Forwarded from ماهنامه مديريت ارتباطات
تبدیل رخداد به فاجعه
◽️ مدیریت ارتباطات بحران در منظومهای از علوم انسانی است و با مفروضاتی فلسفی تعریف میشود؛ مفروضاتی مانند اصل خطاپذیری انسان و نهادها و ساختارهایی که محصول انسانهای خطاپذیرند. مقاومت در برابر این اصل هم در تاریخ مسبوق به سابقه است، برای مثال وقتی نامهنگاریهای گالیله با کلیسا در دورۀ خودش را میخوانیم، مانند روزهای ایران ۱۴۰۱ است؛ او در میان چالشهایش با کشیشی میگوید که اصل مقدسبودن کتاب مقدس قبول است، اما نمیتوان گفت که شارحان کتاب مقدس هم مقدساند!
◾️ علم ارتباطات بحران میگوید وقتی یک اتفاق پیشبینینشده رخ میدهد، این نوع مدیریت و نحوۀ مواجهۀ شما با مسئله است که آن اتفاق را به موضوعی کنترلشده، بحران یا فاجعه تبدیل میکند. گاهی با مدیریت صحیح و ارتباطات بر مبنای شفافیت و صداقت سختترین و تلخترین اتفاقات هم بهانهای برای تقویت همدلی و اعتماد اجتماعی میشود. گاهی هم برعکس، با مدیریت غلط و ناشیانۀ ارتباطات بحران میتوان هر مسئلهای را به بحرانی بزرگ یا فاجعه تبدیل کرد. نقش علم ارتباطات بحران در اینجا مهم است؛ وقتی به بحرانهای کشور در سالهای اخیر نگاه میکنیم، به نظر میرسد که در نوع دوم موفقتریم! (تبدیل رخدادها به فاجعه).
◽️ متأسفانه تفکر اشتباهی وجود دارد که کار روابط عمومی را پوشاندن بخشی از حقایق و برجستهکردن بخشی دیگر از حقایق میدانند. تا دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی که شبکههای اجتماعی وجود نداشت، شاید این نوع تفکر کارکردهایی داشت، اما امروز نه فقط به دلایل اخلاقی، بلکه به دلایل پیشرفتهای فناوری نمیتوانیم دروغ بگوییم، بنابراین به نفع سازمان متبوعمان نیست که خلاف واقع بگوییم. آن هم در جامعهای که همه شهروند-خبرنگارند و از هر اتفاقی عکس، خبر، توییت و پست اینستاگرامی منتشر میشود.
◾️ یکی از پیامدهای انقلاب صنعتی چهارم این بود که صنعت روابط عمومی را به سمت شفافیت (Transparency) برد. به همین دلیل است که روابط عمومیهای پیشرو در جهان برای شفافیت و اخلاقی عملکردن بیشتر نهاد و سازمانشان تلاش زیادی میکنند.
🗞 از گفتوگوی زهرا علیپور با امیرحسن موسوی متخصص مدیریت ارتباطات و پژوهشگر فلسفه فناوری/ منتشر شده در شماره ۱۵۳ ماهنامه مدیریت ارتباطات. این شماره را از دیجیکالا دریافت کنید.
◽️ مدیریت ارتباطات بحران در منظومهای از علوم انسانی است و با مفروضاتی فلسفی تعریف میشود؛ مفروضاتی مانند اصل خطاپذیری انسان و نهادها و ساختارهایی که محصول انسانهای خطاپذیرند. مقاومت در برابر این اصل هم در تاریخ مسبوق به سابقه است، برای مثال وقتی نامهنگاریهای گالیله با کلیسا در دورۀ خودش را میخوانیم، مانند روزهای ایران ۱۴۰۱ است؛ او در میان چالشهایش با کشیشی میگوید که اصل مقدسبودن کتاب مقدس قبول است، اما نمیتوان گفت که شارحان کتاب مقدس هم مقدساند!
◾️ علم ارتباطات بحران میگوید وقتی یک اتفاق پیشبینینشده رخ میدهد، این نوع مدیریت و نحوۀ مواجهۀ شما با مسئله است که آن اتفاق را به موضوعی کنترلشده، بحران یا فاجعه تبدیل میکند. گاهی با مدیریت صحیح و ارتباطات بر مبنای شفافیت و صداقت سختترین و تلخترین اتفاقات هم بهانهای برای تقویت همدلی و اعتماد اجتماعی میشود. گاهی هم برعکس، با مدیریت غلط و ناشیانۀ ارتباطات بحران میتوان هر مسئلهای را به بحرانی بزرگ یا فاجعه تبدیل کرد. نقش علم ارتباطات بحران در اینجا مهم است؛ وقتی به بحرانهای کشور در سالهای اخیر نگاه میکنیم، به نظر میرسد که در نوع دوم موفقتریم! (تبدیل رخدادها به فاجعه).
◽️ متأسفانه تفکر اشتباهی وجود دارد که کار روابط عمومی را پوشاندن بخشی از حقایق و برجستهکردن بخشی دیگر از حقایق میدانند. تا دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی که شبکههای اجتماعی وجود نداشت، شاید این نوع تفکر کارکردهایی داشت، اما امروز نه فقط به دلایل اخلاقی، بلکه به دلایل پیشرفتهای فناوری نمیتوانیم دروغ بگوییم، بنابراین به نفع سازمان متبوعمان نیست که خلاف واقع بگوییم. آن هم در جامعهای که همه شهروند-خبرنگارند و از هر اتفاقی عکس، خبر، توییت و پست اینستاگرامی منتشر میشود.
◾️ یکی از پیامدهای انقلاب صنعتی چهارم این بود که صنعت روابط عمومی را به سمت شفافیت (Transparency) برد. به همین دلیل است که روابط عمومیهای پیشرو در جهان برای شفافیت و اخلاقی عملکردن بیشتر نهاد و سازمانشان تلاش زیادی میکنند.
