ARBABZADEH_A Telegram 2116
#منو_تو_مال_همیم
#289


با بیدار شدنم از خواب نگاهی به اطراف انداختم...
کیارش نبود...
آروم از جام بلند شدم...
زیر دلم یه خورده درد میکرد...
ولی دردش طوری نبود که نشه تحمل کرد...
از اتاق بیرون رفتم...
دنبال کیارش میگشتم...
میدونستم صبح که باید میرفته شرکت,ولی دوست داشتم تو همچین موقعیتی کنارم باشه...
مگه دیشب ندید چقدر درد داشتم؟!
امروز باید کنارم میموند و نازم و میخرید نه اینکه صبح زود پاشه بره شرکت
یعنی فقط در حد یه شب براش ارزش داشتم؟!
کلافه که خواستم برگردم تو اتاقم که متوجه کیارش تو تراس شدم...
رو صندلی نشسته بود و غرق در فکر بود...
از اینکه شرکت نرفته بود خوشحال شدم...
به سمت تراس رفتم..
با باز کردن در تراس برگشت سمتم..
با دیدنم از جاش بلند شد...
قیافش کلافه به نظر میرسید انگار از چیزی ناراحت بود...
ولی سعی میکرد به روی خودش نیاره...
به سمتش رفتم...
رو به روش وایستادم...
زیر لب سلام کردم...
با دو قدم فاصله ی بینمون و کم کرد..
دستش و دور کمرم گذاشت و پیشونیم و بوسید...
_سلام خانومی..
در حالی که هنوزم دستش دور کمرم بود صورتش و عقب برد...
نسیم آرومی میوزید و هوا عالی بود...
موهای پریشون شده ی توی صورتم و کنار زد و فرستاد پشت گوشم...
لب زد:بهتری؟!
سری تکون دادم...
به میز و صندلی های تراس اشاره کرد..
_بشین..
ازش جدا شدم و روی یکی از صندلی ها نشستم...
کیارشم صندلی نزدیک به من و کشید عقب و نشست روش...
نیم نگاهی به نیم رخ عصبیش انداختم...
آخرشم طاقت نیاورم و گفتم:
_چیزی شده؟!
چرخید سمتم
_نه مگه قراره چیزی بشه؟!
_نه آخه یه خورده پکر به نظر میرسی...
لیوان آب پرتغال روی میز و برداشت..
در حالی که لیوان و به لبش نزدیک میکرد گفت:
_نه چیزی نشده...
با این طور برخورد کیارش مطمین شدم که یه اتفاقی افتاده...
ولی نمیتونستم حدس بزنم چه اتفاقی...
بعد از لحظه ای کیارش نگام کرد...
مثله اینکه خودشم متوجه شد که رفتارش خیلی تابلوإ برای همین گفت:
_یه سری اتفاقات توی شرکت افتاده که کلافم کرده...
دستش و روی دستم گذاشت...
_تو نگران نباش...
سری تکون دادم
به میز اشاره کرد..
_خب خانوم خانوما شما که برای صبحانه خواب بودی...
پس باید الان بیشتر از همیشه ناهار بخوری...
متعجب گفتم:مگه ساعت چنده؟!
دستش و بالا آورد و ساعت مچیش و جلوی صورتم گرفت...
با دیدن ساعت ۳ چشمام گرد شد...
زیر لب گفتم:چقدر زیاد خوابیدم...
کیارش دستش و از جلوی صورتم برداشت
لبخند کجی زد پ گفت:
_دیشب تا دیر وقت بیدار بودی از طرفیم کار زیاد خستت کرده بود..
واسه همین دلم نیومد صبح واسه صبحونه بیدارت کنم..
وگرنه یه خانوم شوهر دار باید زودتر از شوهرش بیدار شه و شوهرش و با نوازش بیدار کنه...
پشت چشمی براش نازک کردم..
_نه بابا,دیگه چی ؟!
قیافه ی متفکری به خودش گرفت
_دیگه چی؟!؟
خب به جز نوازش میتونی کارای دیگه ایم برای بیدار کردنم انجام بدی...
لبخند شیطونی زد و ادامه داد:
_و با شناختی که من از ذهن تو دارم میدونم الان داری به چیزایی خوب خوب برای بیدار کردنم فکر میکنی...
درسته؟!
لبخندی مرموزی زدم....
_آره اتفاقا راه های خوبیم برای بیدار کردنت به ذهنم رسید..
@arbabzadeh_a



tgoop.com/arbabzadeh_a/2116
Create:
Last Update:

