Telegram Web
و گفت: 《کسانی دیده‌ام که به تفسیر قرآن مشغول بوده‌اند. جوانمردان به تفسیر خویش مشغول بوده‌اند.》

ابوالحسن خرقانی (در تذکره‌الاولیای عطار)

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
👍113
#فیلمنگاشت

خانم تریه!
دست‌مریزاد!

این اولین فیلمی از شما بود که دیدم و باید اعتراف کنم بهترین فیلمی بود که از بین فیلم‌های ۲۰۲۳ دیدم.

به‌واقع قصه‌گوی خوبی هستید و شاید بزرگترین چالش ذهنی من در حین تماشای ۱۵۰ دقیقه فیلم شما، گیر افتادن بین جذابیت معماگونه‌ی نتیجه‌ی دادگاه از یک طرف و کشف و فهم لایه‌های عمیقِ روانشناختی و رابطه‌شناختی روایتتان بود.
تحسینِ #آناتومی_یک_سقوط شما را باید از عنوان فیلم شروع کرد که به‌غایت دقیق انتخاب شده است. شما سقوطی را به تصویر کشیده‌اید که شاید بسیاری از ما آدم‌های معمولی با آن زیسته‌ایم.

سکانس دعوای ساندرا و سموئل بی‌نظیر بود. بین خودمان باشد!بله. ما آدم‌های عادی گاهی برای پوشاندن ضعف‌های خودمان و گاهی برای باج‌گیری عاطفی از حربه‌ی خودقربانی‌نمایی بهره می‌گیریم. به قول ساندرا، بخشندگی این چنینی در واقع بخش‌های ناپاک و ناخوشایند ما را پنهان می‌کند. یا مهرطلبانه ایثارهایی می‌کنیم که به مطالباتی سنگین تبدیلشان می‌کنیم، یا چرتکه‌مان را بی‌حساب به بستانکاری حساب خودمان می‌اندازیم! در این میان است که تصور می‌کنیم (یا شاید وانمود می‌کنیم) که فقط مجری قوانین و خواسته‌های طرف مقابلیم و هیچ اختیار و انتخابی نداریم. فراموش می‌کنیم همین تن دادن به خواسته‌های طرف مقابل هم "انتخاب" خودمان بوده است.

جاستین عزیز!
درام دادگاهی آناتومی یک سقوط شما بسیار پرکشش بود. حمله‌ها و دفاع‌ها، بحث‌ها و جدل‌ها و کنش‌ها و واکنش‌هایی که در دادگاه به تصویر کشیدید بسیار تماشایی و قابل تحلیل بود.

خلاصه اینکه ...
دست‌مریزاد
خانم تریه!

محمدرضا اربابی
۲۷ دی ۱۴۰۲
#anatomy_of_a_fall

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
👍53
#ترجمکس

پای بر سیم، بنشسته به انتظار پروازی بال‌به‌بال تو، اسیر تردید شدم که جهانم روی سیم ایستاد ...

م.ر.اربابی
بیست‌ونهم دیماه هزاروچهارصدودو


https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
5👍4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شکفتن
#سباوش_کسرایی

می‌شکند شب
شهر دهان‌بند کهنه می‌کند از لب
شهر نفس می‌کشد از پنجره صبح
شهر به اندیشه می‌نشیند یک‌چند
های خوشا دم زدن بدون دهان‌بند
واژه گم گشته‌ای بسان ستاره
می‌گذرد از ضمیر شب‌زده شهر
میل شکفتن دارد
قصد گفتن دارد
باز، به کندی لبان تب‌زده شهر
شهرا! دیگر سکوت بر لب مپسند
های خوشا نعره‌ای به اوج دماوند

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
6👍3
گریه می آید مرا
همایون شجریان
#همایون_شجریان

#گریه_می_آید_مرا
اندکی بنشین
اندکی بنشین که باران بگذرد

أيها الحزن!
ألم تؤلمك ركبتاك من الجثو فوق صدورنا؟!

آه ای غم!
آیا زانوانت که بر سینه‌های ما نشسته به درد نیامده؟!

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r


یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
10👍3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برشی از "حلاج الاسرار"

ترجمه و گردآوری #بیژن_الهی
#منصور_حلاج
خوانش: #محمدرضا_اربابی

مدت: ۲ دقیقه و ۵۰ ثانیه

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r


یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
12👍2
#ایستادگی_کن روی طاقچه عرضه شد.