🗞 از گفتوگوی زهرا علیپور با امیرحسن موسوی متخصص مدیریت ارتباطات و پژوهشگر فلسفه فناوری/ منتشر شده در شماره ۱۵۳ ماهنامه مدیریت ارتباطات. این شماره را از دیجیکالا دریافت کنید.
Telegram
-
پرسش دکتر غنینژاد درباره اقتصاد اسلامی خیلی مهم است؛
«نقد شما به اقتصاد اسلامی چیست؟»
روشن بودن مبانی یک چارچوب و پس از آن اتفاقا نقدشوندگی است که آن را علمی میکند.
چارچوبهای «شبهعلمی» عموما مبانی روشن و واضحی ندارند و به همین دلیل ابطالناپذیر و نقدناپذیرند.
چرا نه تنها «اقتصاد اسلامی»، بلکه «علم اسلامی» نداریم؟
ادعای اصلی طرفداران علم اسلامی، از اقتصاد و طب اسلامی تا علوم انسانی اسلامی و حتی یک زمانی فیزیک اسلامی این است:
هر علمی دارای پیشفرضها، اصول، نظریهها، سوگیریها و چارچوپهای فلسفی است و گریز از آنها ممکن نیست.
ما هم چارچوبها، زمینهها و مفروضات خودمان را داریم که این چارچوب، دیدگاه و سنت فلسفی برگرفته از اسلام و قرآن است.
در واقع دانشمند مسلمان، مثل هر دانشمند دیگری با نظریهای پیشینی به سراغ مشاهدات میرود، زمینه و نظریهی پیشین دانشمند مسلمان، اسلام است.
بخش اول استدلال در فلسفه علم معاصر کموبیش پذیرفته شده است، مفهومی است که به آن «منظرگرایی» یا «نظریهبار بودن مشاهدات» میگویند که دوئم، فایرابند، توماس کوهن، کواین و دیگران مهمی مفصل به آن پرداختهاند.
«تز نظریهبار بودن مشاهده» میگوید برخلاف آنچه پوزتویستها میگویند، مشاهده صرفا توسط جهان خارج تعیین نمیشود و عواملی غیر از جهان خارج نقش دارند. بسته به نوع تز، این عوامل طیف وسیعی از جمله: انتظارات، علایق، تاریخ، اجتماع، زبان، آموزش و …مورد باور مشاهدهگر را شامل میشود.
طرفداران علم دینی یا ایدئولوژیک (فقط هم اسلامی نیست، بودایی، مسیحی، کمونیستی و …هم با سابقه وسیعی وجود داشتند و دارند) میگویند، همین زمینههایی که فیلسوفان علم میگویند را ما هم داریم و برای ما همان دینمان است.
مغالطه و بدفهی کجاست؟
اگرچه هر دانشمندی فارغ از سوگیریها و زمینهها نیست، اما دانشمند متعهد به اخلاق علمی اول: تلاش میکند تا حد امکان از این سوگیریها در کار علمیاش برحذر باشد و دوم: «نهاد علم» تلاش میکند با انواع peer reviewها و دیگر روشها و سازوکارها این سوگیریها را خنثی کند.
اینکه من میدانم سوگیری و زمینه دارم ولی تلاش کنم تا حد امکان آنها را دخیل در کارم نکنم و «اجتماع علمی» که عضوی از آن هستم هم همین تلاش را میکند. یک بحث است و اینکه بگویم این سوگیریها هست و من عامدانه دخیلشان هم میکنم بحثی دیگر و معمولا مغالطه همینجا صورت میگیرد.
خطای دوم خلط علم و تکنولوژی است. پرسش علم «چیستی» عالم است و مسئلهاش «کشف حقیقت». پرسش تکنولوژی «چگونگی» و مسئلهاش «کارآمدی». اینکه ستارهها از چه ساخته شدهاند، عنصر سوختن چیست یا قلب انسان چطور کار میکند ارتباطی به اینکه شما مسلمان، مسیحی، بیدین یا بودایی هستی ندارد.
ولی اینکه پل را چطور بسازیم یا معماری خانهمان چطور باشد یا فلان پلتفرم چطور باشد به این چیزها، یعنی زمینههای فرهنگی، اجتماعی و جغرافیایی و …مربوط است. اصطلاحا تکنولوژیها محلی یا وابسته به زمینه هستند اما علم محلی نیست یا علیالاصول نباید باشد.
دانشمند تنها متعهد به حقیقت است و اگر جایی دید که تجربه یا مشاهده با پیشفرضها و ارزشهای پیشینیاش در تعارض است، باورش را تغییر میدهد. نمیتواند قوانین طبیعت را تغییر دهد بلکه آنها را کشف میکند.
به همین دلیل علم دینی و مشخصا اقتصاد اسلامی/بودایی/یهودی/آتئیستی بیمعنی است.
«نقد شما به اقتصاد اسلامی چیست؟»
روشن بودن مبانی یک چارچوب و پس از آن اتفاقا نقدشوندگی است که آن را علمی میکند.
چارچوبهای «شبهعلمی» عموما مبانی روشن و واضحی ندارند و به همین دلیل ابطالناپذیر و نقدناپذیرند.
چرا نه تنها «اقتصاد اسلامی»، بلکه «علم اسلامی» نداریم؟
ادعای اصلی طرفداران علم اسلامی، از اقتصاد و طب اسلامی تا علوم انسانی اسلامی و حتی یک زمانی فیزیک اسلامی این است:
هر علمی دارای پیشفرضها، اصول، نظریهها، سوگیریها و چارچوپهای فلسفی است و گریز از آنها ممکن نیست.
ما هم چارچوبها، زمینهها و مفروضات خودمان را داریم که این چارچوب، دیدگاه و سنت فلسفی برگرفته از اسلام و قرآن است.
در واقع دانشمند مسلمان، مثل هر دانشمند دیگری با نظریهای پیشینی به سراغ مشاهدات میرود، زمینه و نظریهی پیشین دانشمند مسلمان، اسلام است.
