر شده و راه را برای تسهیل و تسریع حرکت بسوی دمکراسی خواهی در کشور خواهد گشود. دیگر پارازیت فریب اصلاحات درون ساختاری مانع جنبش تحولخواهی در ایران نخواهد شد.
ده. رهبران سیاسی سازمانها و احزاب سنتی، جریانهای سیاسی منفرد، متفکران اجتماعی، نویسندگان و هنرمندان داخل و خارج از کشور که در پی جلب مشارکت مردم در تایید حکومت اسلامیاند، پاسداران عصر تاریک دینی و قرون وسطایی اسلامی در قرن ۲۱ هستند. تجربه تاریخی فرارویی و عبور از نظامهای سیاسی ربانی، سنتی و تکسالاری کاریزماتیک در قامت مستبد در اروپا، نشان از این دارد که بخش قابل توجهی از جریانات و نیروهای فکریو فلسفی در ایران معاصر بر خلاف روشنگری و روشنفکری به تحکیم و تثبیت نظام واپسگرای دینی و سیاسی شتافتند.
این گزارههای دهگانه، نمایانگر گذار تاریخی است که نشان میدهد چه کسانی از جریانات سیاسی تا متفکران اجتماعی، علیه سکولاریزم، آزادی اجتماعی، آزادی سیاسی، جنبش برابری اجتماعی، جنبش زنان و برابرخواهی حقوقی آنان، تحول سیاسی بسوی دمکراسیخواهی، حقوق بشر و جنبش لغو اعدام، آبادانی و مبارزه با غارت منابع کشور، نجات نسلهای کنونی و آتی مردم ایرانی و حفظ امنیت ایران و ایرانیان با اتنیکها و باورهای مختلف دینی و فرهنگی، و در نهایت علیه رنسانس ایرانی کوشیدند. چهره عبوس و ضدتوسعه حامیان استبداد دینی در جریده تاریخ معاصر ایران ثبت خواهد شد.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
💭 جامعه شناسي بهشت!
علی طایفی
در اين مقايسه كوتاه قصد دارم به مصاديق عيني و تجربي بهشت و از منظري ديگر جهنم از بعد اجتماعي بپردازم. صرفنظر از همه روياپردازي هاي أديان و باورمندان صنعت دين كه در جهاني ديگر دنبال بهشت هستند و به بازتوليد ناراست اطلاعات پيرامون آن مي پردازند، در جهان زميني مي توان دو كشور ايران و مثلا سويد را بعنوان الگوهاي نسبي و مفروض دوگانه بهشت و جهنم مقايسه كرد. اين مقايسه از آنرو داراي اهميت است كه حكومت ايران بيشترين درصد استفاده از واژه و وعده هاي بهشت و مجازات جهنم را بكار مي برد و دولت سويد اساسا در طَي سال يكبار هم نامي از بهشت و جهنم نمي برد. در اينجا قصد دارم برخي شاخص هاي اجتماعي را در اين دو كشور مقايسه كنم تا ببينيم بهشت و جهنم روي زمين كجايند:
🔗فقر. سي درصد مردم ايران گرسنه بوده و در سوء تغذيه و سوء مسكّن بسر مي برند. در سويد صد درصد افراد مقيم در كشور داراي حداقل هاي مسكن، غذا، پوشاك، آموزش و بهداشت و درمان و همه تحت پوشش دولت رفاه هستند .
🔗روسپيگري: در ايران روسپيگري ممنوع است ولي زنان روسپي در بين اقشار سني و قشري مختلف وجود دارند كه برخي رقم آنان را دهها هزار نَفَر مي دانند. روسپيگري در سويد ممنوع است و خريداري سكس در جامعه مجازات مي شوند، آمار روسپيگري در سويد بصورت رسمي و غيررسمي
بشدت اندك است.
🔗اعتياد. در ايران نزديك ٣-٥ ميليون نَفَر معتاد وجود دارد و يكي از قطب هاي توزيع مواد مخدر محسوب مي شود. سويد داراي حدودا پنجاه هزار نَفَر مصرف كننده مواد مخدر است.