از امروز علاقه‌مندان به این کتاب می‌توانند با مراجعه به پیوند زیر، آن را تهیه کنند.

نویسنده:
#ورونیکا_چمبرز

دبیر مجموعه:
#محمدرضا_اربابی

مترجمان:
#شیما_آبیاری
#پریسا_ابن‌یامینی

#منتشران_اندیشه
مخاطب: نوجوان

#ایستادگی_کن معرفی چهل انسان مبارز است که کیمیاگرانه مس نالیدن را به طلای طلای بالیدن بدل ساخته‌اند و برای ایجاد تغییر در جهان پیرامون خود ایستادگی کرده‌اند و هزینه داده‌اند.
تویی که این کتاب را در دست گرفته‌ای! کتاب را برگردان!
تصویر خود را در قاب عکس میانه‌ی تصویر می‌بینی؟ پس تو هم ایستادگی کن و جهان را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کن.

صفحه نشر #منتشران_اندیشه

@montasheranandisheh


«ایستادگی کن!» را از طاقچه دریافت کنید

https://taaghche.com/book/199439
👍85
در ستایش #قلم
#فرخی_سیستانی

نیامد، آنچه ز نوک قلم پدید آمد
ز تیغ و خنجر افراسیاب و رستم زر

قلم به ساعتی آن کارها تواند کرد
که عاجز آید از آن کارها قضا و قدر

قلم بود که ز جایی به تو سخن گوید
که مرغ اگر ز برش بگذرد بریزد پر

ملوک را گه و بیگاه پیش دشمن خویش
قلم به‌منزلت لشکری بود بی‌مر

بسا سپاه گرانا که پی سپار شدند
ز جنبش قلمی تار و مار و زیر و زبر

ملوک را قلم و تیغ برترین سپهی‌است
بترسد از قلم و تیغ شیر شرزه نر

بنای ملک به تیغ و قلم کنند قوی
بدین دو چیز بود ملک را شکوه وخطر

همه شهان و بزرگان و خسروان جهان
بدین دو چیز جهان را گرفته سر تاسر


https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
👍72
#فیلمنگاشت

Leave the world behind (2023)

فیلمی‌است اقتباسی به کارگردانی سم اسماعیلِ مصری‌الاصل و برگرفته از رمانی با همین نام به قلم "رومان عَلَم" بنگلادشی‌الاصل که هر دو متولد و ساکن آمریکایند.

فیلمِ دو ساعت و پانزده دقیقه‌ایِ اسماعیل با سکانسی شروع می‌شود که زنِ ماجرا، آماندا، با نقش‌آفرینی #جولیا_رابرتز از نفرتش از "مردم" می‌گوید و ترتیبات سفری را برای خانواده‌ی چهار نفره‌اش به جایی خلوت و آرام داده است. مرد خانواده که نقشش را #ایتان_ها‌ک ایفا می‌کند، استاد زبان انگلیسی و رسانه در کالج است و آدمی فارغ از هیاهوی جهان یا به تعبیر عام "بیخیال" به نظر می‌رسد. این خانواده یک پسر و یک دختر دارند. دختر  بچه‌ی قصه دنبال‌کننده‌ی پروپاقرص سریال فِرندز است و در جایی از فیلم علت علاقه‌اش را این‌طور بیان می‌کند: "تنها چیزی که در این اوضاع خوشحالم می‌کند"

روز اول به استقرار و تهیه ملزومات می‌گذرد که در این حین اینترنت و شبکه‌های تلویزیونی مختل می‌شوند. از طرف دیگر، وقتی مردم در ساحل مشغول تفریح‌اند نفت‌کشی بدون کنترل و مثل نهنگی که قصد خودکشی دارد، به ساحل می‌کوبد!
شب هنگام درِ ویلا به صدا در می‌آید و مردی شیک‌پوش به‌نام جی.اچ. با بازی #ماهرشالا_علی به همراه دخترش ادعا می‌کنند که صاحبِ این خانه‌ای هستند که خانواده‌ی آماندا اجاره کرده است.
و ماجرا آغاز شده و ابعاد تازه‌ای پیدا می‌کند ...