بخش اول استدلال در فلسفه علم معاصر کموبیش پذیرفته شده است، مفهومی است که به آن «منظرگرایی» یا «نظریهبار بودن مشاهدات» میگویند که دوئم، فایرابند، توماس کوهن، کواین و دیگران مهمی مفصل به آن پرداختهاند.
«تز نظریهبار بودن مشاهده» میگوید برخلاف آنچه پوزتویستها میگویند، مشاهده صرفا توسط جهان خارج تعیین نمیشود و عواملی غیر از جهان خارج نقش دارند. بسته به نوع تز، این عوامل طیف وسیعی از جمله: انتظارات، علایق، تاریخ، اجتماع، زبان، آموزش و …مورد باور مشاهدهگر را شامل میشود.
طرفداران علم دینی یا ایدئولوژیک (فقط هم اسلامی نیست، بودایی، مسیحی، کمونیستی و …هم با سابقه وسیعی وجود داشتند و دارند) میگویند، همین زمینههایی که فیلسوفان علم میگویند را ما هم داریم و برای ما همان دینمان است.
مغالطه و بدفهی کجاست؟
اگرچه هر دانشمندی فارغ از سوگیریها و زمینهها نیست، اما دانشمند متعهد به اخلاق علمی اول: تلاش میکند تا حد امکان از این سوگیریها در کار علمیاش برحذر باشد و دوم: «نهاد علم» تلاش میکند با انواع peer reviewها و دیگر روشها و سازوکارها این سوگیریها را خنثی کند.
اینکه من میدانم سوگیری و زمینه دارم ولی تلاش کنم تا حد امکان آنها را دخیل در کارم نکنم و «اجتماع علمی» که عضوی از آن هستم هم همین تلاش را میکند. یک بحث است و اینکه بگویم این سوگیریها هست و من عامدانه دخیلشان هم میکنم بحثی دیگر و معمولا مغالطه همینجا صورت میگیرد.
خطای دوم خلط علم و تکنولوژی است. پرسش علم «چیستی» عالم است و مسئلهاش «کشف حقیقت». پرسش تکنولوژی «چگونگی» و مسئلهاش «کارآمدی». اینکه ستارهها از چه ساخته شدهاند، عنصر سوختن چیست یا قلب انسان چطور کار میکند ارتباطی به اینکه شما مسلمان، مسیحی، بیدین یا بودایی هستی ندارد.
ولی اینکه پل را چطور بسازیم یا معماری خانهمان چطور باشد یا فلان پلتفرم چطور باشد به این چیزها، یعنی زمینههای فرهنگی، اجتماعی و جغرافیایی و …مربوط است. اصطلاحا تکنولوژیها محلی یا وابسته به زمینه هستند اما علم محلی نیست یا علیالاصول نباید باشد.
دانشمند تنها متعهد به حقیقت است و اگر جایی دید که تجربه یا مشاهده با پیشفرضها و ارزشهای پیشینیاش در تعارض است، باورش را تغییر میدهد. نمیتواند قوانین طبیعت را تغییر دهد بلکه آنها را کشف میکند.
به همین دلیل علم دینی و مشخصا اقتصاد اسلامی/بودایی/یهودی/آتئیستی بیمعنی است.
❤1👍1👏1
بدیهیاتی در #فلسفه_سیاسی
۱. چرا «دموکراسی» اخلاقیترین و عقلانیترین نظام حکمرانی ِتا امروز شناخته شده است؟ و چرا پذیرش این امر، ارتباطی به ایدئولوژی مشخص، شرق و غرب و نظام ارزشی و فکری ما ندارد؟
جواب کوتاه: چون عقلانیترین نظامِ حل اختلاف است با تمام مشکلاتی که دارد.
جزئیات:👇
۲. فرض کنید من باور داشته باشم که راه سعادتمندی آدمها در دنیا و آخرت، اجرای دستورات الهی است و آن هم همان است که در کتاب مقدسی که بدان باور دارم آمده، و حکومت هم باید تلاش کند همان دستورات را پیاده کند. فرد دیگری باور دارد که اتفاقا حکومتها باید در عقاید بیطرف باشند
۳. و راه سعادتمندی آدمها در دنیا و حتی آخرت این است که حکومتها در پی رفاه و کاهش رنج عینی آدمها یعنی افزایش کیفیت سلامت، رفاه اقتصادی، آموزش و … باشند و در فرهنگ و دین بیطرف باشند. فرد دیگری میگوید که به آخرت و دین اعتقاد ندارم و سعادتمندی بشر هم یعنی دور ریختن همین خرافات
۴. یکی دیگر هم هست که دنیا را از دریچه نژادها میبیند و میگوید مثلا نژاد آریایی به دلیل برتری مثلا زیستشناسانهای که دارد باید نژاد مسلط بر بشریت باشد. یکی دیگر میگوید کمونیسم راه برتر است و ما باید حاکم بر جهان باشیم و انقلابمان را صادر کنیم و …
راه حل این اختلافات چیست؟
۵. بالاخره نوعی از اندیشه باید حکومت کند و قواعد را براساس اعتقادات خود برقرار و اجرا کند.
این پرسشی هزاران ساله است و پاسخ آن هم در هزاران سال گذشته نسبتا ساده بود: جنگ! آدمها باهم میجنگیدند و قدرتمندترها پیروز میشدند و عقاید خودشان را اجرا میکردند. الناس هم علی دین ملوکهم.
۶. در اثر چند هزار سال اندیشیدن و فلسفهورزی بالاخره به این نتیجه رسیدیم مسیر متمدنانهتری از جنگ و قیام هم ممکن است وجود داشته باشد؛ پاسخ به این پرسشها که چه کسی حکومت کند، منشا قوانینمان چه باشد و مشروعیت حکومت از کجا بیاید را بسپریم به عقل جمعی؛ با ابزار دموکراسی.
۷. یعنی ببینیم بیشترمان چه میگوییم. اگرچه معیارهای دموکراسی پیچیده است اما اصل حرف واقعا به همین سادگی است:
«بیشترمان چه میگوییم»
مثلا اگر گفتیم قوانین باید از قرآن بیاید همان بشود. اگر بیشترمان گفتیم فلان کس نباشد، نباشد.