🔗قتل و خشونت. در ايران روزانه هزار نَفَر بطور غير طبيعي مي ميرند كه حدود ده درصد آن محصول قتل است. در سويد سال گذشته حدود ١٠٠ نَفَر به قتل رسيده اند.
🔗آموزش. حدود سي درصد جامعه ايران داراي سواد موثر نبوده و نهضت سواد آموزي قرائتي هنوز برقرار است. در سويد نرخ بيسوادي تقريبا صفر است و آموزش عمومي و حتي عالي رايگان است.
🔗برابري جنسي. كشور ايران هنوز درگير مو و پوشش زنان بوده و سالانه هزاران ميليارد صرف پوشش تن و موي زنان و كنترل روابط جنسي مي شود هرچند نابساماني روابط جنسي در ايران بيداد مي كند از تجاوز، بچه بازي، روابط جنسي فراتر از روابط زناشويي تا پايمال بودن حق دگرباشان جنسي. اما روابط جنسي در سويد باز بوده پوشش دختر و پسر كاملا آزاد بوده و بدون نهادهاي امر بمعروف و نهي از منكر، نرخ برابري جنسي/جنسيتي در سويد در بالاترين رتبه جهاني قرار دارد.
🔗 مشاركت سياسي. درايران با قريب ٨٠ ميليون جمعيت تعداد نمايندگان مردم در مجلس كمتر از ٣٠٠ نَفَر است درحاليكه در سويد با ٩ ميليون نَفَر جمعيت قريب ٣٤٠ نماينده بصورت استاني/محلي انتخاب مي شود كه نيم از نمايندگان زن هستند. احزاب را در ايران دولت مي سازد ولي در سويد اين احزاب هستند كه دولت را مي سازند.
🔗 تعداد زندانيان كشور از بعد از انقلاب و آغاز پروژه بهشت سازي جامعه هفت برابر شده است و از هر هشت نَفَر ايراني يك نفر پرونده قضايي دارد. در سويد تعداد جرايم بقدري است كه در سالهاي اخير برخي زندانهاي موجود بسته شده و جرايم در آن در كمترين حد ممكن است.
بنظر مي رسد كشور سويد با كمترين باور به دينمداري، بيشترين آزادي ديني را به مردم و حتي مهاجران مسلمان خود داده و با كمترين سخن از بهشت آسماني، بهشتي زميني براي ملت خود ساخته است. در آنسوي اين مقايسه، كشور و حكومت ايران بيشترين سخن و وعده بهشت اسماني را مي دهد ولي در واقع به تعبير پوپر جهنمي بيش در زمين براي مردم مؤمن خود نساخته است جايي كه فقط براي صاحبان قدرت و ثروت بهشتي در درون جهنم محسوب مي شود.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
در اين مقايسه كوتاه قصد دارم به مصاديق عيني و تجربي بهشت و از منظري ديگر جهنم از بعد اجتماعي بپردازم. صرفنظر از همه روياپردازي هاي أديان و باورمندان صنعت دين كه در جهاني ديگر دنبال بهشت هستند و به بازتوليد ناراست اطلاعات پيرامون آن مي پردازند، در جهان زميني مي توان دو كشور ايران و مثلا سويد را بعنوان الگوهاي نسبي و مفروض دوگانه بهشت و جهنم مقايسه كرد. اين مقايسه از آنرو داراي اهميت است كه حكومت ايران بيشترين درصد استفاده از واژه و وعده هاي بهشت و مجازات جهنم را بكار مي برد و دولت سويد اساسا در طَي سال يكبار هم نامي از بهشت و جهنم نمي برد. در اينجا قصد دارم برخي شاخص هاي اجتماعي را در اين دو كشور مقايسه كنم تا ببينيم بهشت و جهنم روي زمين كجايند:
🔗فقر. سي درصد مردم ايران گرسنه بوده و در سوء تغذيه و سوء مسكّن بسر مي برند. در سويد صد درصد افراد مقيم در كشور داراي حداقل هاي مسكن، غذا، پوشاك، آموزش و بهداشت و درمان و همه تحت پوشش دولت رفاه هستند .