قصد ندارم داستان فیلم را لو بدهم، اما، این فیلم نگاهی شبه‌آخرالزمانی به جهان دارد و با استفاده از چاشنی جنگ‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی جاری در جهان، آمریکای منزوی‌شده (از نگاه این فیلم) را تحت حمله‌ی دشمنانی نشان می‌دهد که دولت برای کشور ساخته است و در این میان، از کره (احتمالا کره شمالی)، روسیه، چین و ایران نام برده می‌شود.

اما بر خلاف اشارات بسیار فیلم به این جنگ‌ها و حتی نمایش ضمنی حمله به آمریکا، محور اصلی آن "مردم" و "انسان" است؛ همان مردمی که به تعبیر دختر جوان فیلم، شاید وحشتناک باشند، اما کسی را جز همدیگر ندارند. یا به قول آماندای قصه، با پیش‌داوری‌های حاصل از کلیشه‌های اجتماعی یا حتی شغلی یکدیگر را می‌آزارند یا از یکدیگر حذر می‌کنند و دوری.

در سکانسی در اواخر فیلم، جی.اچ. به نقل از یکی از مشتریانش که فعال در صنعت دفاعی‌است به جنگی ترکیبی و سه‌ مرحله‌ای برای فروپاشی داخلی یک دولت اشاره می‌کند، بدین ترتیب: ۱. منزوی کردن، ۲. ایجاد هرج‌ومرج هماهنگ و درگیر کردن مردم با هم و ۳. کودتا و جنگ داخلی.

الگویی که فیلم برای جامعه‌ی آمریکا نشان می‌دهد را می‌توان نسخه‌ای تجویزشده برای بسیاری از کشورها دانست که همچنان نیز جاری‌است و البته هشداری از یک آمریکایی به مردم آمریکا درباره‌ی عملکرد نظام حاکمه‌ی کشورشان تلقی کرد.

در سکانسی از فیلم، خانواده‌ی آماندا پشت انباشتی از خودروهای بی‌سرنشینِ به‌هم‌کوفته مواجه می‌شوند که از نوع تسلای مدل ۳ هستند و به دلیل حمله‌ی سایبری بدون راننده به این سو و آنسو می‌روند. این سکانس فیلم واکنش ایلان ماسک را نیز به همراه داشته است!

سکانس پایانی فیلم به قول خودِ کارگردان به‌گونه‌ای بسته شده که امکان گفت‌وگو برای مخاطب باز باشد. سریال با تیتراژ قسمت پایانی سریال فرندز (The Last One) تمام می‌شود.

شاید اگر بخواهم عنوان فیلم را به‌گونه‌ای ترجمه کنم که پیام‌رسان مضمون فیلم باشد، باید مصرعی از علیرضا آذر را بیاورم که کافی است و وافی:
ول کن جهان را قهوه‌ات یخ کرد!

یا به تعبیر مولانا:
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
6👍3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برشی از فیلم

#leave_the_world_behind

برای خواندن یادداشتی درباره‌ی فیلم پیوند زیر را بفشارید:
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/341


https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#نماهنگ
#داماهی
#دیوانه

میترسوم از این کشور خوسیده‌ خوشبخت
بیدار بشوم این طرف مرز نباشی
تو خوو زمین باشوم و بارونی و گندم
بیدار شوم اما تو کشاورز نباشی
میترسوم از اینجا بری و خونه بورومبه
له شم تو به معماری آوار بخندی
آواره بشم مملکتم دست تو باشه
هیهات اگر ارتش موهاته نبندی
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید
میترسم از اون لحظه که دیوونه نباشی
هی پست کنم عمر عزیزم در خونه‌ات
یک عمر کسی در بزنه خونه نباشی
ایجاد شدی در بدنم مثل یه بحران
بحران شدوم از بوسه‌ ایجاد شونده
پایان غم‌انگیز خودوم منتظرم هست
میترسم از این لحظه‌ فرهاد شونده
افسار پریشونی من دست خودوم نیست
جن رفته در این شعر در این وزن عروضی

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
6👍5
#فیلمنگاشت
#داستان_آمریکایی
#American_Fiction

- آخرین کتابی که خوندی؟
- اثر مرکب!
- اثر مرکب!
- اثر مرکب!

صدای تکرار اسم این کتاب و کتاب‌های موسوم به روانشناسی زرد یا بازاری در جلسه‌ی مصاحبه‌ام با پرسنل جدید در گوشم می‌پیچد.

