tgoop.com/asar1398/1100
Last Update:
◀️از بهشتی تا نصرالله؛ مبارزان راه آزادی
🔰تشابهات دو سید که رفتنشان دریغ و درد داشت
بخش اول
۲ سید، در زمان شهادت، یکی ۵۲ ساله و دیگری ۶۳ ساله. هر دو در پی ترور از دنیا رفتند و پس از شهادت هر دو، بدرقه پرحسرت و دردآلودی بر پا شد. تا ساعاتی پس از ترورشان، خبرها ضد و نقیض بود، از زنده بودنشان یا از زخمی شدنشان؛ به فاصله ۴۳ سال، از ۱۳۶۰ تا ۱۴۰۳، سید محمدحسین حسینی بهشتی از سرچشمه در قلب تهران و سیدحسن نصرالله از ضاحیه در جنوب بیروت.
سید محمدحسین فرزند یک روحانی ساده و سیدحسن فرزند یک بقال معمولی بود. شهید بهشتی از شاگردان امام خمینی(ره) در قم بود و شهید نصرالله، مفتخر به شاگردی سیدمحمدباقر صدر در نجف. هر دو بسیار پرمطالعه و اهل مباحثه و گفتوگوی علمی؛ یکی توانست درس و بحث فقهی را تمام کند و تا شورای عالی قضایی نظام نوپای سیاسی ایران پس از انقلاب راه یابد و دیگری به دلیل اشتغالات اجرایی تأسیس جنبشی علیه منافع و مقاصد رژیم صهیونیستی در لبنان نتوانست. هر دو در خوشپوشی و خوشلباسی شهره بودند و بیش از آن، به «صدق». بهشتی در یک مناظره تلویزیونی با سران و ایدهپردازان گروههای مختلف در سال ۱۳۶۰، صداقت را ضامن پیروزی انقلاب خواند و نصرالله هم ساعاتی پس از پیروزی حزبالله در بیرون راندن اسرائیلیها از جنوب لبنان پس از ۲۵ سال و ۱۸ سال پس از سخنان بهشتی، در یک سخنرانی عمومی با استناد به یک سخن امیرالمومنین علی علیهالسلام گفت: «این مبارزه نبود که ما را پیروز کرد، بلکه صداقت ما در مبارزه بود که عامل پیروزی شد».
هم بهشتی در میان گروههای مخالف جمهوری اسلامی و در واقع، در میان دشمنان نظری و مخالفان عملیاش، به صداقت شهره بود و هم نصرالله در میان تحلیلگران نظامی و چهرههای سیاسی اسرائیلی؛ تا جایی که یکیشان گفته بود ما به سخنان سیدحسن نصرالله اعتماد داریم! اما صداقت، تنها عامل کاریزمای بهشتی و نصرالله نبود.
آنها فقط حرف نمیزدند، اطمینان و اعتماد ایجاد میکردند. در پی ساختن بودند. بهشتی با آرا و نظراتش و با مدیریت و تدبیرش در مجلس خبرگان قانون اساسی، زیربنا و پی نظام جمهوری اسلامی را ساخت و نصرالله با مسؤولیتش در جایگاه دبیرکلی حزبالله لبنان، محور مقاومت را. با همه تکثری که جامعه لبنان هزارپاره داشت و گاه به آشفتگی و بیقاعدگی میمانست اما امام موسی چیز دیگری هم یاد داده بود. موسای صدر، مقتدای نصرالله و دوست عزیز بهشتی بود. سعه صدر و نگاه فراگیر سیاسی و اجتماعی برای بهره بردن از همه ظرفیتها، هم در وجود بهشتی معنا یافت و هم در کنشهای نصرالله.
از نظر آنان برای ساختن باید فراتر از جغرافیا، آمادگی و تمایل وجود داشته باشد. شنبه ۷ مه ۲۰۰۰، سیدحسن روبهروی جمعیتی که در بنت جبیل ایستاده بودند، همین را گفت. گفت این پیروزی فقط دستاورد حزبالله نیست و همه شرکتکنندگان در نبرد، از احزاب ملیگرا تا بعث و امل و حتی مسیحیان در اخراج صهیونیستها از لبنان سهیماند. گفت حزبالله یک پروژه ملی است که فقط درون مرزهای لبنان محدود و محصور نمیشود؛ نقیضی که یکی از بنیادهای سیاست مدرن را زیر سوال برده بود. یک پدیده ملی که اتفاقا به مرزهایی فراتر از میهن میاندیشد. چیزی برآمده از آنچه سیدمحمدحسین بهشتی در قانون اساسی مراد کرده بود: یک دولت - ملت که اهداف نهضتی و امتی دارد و چه بسا جهانوطنیترین واحد سیاسی جهان مدرن باشد، با نامی فراگیر که هیچ انحصاری نمیطلبد: «حزب خدا». شاید کوفی عنان مسیحی، دبیر کل وقت سازمان ملل در دیدار با سیدحسن نصرالله هم به همین موضوع فکر کرده بود، آن هم در روزهای آخر ژوئن ۲۰۰۰ که اسرائیل اخراج شده از لبنان به دنبال اعمال یک محاصره سیاسی بر لبنان بود.
حزب خدا اتفاقا از کارهای خدماتی شروع کرده بود، از توزیع گازوئیل و مواد سوختی میان مستضعفان تا نجات در راه ماندهها در کوران سرمای سالهای منتهی به دهه ۹۰ میلادی. یعنی همان کاری که سیدمحمدحسین بهشتی در ۵ سال اقامتش در آلمان به عنوان مبلغ در مرکز اسلامی هامبورگ در پیش گرفته بود؛ غیر از سخنرانی در مجامع علمی و فرهنگی و تألیف و تدریس، با توصیف «مختصر کمکهای مالی» در بیان خود او برای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا.
....
🆔@asar1398
BY اثر | محمد رستمپور
Share with your friend now:
tgoop.com/asar1398/1100