🔗روسپيگري: در ايران روسپيگري ممنوع است ولي زنان روسپي در بين اقشار سني و قشري مختلف وجود دارند كه برخي رقم آنان را دهها هزار نَفَر مي دانند. روسپيگري در سويد ممنوع است و خريداري سكس در جامعه مجازات مي شوند، آمار روسپيگري در سويد بصورت رسمي و غيررسمي
بشدت اندك است.
🔗اعتياد. در ايران نزديك ٣-٥ ميليون نَفَر معتاد وجود دارد و يكي از قطب هاي توزيع مواد مخدر محسوب مي شود. سويد داراي حدودا پنجاه هزار نَفَر مصرف كننده مواد مخدر است.
🔗قتل و خشونت. در ايران روزانه هزار نَفَر بطور غير طبيعي مي ميرند كه حدود ده درصد آن محصول قتل است. در سويد سال گذشته حدود ١٠٠ نَفَر به قتل رسيده اند.
🔗آموزش. حدود سي درصد جامعه ايران داراي سواد موثر نبوده و نهضت سواد آموزي قرائتي هنوز برقرار است. در سويد نرخ بيسوادي تقريبا صفر است و آموزش عمومي و حتي عالي رايگان است.
🔗برابري جنسي. كشور ايران هنوز درگير مو و پوشش زنان بوده و سالانه هزاران ميليارد صرف پوشش تن و موي زنان و كنترل روابط جنسي مي شود هرچند نابساماني روابط جنسي در ايران بيداد مي كند از تجاوز، بچه بازي، روابط جنسي فراتر از روابط زناشويي تا پايمال بودن حق دگرباشان جنسي. اما روابط جنسي در سويد باز بوده پوشش دختر و پسر كاملا آزاد بوده و بدون نهادهاي امر بمعروف و نهي از منكر، نرخ برابري جنسي/جنسيتي در سويد در بالاترين رتبه جهاني قرار دارد.
🔗 مشاركت سياسي. درايران با قريب ٨٠ ميليون جمعيت تعداد نمايندگان مردم در مجلس كمتر از ٣٠٠ نَفَر است درحاليكه در سويد با ٩ ميليون نَفَر جمعيت قريب ٣٤٠ نماينده بصورت استاني/محلي انتخاب مي شود كه نيم از نمايندگان زن هستند. احزاب را در ايران دولت مي سازد ولي در سويد اين احزاب هستند كه دولت را مي سازند.
🔗 تعداد زندانيان كشور از بعد از انقلاب و آغاز پروژه بهشت سازي جامعه هفت برابر شده است و از هر هشت نَفَر ايراني يك نفر پرونده قضايي دارد. در سويد تعداد جرايم بقدري است كه در سالهاي اخير برخي زندانهاي موجود بسته شده و جرايم در آن در كمترين حد ممكن است.
بنظر مي رسد كشور سويد با كمترين باور به دينمداري، بيشترين آزادي ديني را به مردم و حتي مهاجران مسلمان خود داده و با كمترين سخن از بهشت آسماني، بهشتي زميني براي ملت خود ساخته است. در آنسوي اين مقايسه، كشور و حكومت ايران بيشترين سخن و وعده بهشت اسماني را مي دهد ولي در واقع به تعبير پوپر جهنمي بيش در زمين براي مردم مؤمن خود نساخته است جايي كه فقط براي صاحبان قدرت و ثروت بهشتي در درون جهنم محسوب مي شود.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Telegram
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)
تعهد یک جامعه شناس، پرسشگری از نهادهای قدرت، افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، و سلطه طبقاتی است که آزادی و برابری حقوق اجتماعی انسان را تهدید میکند.