حالا صدای مانک از صدای افکارم بلندتر شده است:
"این کتاب‌ها آشغاله، آدما می‌خوننشون که تو مهمونی‌ها و دورهمی‌ها یه حرفی داشته باشن بزنن!"

به مانک حق می‌دهم که عصبانی باشد. به‌عنوان فاخرنویسی که هیچ ناشری حاضر به انتشار اثر جدیدش نیست و رمان‌نویسی که آثارش را کتابفروش‌ها در قفسه‌ی کتاب‌های پژوهشی در حوزه‌ی سیاهان جانمایی می‌کنند؛ طبیعی است که از کف و سوت مخاطبان، ناشران و حتی منتقدان برای کتاب‌های به زعم او آبکی، سطحی و پرغلط آزار ببیند.

اما خب از جامعه‌ای که خواندن بریده‌هایی از یک کتاب را جایگزین کتاب‌خوانی کرده و بیش از فهمیدن، به‌دنبال تفاخر به کتاب‌خوانی‌است، بیش از این انتظاری نمی‌رود.

استقبال خیره‌کننده از اثر آبکی‌ای که مانک از سر شیطنت و برای تمسخر این اندیشه می‌نویسد و به اسم مستعار منتشر می‌کند، پیامی‌است برای نویسندگانی که بین شهوت شهرت و پول حاصل از پرمخاطب‌نویسی از یک سو و ارزش اندیشه‌ورزی و فاخرنویسی گیر افتاده‌اند.

البته نباید نادیده گرفت که زردها گاهی می‌توانند مقدمه‌ای برای کتاب‌خوان‌شدن جامعه باشد. مشروط به اینکه سقف بلندیِ نظرِ مخاطب را کوتاه نکنند.

#داستان_آمریکایی فیلمی کمدی‌است که بیینده را هم به فکر وا می‌دارد و هم به لبخند. کورد جفرسون فیلمنامه را از رمانی با نام Erasure با قلم پرسیوال اِورِت اقتباس کرده است.

می‌خواهم پایان این یادداشت را این‌گونه ببندم:

کتاب خواندن خوب است و زیاد کتاب خواندن شایسته. اما بایسته آن است که حتی اگر شده یک خط از کتابی را زندگی کنیم. این یار مهربان باید سر بزنگاه‌های زندگی به دادمان برسد!

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
👍97
#فیلمنگاشت

مردِی شق‌ورق با موهایی دورتراشیده و کپه‌ای مو در وسطِ سر و زنی چشم‌رنگی و سپیدرو با موهایی بورِ بافته بر بالای سر در باغی بهشت‌گونه با خدم‌وحشم در نازونعمت در کنار دو پسر و دو دخترشان زندگیِ شاد و آرامی دارند. خانواده‌ به‌واسطه‌ی شغل مرد به آنجا کوچ کرده‌اند و به منزلِ نویی که ساخته‌اند خو گرفته‌اند.

بهشتِ آن‌ها سبز از درختانِ تاک، زرد از گل‌های آفتابگردان و سرخ از گل‌های رز است و در میانه‌ی باغ استخری با سرسره‌، آبیِ آسمان را بر زمین پهن کرده است.

پسر کوچک عاشق بازی‌های جنگی‌است و پسر بزرگ کلکسیونی از انواع دندان دارد.

در آن سوی دیوارِ بهشتِ آن‌ها دودکش‌هایی بلند دیده می‌شود که اغلب ستون‌های دودِ سفیدِ بر فراز آن‌ها آبیِ آسمان را تار می‌کند ...

ادامه دارد ...

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
👍42
محمدرضا اربابی
#فیلمنگاشت مردِی شق‌ورق با موهایی دورتراشیده و کپه‌ای مو در وسطِ سر و زنی چشم‌رنگی و سپیدرو با موهایی بورِ بافته بر بالای سر در باغی بهشت‌گونه با خدم‌وحشم در نازونعمت در کنار دو پسر و دو دخترشان زندگیِ شاد و آرامی دارند. خانواده‌ به‌واسطه‌ی شغل مرد به آنجا…
...
گاهی دود سفید، سیاه می‌شود و گاه دودکش‌ها به‌جای دود، شعله‌های آتش را غی می‌کنند.
مردِ قصه ماموریت دارد تا آن سوی دیوارِ بهشت یک سیستم نوین و پیچیده از کوره‌ها را ساخته و به بهره‌برداری برساند.