#منو_تو_مال_همیم
#289


با بیدار شدنم از خواب نگاهی به اطراف انداختم...
کیارش نبود...
آروم از جام بلند شدم...
زیر دلم یه خورده درد میکرد...
ولی دردش طوری نبود که نشه تحمل کرد...
از اتاق بیرون رفتم...
دنبال کیارش میگشتم...
میدونستم صبح که باید میرفته شرکت,ولی دوست داشتم تو همچین موقعیتی کنارم باشه...
مگه دیشب ندید چقدر درد داشتم؟!
امروز باید کنارم میموند و نازم و میخرید نه اینکه صبح زود پاشه بره شرکت
یعنی فقط در حد یه شب براش ارزش داشتم؟!
کلافه که خواستم برگردم تو اتاقم که متوجه کیارش تو تراس شدم...
رو صندلی نشسته بود و غرق در فکر بود...
از اینکه شرکت نرفته بود خوشحال شدم...
به سمت تراس رفتم..
با باز کردن در تراس برگشت سمتم..
با دیدنم از جاش بلند شد...
قیافش کلافه به نظر میرسید انگار از چیزی ناراحت بود...
ولی سعی میکرد به روی خودش نیاره...
به سمتش رفتم...
رو به روش وایستادم...
زیر لب سلام کردم...
با دو قدم فاصله ی بینمون و کم کرد..
دستش و دور کمرم گذاشت و پیشونیم و بوسید...
_سلام خانومی..
در حالی که هنوزم دستش دور کمرم بود صورتش و عقب برد...
نسیم آرومی میوزید و هوا عالی بود...
موهای پریشون شده ی توی صورتم و کنار زد و فرستاد پشت گوشم...
لب زد:بهتری؟!
سری تکون دادم...
به میز و صندلی های تراس اشاره کرد..
_بشین..
ازش جدا شدم و روی یکی از صندلی ها نشستم...
کیارشم صندلی نزدیک به من و کشید عقب و نشست روش...
نیم نگاهی به نیم رخ عصبیش انداختم...
آخرشم طاقت نیاورم و گفتم:
_چیزی شده؟!
چرخید سمتم
_نه مگه قراره چیزی بشه؟!
_نه آخه یه خورده پکر به نظر میرسی...
لیوان آب پرتغال روی میز و برداشت..
در حالی که لیوان و به لبش نزدیک میکرد گفت:
_نه چیزی نشده...
با این طور برخورد کیارش مطمین شدم که یه اتفاقی افتاده...
ولی نمیتونستم حدس بزنم چه اتفاقی...
بعد از لحظه ای کیارش نگام کرد...
مثله اینکه خودشم متوجه شد که رفتارش خیلی تابلوإ برای همین گفت:
_یه سری اتفاقات توی شرکت افتاده که کلافم کرده...
دستش و روی دستم گذاشت...
_تو نگران نباش...
سری تکون دادم
به میز اشاره کرد..
_خب خانوم خانوما شما که برای صبحانه خواب بودی...
پس باید الان بیشتر از همیشه ناهار بخوری...
متعجب گفتم:مگه ساعت چنده؟!
دستش و بالا آورد و ساعت مچیش و جلوی صورتم گرفت...
با دیدن ساعت ۳ چشمام گرد شد...
زیر لب گفتم:چقدر زیاد خوابیدم...
کیارش دستش و از جلوی صورتم برداشت
لبخند کجی زد پ گفت:
_دیشب تا دیر وقت بیدار بودی از طرفیم کار زیاد خستت کرده بود..
واسه همین دلم نیومد صبح واسه صبحونه بیدارت کنم..
وگرنه یه خانوم شوهر دار باید زودتر از شوهرش بیدار شه و شوهرش و با نوازش بیدار کنه...
پشت چشمی براش نازک کردم..
_نه بابا,دیگه چی ؟!
قیافه ی متفکری به خودش گرفت
_دیگه چی؟!؟
خب به جز نوازش میتونی کارای دیگه ایم برای بیدار کردنم انجام بدی...
لبخند شیطونی زد و ادامه داد:
_و با شناختی که من از ذهن تو دارم میدونم الان داری به چیزایی خوب خوب برای بیدار کردنم فکر میکنی...
درسته؟!
لبخندی مرموزی زدم....
_آره اتفاقا راه های خوبیم برای بیدار کردنت به ذهنم رسید..
@arbabzadeh_a

BY 🍁عروس ارباب زاده🍁


Share with your friend now:
tgoop.com/arbabzadeh_a/2116

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

In the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram, members are only allowed to post voice notes of themselves screaming. Anything else will result in an instant ban from the group, which currently has about 75 members. Other crimes that the SUCK Channel incited under Ng’s watch included using corrosive chemicals to make explosives and causing grievous bodily harm with intent. The court also found Ng responsible for calling on people to assist protesters who clashed violently with police at several universities in November 2019. Matt Hussey, editorial director of NEAR Protocol (and former editor-in-chief of Decrypt) responded to the news of the Telegram group with “#meIRL.” According to media reports, the privacy watchdog was considering “blacklisting” some online platforms that have repeatedly posted doxxing information, with sources saying most messages were shared on Telegram. Among the requests, the Brazilian electoral Court wanted to know if they could obtain data on the origins of malicious content posted on the platform. According to the TSE, this would enable the authorities to track false content and identify the user responsible for publishing it in the first place.
from us


Telegram 🍁عروس ارباب زاده🍁
FROM American