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
https://youtube.com/@sociologyofiran
https://www.tgoop.com/alitayefy
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
file.pdf
185.1 KB
جامعه شناسی رفتار سیاسی ما: دکترین انتخاب بین بدو بدتر
علی طایفی
طرح پرسش. مروری بر دورههای مختلف تاریخ سیاسی معاصر ایران گواه این است که همواره دولتهای یک دوره کاستیها و ناکارآمدیهای سیستمی را به دولت گذشته محول کرده و بدین صورت نه تنها به تبرئه خود میپردازند بلکه توجیهی مییابند برای ناکارآمدی ساختاری نظامی که دولت مورد نظر در آن بروی کار آمده است. این خصیصه نه تنها در درون حکومت جمهوری اسلامی ایران در طی بیش از ۱۳ دوره ریاست جمهوری روالمند شده است بلکه خصیصه حکومت اسلامی ایران از بدو تولد در برابر نظام پهلوی نیز همین بود. پرسش بنیادین این مقاله این است که دکترین انتخاب بد و بدتر مبتنی بر چه نظریه ای است؟ این رویکرد نظری از منظر جامعه مدنی و دولت هریک با چه عناوینی مورد استفاده قرار میگیرد؟ ماحصل عینی اتخاذ این رویکرد چیست؟
ادامه مقاله را که دهسال پیش منتشر شد، در فایل پیوست مطالعه کنید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
علی طایفی
طرح پرسش. مروری بر دورههای مختلف تاریخ سیاسی معاصر ایران گواه این است که همواره دولتهای یک دوره کاستیها و ناکارآمدیهای سیستمی را به دولت گذشته محول کرده و بدین صورت نه تنها به تبرئه خود میپردازند بلکه توجیهی مییابند برای ناکارآمدی ساختاری نظامی که دولت مورد نظر در آن بروی کار آمده است. این خصیصه نه تنها در درون حکومت جمهوری اسلامی ایران در طی بیش از ۱۳ دوره ریاست جمهوری روالمند شده است بلکه خصیصه حکومت اسلامی ایران از بدو تولد در برابر نظام پهلوی نیز همین بود. پرسش بنیادین این مقاله این است که دکترین انتخاب بد و بدتر مبتنی بر چه نظریه ای است؟ این رویکرد نظری از منظر جامعه مدنی و دولت هریک با چه عناوینی مورد استفاده قرار میگیرد؟ ماحصل عینی اتخاذ این رویکرد چیست؟
ادامه مقاله را که دهسال پیش منتشر شد، در فایل پیوست مطالعه کنید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
اولریک بک معتقد است:
“هیچ علم یا سیاستی در قدرت، نه رسانهها، نه تجارت، نه قانون و نه حتی نهاد نظامی در موقعیتی هستند که بتوانند ریسک یا مخاطرات را تعریف یا مهار کنند”.
به بیان دیگر جهان مخاطرات و ریسکهای روزمره خارج از کنترل ما بعنوان فرد در جامعه و طبیعت و نهادهای اجتماعی هستند و تنها کاری که میتوان کرد اینست که بتوان آنها را پیشبینی و از دامنه مخاطرات آن کاست یا در جهتی قابل پیش بینی هدایت کرد. در این معنا حتی سختپوست ترین نظامهای قدرت نیز توانایی پیشبینی مخاطرات و کنترل آنرا ندارند.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
“هیچ علم یا سیاستی در قدرت، نه رسانهها، نه تجارت، نه قانون و نه حتی نهاد نظامی در موقعیتی هستند که بتوانند ریسک یا مخاطرات را تعریف یا مهار کنند”.
به بیان دیگر جهان مخاطرات و ریسکهای روزمره خارج از کنترل ما بعنوان فرد در جامعه و طبیعت و نهادهای اجتماعی هستند و تنها کاری که میتوان کرد اینست که بتوان آنها را پیشبینی و از دامنه مخاطرات آن کاست یا در جهتی قابل پیش بینی هدایت کرد. در این معنا حتی سختپوست ترین نظامهای قدرت نیز توانایی پیشبینی مخاطرات و کنترل آنرا ندارند.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1