دخترها عادت دارند با قصه‌ی پدر به خواب بروند. پدر برای آن‌ها قصه‌ی هنسل و گرتل را می‌خواند: "هنسل جادوگر را در کوره می‌کند و در را می‌بندد. جادوگر در کوره می‌سوزد و به‌سزای اعمال بدش می‌رسد."

اما خبری می‌رسد. ماموریت مردِ ماجرا تغییر کرده و آن‌ها باید بهشت را ترک کنند. زن ماجرا اما حاضر به ترکِ بهشت نیست و تصمیمش را به مردِ قصه ابلاغ می‌کند: "ما اینجا می‌مانیم. این آرامش حق ماست. تازه به این بهشت عادت کرده‌ایم. این بهشت حق بچه‌های ماست. آن‌ها شادند"

باغبان‌ها هر روز به نگهداشت بهشت می‌پردازند و گاه خاکستر مخصوصِ آمده از پای کوره‌ها پای درختان و گل‌ها می‌ریزند. موسیقیِ هر روزه تکرار می‌شود، گاه بلندتر و گاه تیزتر. اما موسیقی قطع نمی‌شود.

ادامه دارد ...

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
2👍2
محمدرضا اربابی
... گاهی دود سفید، سیاه می‌شود و گاه دودکش‌ها به‌جای دود، شعله‌های آتش را غی می‌کنند. مردِ قصه ماموریت دارد تا آن سوی دیوارِ بهشت یک سیستم نوین و پیچیده از کوره‌ها را ساخته و به بهره‌برداری برساند. دخترها عادت دارند با قصه‌ی پدر به خواب بروند. پدر برای آن‌ها…
در ماموریت جدیدِ مرد قصه صحبت از افزایش چند برابری کار کوره‌هاست و به نظر می‌رسد او باید دوباره به کانون گرم خانواده‌اش برگردد و قلب کوره‌ها را گرم‌تر کند.

در اتاقی، دخترکی بومیِ سرزمینِ کوره‌ها، دارد پیانو می‌نوازد و در همان اثنا فرازی از یوزف وولف در فضا می‌پیچد: "پرتو نور خورشید، درخشان و گرم ... تنِ آدم‌ها، پیر و جوان ... و آدم‌هایی زندانی در اینجا، اما دل ما هنوز سرد نشده است."

و باز موسیقیِ هرروزه طنین می‌افکند: صدای عوعوی سگ‌ها، فریاد‌های خشم‌آگین مردها و جیغ‌ها و ضجه‌های زنان و مردان و کودکانِ پای کوره‌های آن سوی دیوارِ بهشت.

حالا قرار است دودکش‌های کوره‌ها شعله‌های بیشتری غِی کنند و خاکستر تازه‌ی بیشتری به بهشت برسد. پسرکِ کلکسیونر دندان‌های بیشتری جمع خواهد کرد.

مرد قصه حالا ماموریت یافته نزد آیشمن برود و دستور تازه بگیرد، تا کوره جان تازه بگیرد، تا جان بیشتری در آتش بسوزد ...
در آن سوی دیوارِ بهشت ...

در "آشوویتس"

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
2👍2
محمدرضا اربابی
در ماموریت جدیدِ مرد قصه صحبت از افزایش چند برابری کار کوره‌هاست و به نظر می‌رسد او باید دوباره به کانون گرم خانواده‌اش برگردد و قلب کوره‌ها را گرم‌تر کند. در اتاقی، دخترکی بومیِ سرزمینِ کوره‌ها، دارد پیانو می‌نوازد و در همان اثنا فرازی از یوزف وولف در فضا…
#فیلمنگاشت

آنچه خواندید نگاشتی‌است از فیلم تحسین‌برانگیز "The Zone of Interest" ساخته‌ی جاناتان گلیزر که برشی متفاوت از هولوکاست و اردوگاه آشوویتس است. گلیزر این فیلم را از رمانی با همین نام از مارتین آمیس اقتباس کرده است.

متن کامل را در پیوند زیر بخوانید

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/345


https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
👍102
دکتر مریم تاج آبادی متخصص بیوتکنولوژی از ایران برنده جایزه رانیا ۲۰۲۴ کنگره جهان اسلام در مالزی شد.

