tgoop.com/andishehekmat/2395
Last Update:
🔹تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ایرانی، شبه قاره ای متصل به قاره های دیگر تاریخ
✍ استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
وقتی سخن از تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ایرانی می رود؛ شانه به شانه کاویدن و شناختن و سنجش گری های فکری و فلسفی و مورخانه و باستان شناسانه و جامعه شناسانه و فرهنگ شناسانه چنین جامعه و جهانی، هماره خطر افتادن در دام مغالطه و گرفتار شدن در تله کژفهمی و چنگ افکندن در نبش قبرهای بیهوده تاریخ، فرهنگ جامعه و جهانی که زنده است و نیاز به نبش قبر ندارد؛ در کمین و پیشارو است.
تاریخ های زنده و بالنده و پوینده را حاجت به نبش قبر نیست. بی اغراق و بی تعصب و فارغ از سوگیری ها و فخر فروختن های بیهوده، شفاف تر و راست تر و درست تر می توان واقعیت ها را دید. می توان روندها را ردیابی و رصد کرد. می توان رخدادهای تاریخی را تبیین کرد. می شود تحولات فکری و مدنی و معنوی جامعه ها را ژرف و ریشه ای تر و موجه و مقبول تر و معتمد و مطمئن تر تفسیرکرد.
همان گونه که جغرافیای طبیعی فلات ایران جزیره و جزیره ای نیست. مجمع الجزایر هم نیست؛ جغرافیایی باز و گشوده چونان شبه قاره به سوی قاره های دیگر است. متصل به قاره های دیگر است. تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ایرانی نیز چنین است. جزیره و جزیره ای نیست. مجمع الجزایر و مجمع الجزایری هم نیست. جغرافیای تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهانی باز و گشوده و متصل به قاره های تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان های دیگر است. این چنین سرگذشت تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ایرانیِ ما ایرانیان از هزاره های پارینه سنگی تا روزگار پیچیده و منقلب و آتشناک مدرن و معاصر رقم خورده است. بازبودگی و گشودگی تاریخی که هم در ورودگاه و پیشانی بلند معماری تخت جمشید هم در نظام سیاسی جهانی روزگار هخامنشی می توان ردیابی و رصدش کرد و دید.
تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ایرانی چونان تاریخ آسیای صغیر نیست که دوره به دوره دست به دست شده باشد. نه تنها دست به دست نشده است که از صحنه بازی نیز بیرون رانده و افکنده نشده است. ایران، ایران مانده است. ایرانی هم ایران مانده است. چنان که یونان، یونان مانده است. مراد از دست به دست شدن و نشدن، برآمدن و به در شدن سلسله ها و نظام های سیاسی نیست که ماجرای دیگر است. مراد ایران بماهو ایران است. مراد، پیوند و پیوستگی و استمرار ایرانِ تاریخ و فرهنگ و تمدن است. مراد، ایرانِ یک جهان حکمت و خِرَد و فکر و فلسفه و عرفان و اشراق و هنر و دیانت و معنویت است. مراد، ایران چونان سرزمین ملتی دیرینه و دیرپاست. نه چونان دولت - ملت های ساخته و پرداخته دست تحولات دوره جدید. مفاهیم امور ثانوی اند و ساخته و پرداخته ذهن و فکر ما. برساخته و فراخونده می شوند؛ بر مصادیق و تجربه های زیسته ما دلالت کنند. ما چونان دولت - ملت با یک جهان مصادیق دست کم از سه هزاره پیش بوده ایم و همچنان هستیم. مفاهیم نبودند که بر مصادیق دلالت کنند.
ایران، ایران مانده است و پیوستگی ها و پیوندها و مناسبات و ارتباطات و دادوستدهای فکری و فرهنگی و مدنی و معنوی و سیاسی و اقتصادی و تجاری و بازرگانیش را با قاره ها و منطقه های شرقی و غربی و شمالی و جنوبی تا قلب آفریقا ادامه داده است. پر فراز و فرود، پر قبض و بسط، پر بار و بر ریز هم ادامه داده است. هم از این سو و آن سو تأثیر پذیرفته است هم بر این سو و آن سو، تأثیر نهاده است. هم بر هم از منطقه های شرقی و غربی، شمالی و جنوبی تأثیر نهاده است و تأثیر پذیرفته است.
برغم این ها همه به طرز حیرت انگیز، ایران، ایران مانده است. دست به دست نشده است و از میان نرفته است و ایرانیت و ایرانی بودن و ایرانی ماندنش را حفظ کرده است. چونان ایران، ایران مانده است و ایرانیان توانسته اند؛ میراث مشترک، اسطوره های مشترک، حماسه پهلوانی مشترک، تاریخ مشترک، تقدیر تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنوی مشترک و حافظه تاریخی مشترک و زبان مشترک خود را چونان ملت با همه رنگارنگی شان پدید آورند. مناسبات و دادوستدهای کثیرالاضلاع فکری و فرهنگی و مدنی و معنوی دیرینه و دیرپا و درازآهنگ خود را با بین النهرینیان با فینقیان با کنعانیان با آشوریان با عبریان و فلسطینیان و آشوریان و مصریان و با مردمان منطقه قفقاز و آسیای صغیر تا آن سوی شبه جزیره بالکان با جهان یونانی - رومی و همچنین در منطقه های شرقی با تاریخ ها و فرهنگ ها و جامعه ها و جهان های آسیای مرکزی و شبه قاره هند و خاور دور و در جنوب تا قلب قاره آفریقا ادامه دهند و با دستی بستانند و با دستی دیگر برگیرند. هم تأثیر نهند هم تأثیر پذیرند. ایران را این چنین روان تر و راست و درست و شفاف تر هم می توان دید هم می شود راست تر و درست تر و شفاف تر درباره اش داوری و سنجشگری کرد و شناخت.
👇ادامه یادداشت
BY اندیشه حکمت
Share with your friend now:
tgoop.com/andishehekmat/2395