یعنی بجای جنگ با سازوکاری از نظر اکثریت مطلع شویم.
۸. در سنت اسلامی هم به همین قاعده پایبند بودهاند. در تاریخ آمده امام اول شیعیان وقتی حکومت را پذیرفت که بیشتر جماعت گفتند تو حاکم باش. ظاهرا سازوکار دموکراسی در آن سنت، «بیعت» بوده.
منطقا بیعت هم ابدی نیست و در سنت اسلامی بر حاکم هست که بیشتر مردم را همراه داشته باشد.
۹. الان چون هم جمعیت زیاد شده و از طرف دیگر هم تکنولوژی پیشرفت کرده، دیگر سازوکار کشف «بیشترمان چه میگوییم» به سادگی و مثل قدیم نیست. مثلا دیگر نمیشود به ملت گفت طرفداران به خیابان بیایند، بشمریم تا ببینیم کدام بیشتریم.
الان صندوق رای با نظارت نهادهای بیطرف داریم.
۱۰.ابزارهای دیگر افکارسنجی و رسانههای آزاد است. مرکل میگوید دولت وقت آلمان هیچ تصمیم مهمی بدون تایید بالای ۷۰ درصدی افکار عمومی نگرفته و این سنجش را از طریق موسسات افکارسنجی انجام میدادند. حتی گفته تصمیمات مهم کارشناسیشدهای هم اجرا نشده چون در آن مواردهمراهی افکار عمومی نبود
۱۱. خوب دموکراسی هم مثل همه دیگر اختراعات بشر، مزایا و معایب خودش را دارد و باید با تصحیح مداوم خطاها، بهبودش بدهیم.
مثلا آنجا که اکثریتی تصمیم بگیرند حقوق اقلیتی را پایمال کنند. مثلا فرض کنید اکثریتی مسیحی تصمیم بگیرند اقلیت آتئیستهارا بکشند.
یا رسانهها به نظر اکثریت جهت بدهند
۱۲. یا با سازوکاری دموکراتیک، دیکتاتور پوپولیستی برکشیده شود و زندگی همه را سیاه کند.
و دهها مشکل دیگر.
راهوحلهایی برای این مشکلات ارائه شده، مثلا تضمین «حقوق اساسی انسانها»، مقدم بر هرچیز.
اما خوب آن حقوق چیست؟ یکی پاسخ میدهد «حقوق بشر»؛ آنچه در منشور ملل متحد آمده.
۱۳. اما ممکن است جماعتی پیدا بشوند بگویند نخیر، حقوق بشر آن چیزی نیست که یکسری غربی لیبرال در سازمان ملل نشستند (اگرچه فقط غربی نبودند!) و تصویب کردند. ما حقوق بشر خودمان را داریم و آن مثلا «حقوق بشر بودایی» یا اولویت «حقوق پرولتاریا» است.
۱۴. همه این گرفتاریها هست. اما با این همه، هنوز دموکراسی عقلانیترین سازوکار حل اختلافهاست؛ اگر تصمیم گرفته باشیم دیگر نجنگیم و همدیگر را ندریم.
بقول پوپر:
«بهتر است که یک حکومت بد دموکراتیک داشته باشیم تا حکومتی استبدادی که ادعای عادل و خردمند و فاضل بودن هم داشته باشد»
۱. چرا «دموکراسی» اخلاقیترین و عقلانیترین نظام حکمرانی ِتا امروز شناخته شده است؟ و چرا پذیرش این امر، ارتباطی به ایدئولوژی مشخص، شرق و غرب و نظام ارزشی و فکری ما ندارد؟
جواب کوتاه: چون عقلانیترین نظامِ حل اختلاف است با تمام مشکلاتی که دارد.
جزئیات:👇
۲. فرض کنید من باور داشته باشم که راه سعادتمندی آدمها در دنیا و آخرت، اجرای دستورات الهی است و آن هم همان است که در کتاب مقدسی که بدان باور دارم آمده، و حکومت هم باید تلاش کند همان دستورات را پیاده کند. فرد دیگری باور دارد که اتفاقا حکومتها باید در عقاید بیطرف باشند
۳. و راه سعادتمندی آدمها در دنیا و حتی آخرت این است که حکومتها در پی رفاه و کاهش رنج عینی آدمها یعنی افزایش کیفیت سلامت، رفاه اقتصادی، آموزش و … باشند و در فرهنگ و دین بیطرف باشند. فرد دیگری میگوید که به آخرت و دین اعتقاد ندارم و سعادتمندی بشر هم یعنی دور ریختن همین خرافات
۴. یکی دیگر هم هست که دنیا را از دریچه نژادها میبیند و میگوید مثلا نژاد آریایی به دلیل برتری مثلا زیستشناسانهای که دارد باید نژاد مسلط بر بشریت باشد. یکی دیگر میگوید کمونیسم راه برتر است و ما باید حاکم بر جهان باشیم و انقلابمان را صادر کنیم و …
راه حل این اختلافات چیست؟
۵. بالاخره نوعی از اندیشه باید حکومت کند و قواعد را براساس اعتقادات خود برقرار و اجرا کند.
این پرسشی هزاران ساله است و پاسخ آن هم در هزاران سال گذشته نسبتا ساده بود: جنگ! آدمها باهم میجنگیدند و قدرتمندترها پیروز میشدند و عقاید خودشان را اجرا میکردند. الناس هم علی دین ملوکهم.
۶. در اثر چند هزار سال اندیشیدن و فلسفهورزی بالاخره به این نتیجه رسیدیم مسیر متمدنانهتری از جنگ و قیام هم ممکن است وجود داشته باشد؛ پاسخ به این پرسشها که چه کسی حکومت کند، منشا قوانینمان چه باشد و مشروعیت حکومت از کجا بیاید را بسپریم به عقل جمعی؛ با ابزار دموکراسی.
۷. یعنی ببینیم بیشترمان چه میگوییم. اگرچه معیارهای دموکراسی پیچیده است اما اصل حرف واقعا به همین سادگی است:
«بیشترمان چه میگوییم»
مثلا اگر گفتیم قوانین باید از قرآن بیاید همان بشود. اگر بیشترمان گفتیم فلان کس نباشد، نباشد.
یعنی بجای جنگ با سازوکاری از نظر اکثریت مطلع شویم.
۸. در سنت اسلامی هم به همین قاعده پایبند بودهاند. در تاریخ آمده امام اول شیعیان وقتی حکومت را پذیرفت که بیشتر جماعت گفتند تو حاکم باش. ظاهرا سازوکار دموکراسی در آن سنت، «بیعت» بوده.
منطقا بیعت هم ابدی نیست و در سنت اسلامی بر حاکم هست که بیشتر مردم را همراه داشته باشد.
۹. الان چون هم جمعیت زیاد شده و از طرف دیگر هم تکنولوژی پیشرفت کرده، دیگر سازوکار کشف «بیشترمان چه میگوییم» به سادگی و مثل قدیم نیست. مثلا دیگر نمیشود به ملت گفت طرفداران به خیابان بیایند، بشمریم تا ببینیم کدام بیشتریم.
الان صندوق رای با نظارت نهادهای بیطرف داریم.
۱۰.ابزارهای دیگر افکارسنجی و رسانههای آزاد است. مرکل میگوید دولت وقت آلمان هیچ تصمیم مهمی بدون تایید بالای ۷۰ درصدی افکار عمومی نگرفته و این سنجش را از طریق موسسات افکارسنجی انجام میدادند. حتی گفته تصمیمات مهم کارشناسیشدهای هم اجرا نشده چون در آن مواردهمراهی افکار عمومی نبود
۱۱. خوب دموکراسی هم مثل همه دیگر اختراعات بشر، مزایا و معایب خودش را دارد و باید با تصحیح مداوم خطاها، بهبودش بدهیم.
مثلا آنجا که اکثریتی تصمیم بگیرند حقوق اقلیتی را پایمال کنند. مثلا فرض کنید اکثریتی مسیحی تصمیم بگیرند اقلیت آتئیستهارا بکشند.
یا رسانهها به نظر اکثریت جهت بدهند
۱۲. یا با سازوکاری دموکراتیک، دیکتاتور پوپولیستی برکشیده شود و زندگی همه را سیاه کند.
و دهها مشکل دیگر.
راهوحلهایی برای این مشکلات ارائه شده، مثلا تضمین «حقوق اساسی انسانها»، مقدم بر هرچیز.
اما خوب آن حقوق چیست؟ یکی پاسخ میدهد «حقوق بشر»؛ آنچه در منشور ملل متحد آمده.
۱۳. اما ممکن است جماعتی پیدا بشوند بگویند نخیر، حقوق بشر آن چیزی نیست که یکسری غربی لیبرال در سازمان ملل نشستند (اگرچه فقط غربی نبودند!) و تصویب کردند. ما حقوق بشر خودمان را داریم و آن مثلا «حقوق بشر بودایی» یا اولویت «حقوق پرولتاریا» است.
۱۴. همه این گرفتاریها هست. اما با این همه، هنوز دموکراسی عقلانیترین سازوکار حل اختلافهاست؛ اگر تصمیم گرفته باشیم دیگر نجنگیم و همدیگر را ندریم.
بقول پوپر:
«بهتر است که یک حکومت بد دموکراتیک داشته باشیم تا حکومتی استبدادی که ادعای عادل و خردمند و فاضل بودن هم داشته باشد»
ناظر باطرف
اپیزود هفدهم پادکست فلسفه علم منتشر شد؛ پایتونِ عقلخوار
علم چیست؟ پاسخ این سوال به ظاهر ساده، تعیین کنندهی چیزهای سرنوشتسازی در دنیای ماست؛ از اینکه چرا باید واکسن بزنیم یا نزنیم یا چرا باید به علم اعتماد کنیم یا نکنیم تا اینکه چرا طالعبینی شبهعلم است و شیادی. پاسخ به این سوال، نسبت ما را با عقلانیت، متافیزیک، تکامل، مهبانگ، پزشکی، علوم انسانی، تکنولوژی و حتی توسعه و پیشرفت و مدرنیته هم مشخص میکند. از اینرو «فلسفهی علم» شاید تنها یک شاخه تخصصی برای دانشگاهیان نباشد، بلکه دانشی است که سطوحی از آن برای هر انسانی ضروری است؛ انسانی که میخواهد در جهان پر سر و صدای امروز آزموده، اندیشورزانه و عاقلانه زندگی کند.
دربارهی «علم مدرن» در جامعهی ما بسیار کم گفتوگو شده است و این منجر به سو تفاهمی شده که از یک سو مسیری هموار برای انواع خرافات و شبه علم و نگرشهای ضدعقلانی حتی در بالاترین سطوح تصمیمگیر و تصمیمساز فراهم آورده است؛ از انرژیدرمانی، طب سنتی تا طالعبینی و هومیوپاتی و فالگیری و عرفان کوانتومی مولانا. و از سویی دیگر قرائتی پوزتیستی و متعلق به 70 سال پیش از علم، که هر معرفت معتبری را منحصر به علم و آن هم علم تجربی میداند و در نگاهی سطحی و پیشپاافتاده فلسفه را «فلسفهبافی» ترجمه میکند و متافیزیک را با جنوپری و جادو جنبل یکی دانسته و میاندیشد که علم علاوه بر حوزه «هستها» در حوزه «بایدها» هم ابزار یا روش شناختی کافی است.
ما در پادکست فلسفه علم تلاش کردهایم گفتوگو درباره علم را به عرصه عمومی بیاوریم. چون میاندیشیم که آشنایی با مباحث فلسفه علم برای دانشجویان ما، سازمانها و نهادهای ما، حاکمان ما، رسانههای ما و دانشگاهیان و اندیشمندان ما بسیار بسیار ضروری است. در اپیزود هفدهم درباره فلسفه علم در زندگی روزمره گفتوگو کردهایم و از این گفتیم که شناخت این دانش چطور میتواند در موضوعات حساس و تعیینکننده برای توسعه کشور سرنوشتساز باشد؛ از پایتون گیت تا خودرو و سلامت
دربارهی «علم مدرن» در جامعهی ما بسیار کم گفتوگو شده است و این منجر به سو تفاهمی شده که از یک سو مسیری هموار برای انواع خرافات و شبه علم و نگرشهای ضدعقلانی حتی در بالاترین سطوح تصمیمگیر و تصمیمساز فراهم آورده است؛ از انرژیدرمانی، طب سنتی تا طالعبینی و هومیوپاتی و فالگیری و عرفان کوانتومی مولانا. و از سویی دیگر قرائتی پوزتیستی و متعلق به 70 سال پیش از علم، که هر معرفت معتبری را منحصر به علم و آن هم علم تجربی میداند و در نگاهی سطحی و پیشپاافتاده فلسفه را «فلسفهبافی» ترجمه میکند و متافیزیک را با جنوپری و جادو جنبل یکی دانسته و میاندیشد که علم علاوه بر حوزه «هستها» در حوزه «بایدها» هم ابزار یا روش شناختی کافی است.
ما در پادکست فلسفه علم تلاش کردهایم گفتوگو درباره علم را به عرصه عمومی بیاوریم. چون میاندیشیم که آشنایی با مباحث فلسفه علم برای دانشجویان ما، سازمانها و نهادهای ما، حاکمان ما، رسانههای ما و دانشگاهیان و اندیشمندان ما بسیار بسیار ضروری است. در اپیزود هفدهم درباره فلسفه علم در زندگی روزمره گفتوگو کردهایم و از این گفتیم که شناخت این دانش چطور میتواند در موضوعات حساس و تعیینکننده برای توسعه کشور سرنوشتساز باشد؛ از پایتون گیت تا خودرو و سلامت
👍2
Audio
اینم برنامه روز یکشنبهی #رادیوم که قولشو داده بودم. درباره فلسفه هوش مصنوعی بود و امیرحسن موسوی فوق العاده توضیح داد. شنیدنش واقعاااا واجبه.
@bookmag_site
@bookmag_site
Audio
اپیزود هجدهم پادکست #فلسفه_علم منتشر شد:
فلسفه برای کودکان در گفتوگو با روحالله کریمی
«فبک» یا «فلسفه برای کودکان» عنوان برنامهای است که در برنامه درسی بسیاری از کشورها با نظام آموزشی توسعهیافته یکی از ارکان اساسی است. برنامهای که در تلاش است در قالب داستان، نگرشهای عقلانی، روحیه جستوجوگری و نحوه فکر کردن را در کودکان ارتقا دهد؛ با تاکید بر چهار مهارت تفکر خلاقانه، تفکر نقادانه، تفکر مراقبتی و تفکر مشارکتی.
بخش مهمی از فرآیند آموزش که فقدان آن سبب شده در نظام آموزشی کشور ما فردی بتواند تحصیلاتی تا مقطع دکتری داشته باشد اما با سازوکار علم و تفکر علمی آشنایی نداشته باشد.
خوشبختانه در سالهای اخیر پژوهش، توسعه و فعایتهای «فبک» در کشور ما هم آغاز شده.
در این اپیزود با دکتر روحالله کریمی، پژوهشگر حوزه فبک در این باره گفتوگو کردهایم.
@amirhasanmousavi
فلسفه برای کودکان در گفتوگو با روحالله کریمی
«فبک» یا «فلسفه برای کودکان» عنوان برنامهای است که در برنامه درسی بسیاری از کشورها با نظام آموزشی توسعهیافته یکی از ارکان اساسی است. برنامهای که در تلاش است در قالب داستان، نگرشهای عقلانی، روحیه جستوجوگری و نحوه فکر کردن را در کودکان ارتقا دهد؛ با تاکید بر چهار مهارت تفکر خلاقانه، تفکر نقادانه، تفکر مراقبتی و تفکر مشارکتی.
بخش مهمی از فرآیند آموزش که فقدان آن سبب شده در نظام آموزشی کشور ما فردی بتواند تحصیلاتی تا مقطع دکتری داشته باشد اما با سازوکار علم و تفکر علمی آشنایی نداشته باشد.
خوشبختانه در سالهای اخیر پژوهش، توسعه و فعایتهای «فبک» در کشور ما هم آغاز شده.
در این اپیزود با دکتر روحالله کریمی، پژوهشگر حوزه فبک در این باره گفتوگو کردهایم.
@amirhasanmousavi
👍2
Forwarded from Bplus video
یک سیستم برای تربیت شهروند حرفشنو
https://youtu.be/uwahr6tUrK4
ببینیم این سیستم آموزشی که ما رو شبیه به کارخونهها چیده چه جوری به وجود اومده و آیا ما واقعا امروز همون سیستم رو میخوایم؟
https://youtu.be/uwahr6tUrK4
📌کانال تلگرام بیپلاس
@podcastbplus
https://youtu.be/uwahr6tUrK4
ببینیم این سیستم آموزشی که ما رو شبیه به کارخونهها چیده چه جوری به وجود اومده و آیا ما واقعا امروز همون سیستم رو میخوایم؟
https://youtu.be/uwahr6tUrK4
📌کانال تلگرام بیپلاس
@podcastbplus
Bplus video
یک سیستم برای تربیت شهروند حرفشنو https://youtu.be/uwahr6tUrK4 ببینیم این سیستم آموزشی که ما رو شبیه به کارخونهها چیده چه جوری به وجود اومده و آیا ما واقعا امروز همون سیستم رو میخوایم؟ https://youtu.be/uwahr6tUrK4 📌کانال تلگرام بیپلاس @podcastbplus
اگر اپیزود هجدهم پادکست فلسفه علم، فلسفه برای کودکان را شنیدهاید، این ویدیو را هم ببینید
Episode 19
Philosophy of Science
اپیزود نوزدم پادکست #فلسفه_علم منتشر شد:
تفکر نقادانه-گفتوگو با روحالله کریمی
تفکر نقادانه یا سنجشگرایانه اندیشیدن میلی است به جستوجوگری، کنار آمدن با عدمقطعیت، احتیاط و آهستگی در اظهارنظر و ادعا، آمادگی همیشگی برای تامل کردن و مواجه شدن با اندیشههای جدید، احتیاط در تعمیمدادن شتابزده و نظم ساختگی برقرار کردن میان پدیدهها و دوری جستن از هرگونه فریب خود یا دیگران.
به عبارت «تفکر نقادانه» در بسیاری از اپیزودهای پادکست فلسفه علم اشاره شده و با مفاهیمی مانند تفکر علمی و روشهای معتبر کسب معرفت گره خورده است. عبارتی که در یک فهم عامیانه و شاید به دلیل برابرنهاد نامناسب برای عبارت Critical Thinking ممکن است به مچگیری و دنبال اشکال حرف دیگران گشتن تعبیر شود. نوعی فهم نه تنها اشتباه بلکه در تضاد با مفهوم اصلی.
در اپیزود نوزدهم پادکست فلسفه علم با دکتر روحالله کریمی، مولف و پژوهشگر فلسفه، درباره تفکر نقادانه گفتوگو کردیم.
@amirhasanmousavi
تفکر نقادانه-گفتوگو با روحالله کریمی
تفکر نقادانه یا سنجشگرایانه اندیشیدن میلی است به جستوجوگری، کنار آمدن با عدمقطعیت، احتیاط و آهستگی در اظهارنظر و ادعا، آمادگی همیشگی برای تامل کردن و مواجه شدن با اندیشههای جدید، احتیاط در تعمیمدادن شتابزده و نظم ساختگی برقرار کردن میان پدیدهها و دوری جستن از هرگونه فریب خود یا دیگران.
به عبارت «تفکر نقادانه» در بسیاری از اپیزودهای پادکست فلسفه علم اشاره شده و با مفاهیمی مانند تفکر علمی و روشهای معتبر کسب معرفت گره خورده است. عبارتی که در یک فهم عامیانه و شاید به دلیل برابرنهاد نامناسب برای عبارت Critical Thinking ممکن است به مچگیری و دنبال اشکال حرف دیگران گشتن تعبیر شود. نوعی فهم نه تنها اشتباه بلکه در تضاد با مفهوم اصلی.
در اپیزود نوزدهم پادکست فلسفه علم با دکتر روحالله کریمی، مولف و پژوهشگر فلسفه، درباره تفکر نقادانه گفتوگو کردیم.
@amirhasanmousavi
❤1👍1
Forwarded from سخنرانیها
✍️ هادی صمدی
🖊 فلسفه علم چیست؟
▪️فلسفهی علم شاخهای از فلسفه است که به مطالعهی علم (ساختار نظریههای علمی، رابطهی شواهد علمی و نظریهها، تبیین علمی، ...) میپردازد.
▪️گاهی این مباحث در شکلی کلی، یعنی بدون توجه به علمی خاص انجام میشود؛ چه علوم تجربی (فیزیک، شیمی، زیستشناسی،... ) و چه علوم اجتماعی (جامعهشناسی، اقتصاد،...). در اینصورت به آن «فلسفه علم عمومی» (general philosophy of science) گوییم.
@sokhanranihaa
▪️از جمله پرسشهای مطرح در فلسفهی علم عمومی این پرسشها هستند:
چه ویژگیهایی علم را از غیرعلم و شبهعلم جدا میکند؟
آیا علم پیشرفت میکند؟ اگر میکند به چه معنا؟
آیا نظریههای خوب جاافتادهی علمی گزارشی واقعنمایانه از جهان عرضه میکنند؟
قوانین طبیعت چه هستند؟
▪️گاهی فلسفهی علم به پرسشهای جزئیتر مطرح شده در مرزهای علوم میپردازد که در اینصورت به آن «فلسفهی علوم خاص» (philosophy of the particular sciences) گوییم؛ از جمله: فلسفهی زیستشناسی، فلسفهی فیزیک، فلسفهی شیمی، و غیره
▪️مثلاً در فلسفهی زیستشناسی از چیستی گونههای زیستی، وجود تعادل در طبیعت، نقش شانس در فرایند تکامل، چیستی ژنها و غیره بحث میشود.
یا در فلسفهی فیزیک از چیستی زمان، تفاسیر مختلف مکانیک کوانتومی، تفاسیر متفاوت احتمال در آن و غیره سخن میرود.
▪️فلسفهی علوم اجتماعی شاخهای از فلسفهی علم است که به پرسشهای کلی پیرامون چیستی علوم اجتماعی و تفاوت آن با علوم طبیعی میپردازد. مثلاً به این پرسشها:
آیا علوم اجتماعی روش خاص خود را دارند یا از روشهای رایج در علومی مانند فیزیک و زیستشناسی بهره میبرند؟
آیا در علوم اجتماعی نیز قوانینی کلی مانند قانون عمومی گازها وجود دارد؟
نهادهای اجتماعی به چه معنا وجود دارند؟
در مواردی در فلسفهی علوم اجتماعی وارد پرسشهای جزئیتر میشویم. مثلاً در فلسفهی اقتصاد این بحث مطرح میشود که وقتی کنشگران اقتصادی در جهت بیشینه کردن سود خود وارد معاملات اقتصادی میشوند آیا مطابق قواعد عقلانیت عمل میکنند یا کنش آنها عمدتا تابعی از هیجانات حاکم بر بازار است؟
در پاسخ به تمامی پرسشهای یادشده در بالا گاهی از منظری کاملا پیشینی (غیرتجربی) وارد بحث میشویم. اما گاهی در پاسخ به این پرسشها از یافتههای خود علوم نیز بهره میگیریم. در اینصورت وارد شاخهای از فلسفه شدهایم موسوم به طبیعت گرایی. به چنین فلسفهی علمی «فلسفهی علم طبیعت گرایانه» گویند (naturalistic or naturalized philosophy of science).
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
🖊 فلسفه علم چیست؟
▪️فلسفهی علم شاخهای از فلسفه است که به مطالعهی علم (ساختار نظریههای علمی، رابطهی شواهد علمی و نظریهها، تبیین علمی، ...) میپردازد.
▪️گاهی این مباحث در شکلی کلی، یعنی بدون توجه به علمی خاص انجام میشود؛ چه علوم تجربی (فیزیک، شیمی، زیستشناسی،... ) و چه علوم اجتماعی (جامعهشناسی، اقتصاد،...). در اینصورت به آن «فلسفه علم عمومی» (general philosophy of science) گوییم.
@sokhanranihaa
▪️از جمله پرسشهای مطرح در فلسفهی علم عمومی این پرسشها هستند:
چه ویژگیهایی علم را از غیرعلم و شبهعلم جدا میکند؟
آیا علم پیشرفت میکند؟ اگر میکند به چه معنا؟
آیا نظریههای خوب جاافتادهی علمی گزارشی واقعنمایانه از جهان عرضه میکنند؟
قوانین طبیعت چه هستند؟
▪️گاهی فلسفهی علم به پرسشهای جزئیتر مطرح شده در مرزهای علوم میپردازد که در اینصورت به آن «فلسفهی علوم خاص» (philosophy of the particular sciences) گوییم؛ از جمله: فلسفهی زیستشناسی، فلسفهی فیزیک، فلسفهی شیمی، و غیره
▪️مثلاً در فلسفهی زیستشناسی از چیستی گونههای زیستی، وجود تعادل در طبیعت، نقش شانس در فرایند تکامل، چیستی ژنها و غیره بحث میشود.
یا در فلسفهی فیزیک از چیستی زمان، تفاسیر مختلف مکانیک کوانتومی، تفاسیر متفاوت احتمال در آن و غیره سخن میرود.
▪️فلسفهی علوم اجتماعی شاخهای از فلسفهی علم است که به پرسشهای کلی پیرامون چیستی علوم اجتماعی و تفاوت آن با علوم طبیعی میپردازد. مثلاً به این پرسشها:
آیا علوم اجتماعی روش خاص خود را دارند یا از روشهای رایج در علومی مانند فیزیک و زیستشناسی بهره میبرند؟
آیا در علوم اجتماعی نیز قوانینی کلی مانند قانون عمومی گازها وجود دارد؟
نهادهای اجتماعی به چه معنا وجود دارند؟
در مواردی در فلسفهی علوم اجتماعی وارد پرسشهای جزئیتر میشویم. مثلاً در فلسفهی اقتصاد این بحث مطرح میشود که وقتی کنشگران اقتصادی در جهت بیشینه کردن سود خود وارد معاملات اقتصادی میشوند آیا مطابق قواعد عقلانیت عمل میکنند یا کنش آنها عمدتا تابعی از هیجانات حاکم بر بازار است؟
در پاسخ به تمامی پرسشهای یادشده در بالا گاهی از منظری کاملا پیشینی (غیرتجربی) وارد بحث میشویم. اما گاهی در پاسخ به این پرسشها از یافتههای خود علوم نیز بهره میگیریم. در اینصورت وارد شاخهای از فلسفه شدهایم موسوم به طبیعت گرایی. به چنین فلسفهی علمی «فلسفهی علم طبیعت گرایانه» گویند (naturalistic or naturalized philosophy of science).
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اپیزود بیستم پادکست فلسفه علم درباره موضوع مناقشهبرانگیز و جذاب تکامل است. مهمان این اپیزود دکتر هادی صمدی یکی از استادان برجسته فلسفه علم در ایران است. او کارشناسی را میکروبیولوژی و ارشد و دکترا را فلسفه علم خوانده و سالهاست که پژوهشها و مقالاتاش بر حوزه تکامل متمرکز است. گفتوگو با دکتر صمدی دو بخشی است؛ در بخش اول که همین اپیزود پیشروست، تکامل را از منظر فنی بررسی کردیم؛ انتخاب طبیعی و تکامل چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ تکامل چطور در رشتههای دیگر گسترش پیدا کرده است؟ از آنتنهای تکاملی که ناسا بهره میگیرد تا روانشناسی و زیباییشناسی تکاملی و پزشکی تکاملی.
آیا نظریه «طراحی هوشمند» یک نظریه علمیست و رقیبی برای تکامل محسوب میشود؟ تکامل فرهنگی چیست و آیا عوامل دیگری جز بقا و تولید مثل در فرآیند انتخاب طبیعی اثرگذارند؟ در این اپیزود، پژمان نوروزی و امیرحسن موسوی میزبان هادی صمدی هستند و مروری دارند بر بنیادیترین و پایهایترین مفاهیم تکامل. همچنین به این پرسش میپردازند که تکامل چیست که به یکی ازپایههای نظری علم مدرن تبدیل شده است؟
@amirhasanmousavi
آیا نظریه «طراحی هوشمند» یک نظریه علمیست و رقیبی برای تکامل محسوب میشود؟ تکامل فرهنگی چیست و آیا عوامل دیگری جز بقا و تولید مثل در فرآیند انتخاب طبیعی اثرگذارند؟ در این اپیزود، پژمان نوروزی و امیرحسن موسوی میزبان هادی صمدی هستند و مروری دارند بر بنیادیترین و پایهایترین مفاهیم تکامل. همچنین به این پرسش میپردازند که تکامل چیست که به یکی ازپایههای نظری علم مدرن تبدیل شده است؟
@amirhasanmousavi
Episode 20
Philosophy of Science
فایل شنیداری اپیزود بیستم پادکست فلسفه علم: تکامل، گفتوگو با هادی صمدی
کانال تلگرامی هادی صمدی
@evophilosophy
کانال تلگرامی هادی صمدی
@evophilosophy
👍1