پ ن: هیچوقت از برانداز جماعت این خبر خوب رو نمیشنوی چون خود تحقیر بودنش میره زیر سوال!
3👍1
محمدرضا اربابی
دکتر مریم تاج آبادی متخصص بیوتکنولوژی از ایران برنده جایزه رانیا ۲۰۲۴ کنگره جهان اسلام در مالزی شد. پ ن: هیچوقت از برانداز جماعت این خبر خوب رو نمیشنوی چون خود تحقیر بودنش میره زیر سوال!
#یادداشت
#اجتماعی

یک جایزه، یک عکس و یک پی‌نوشت!

عکسی که می‌بینید را با این متن در برخی شبکه‌های اجتماعی دیدم. بانویی ایرانی برنده‌ی جایزه‌ای موسوم به "رانیا" شده است که در مالزی و به نام جهان اسلام اعطا می‌شود.
آنچه در ادامه می‌خوانید، نقدی‌است بر عکس و پی‌نوشت آن در قالب تبیین سه تحریف پنهان‌شده پشت آن‌ها.
خوش بخوانید.

تحریف معنوی ۱:

۱. جریانِ ایدئولوژی‌رانِ حاکم، برای اینکه خانم تاج آبادی را زنِ تراز نشان دهد، ناگزیر می‌شود عکس محوی از مراسم اعطای جایزه را با عکسی واضح از جایی دیگر کولاژ کند تا بگوید زنی چادری این جایزه را کسب کرده.
اما عکس‌های واضحی از مراسم و نیز جستجویی در گوگل مشخص می‌کند ایشان به‌جز در حضور رهبری و جوایز رسمی، چادر به سر نمی‌کنند.

تحریف معنوی ۲:

۲. ایشان جایزه‌ای را برده‌اند که در معرفی‌اش بر روی وبگاه جایزه آمده:

Islam, for instance, elevates the status of women to be completely equal to men, and it rejects any act of downgrading their physical and/or intellectual capabilities.

ترجمه‌ی خلاصه: هدف این جایزه نشان دادن برابری کامل زن و مرد از نگاه اسلام (اسلامِ #جهان_اسلام) و رد هر اقدامی است که جایگاه زن را با زیر سوال بردن شرایط فیزیکی یا عقلی زن پایین می‌آورند.

خانم تاج آبادی از کشوری می‌آید و این جایره را می‌گیرد که حاکمانش زن را ابزار همسرداری، فرزندآوری و فرزندپروری می‌بینند. زن در چنین جامعه‌ای امکان رئیس جمهور شدن ندارد؛ شانس وزیر شدنش در حد صفر است؛ شانس قاضی شدن ندارد؛ ارث، دیه و شهادتش نصف مرد است؛ اجازه‌ی شغل، تحصیل، خروج از کشور و طلاقش دست مرد است؛ اجازه خوانندگی و موتورسواری ندارد و ‌....

پس این جایزه و امثال آن در حقیقت اعتراضی‌است به نظام‌ها و ساختارهای حاکمیتیِ زن‌ستیزی که برای تعریف زنِ تراز هم مجبور به تحریف‌اند.

تحریف معنوی ۳:

خانم تاج آبادی بنیان‌گذار شرکت تک‌ژن‌زیست و رئیس هیئت‌مدیره انجمن پروبیوتیک و غذاهای فراسودمند ایران است و در سال ۱۴۰۰ سخنرانی‌ای در حضور رهبری نظام داشته‌اند که بسیار نکته دارد:

"ما شرکت تک ژن را با سرمایه‌ی شخصی تاسیس کردیم تا نیازهای صنعت غذا و دارو را برآورده کنیم.... افتخار می‌کنیم که بدون استفاده از ارز دولتی توانستیم صفر تا صد محصولات مورد نیازمان را تولید کنیم.... برنامه‌ای را خدمت شما تقدیم کردم که می‌تواند ۵۰ درصد نیاز به واردات افزودنی‌های غذا و دارو را کاهش دهد ... خواهش داریم که تولید فدای واردات نشود"

البته من اطلاعی از بیزینس خانم تاج آبادی و میزان انتفاعشان از سیستم یا حتی صحت گزارششان ندارم. اما اگر فرض را بر صحت بگذارم، به این نتیجه می‌رسم:

این سخنان در زمانی ارائه شده است که دولت مشغول تخصیص ارز به #دبش و بسیاری واردکننده‌ی ریزودرشت دیگر بوده است.

یعنی حرف‌ها، اندیشه‌ها، روش‌ها و دانش چنین زن ایرانی‌ای که رسانه‌هایِ گفتمان‌ساز و روایتِ‌بزرگ‌سازِ حاکمیتی چادرش را ویترین خبرهای‌شان می‌کنند، در سیستم خریداری نداشته و ندارد و حتی زنِ تراز هم برای نظامِ ایدئولوژی‌ران فقط کاربرد مصرفی دارد.

به‌عنوان فرزندِ بانویی که چادر می‌پوشد و به چادرش مومن است، خود را فارغ از دوقطبی‌ و تعصب به نوع پوشش می‌دانم و آنچه نگاشته‌ام در رد یا تایید هیچ پوششی نیست. چون پوشش را یک #انتخاب فردی می‌دانم. پس انتخاب آدم‌ها را تاب می‌آورم، حتی اگر انتخاب من نباشد. مگر آنکه آن پوششِ انتخابی، ابزار سالوس و فرصت‌طلبی باشد که داستانی دیگر است.

سخن پایانی:

این موفقیت را به خانم دکتر مریم تاج آبادی صمیمانه تبریک می‌گویم و امیدوارم اعتبار و دانش‌شان را خرج مردم مظلوم ایران کنند.
ضمن آنکه رسیدن همین جایزه به خانم سعیده قدس، بنیان‌گذار موسسه خیریه محک، در سال ۲۰۱۹ نشان می‌دهد زنان‌ ایرانی شایستگی‌های بسیاری دارند که اگر حاکمان دست از مصادره و مصرف‌شان بردارند، بیش‌ازپیش شکوفا خواهد شد.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
👍196
Forwarded from M.reza. Arbabi
"نجات جان یک انسان، نجات بشریت است"

این مضمون بهانه‌ای بوده‌ است برای تشکیل بی‌شمار سازمان جهانی رسمی و جذب و تخصیص پول و سرمایه که نتیجه‌ی آن چندان مطلوب نبوده است.

در این سال‌ها، جنگ‌ها، جان‌های بی‌شماری را به مسلخ برده‌اند و در این میان کودکان بی‌گناه‌ترین قربانیان این قربانگاه‌ها بوده‌اند و کار شایانی از این سازمان‌های بین‌المللی بر نیامده است.

به‌زعم من، آنچه جهان بیش‌از‌پیش به دیدن و تقویتش نیاز دارد، قدرت مردمان عادی‌است. آدم‌معمولی‌هایی که در کنار هم قدرت فزاینده‌ای می‌یابند.

نیکلاس وینتون، یکی از همین‌هاست.
سال ۱۹۳۹ است. هیتلر به اتریش چنگ انداخته و حالا در کشورهای هم‌جوار، وحشت، فرار، گرسنگی، سرما و بیماری جولان می‌دهد. او که کارمند یک کارگزاری بورس است، عازم پراگ می‌شود و آنجا جانش برای کودکان سرگشته‌ی وحشت‌زده در می‌رود.

با دوستانش که هر سه مثل او "آدم‌های معمولی" هستند، هم قسم می‌شوند تا کودکان را به انگلستان کوچ دهند و آن‌ها را نجات دهند.

۶۶۹ کودک! آن‌ها جان ۶۶۹ کودک را در آستانه‌ی جنگ جهانی دوم نجات می‌دهند.
برای فهم بزرگی این عدد باید گفت که در جنگ دوم ۱۵۰۰۰ کودک به اردوگاه‌های اجباری فرستاده شدند و فقط ۲۰۰ نفر از آن‌ها جان سالم به‌در بردند.

نیک دریک و لوسیندا کاکسون این ماجرای واقعی را فیلمنامه‌ای کرده‌اند و به کارگردانی جیمز هاوز سپرده‌اند تا با هنرنمایی سِر آنتونی هاپکینز، بدل به اثری درخشان شود به نام: "یک زندگی"

بعد از مدت‌ها با این فیلم الهام‌بخش اشک ریختم و جان گرفتم.


https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
👍95
2025/07/13 01:54:38
Back to Top
HTML Embed Code: