tgoop.com/atesalbeallah/13999
Last Update:
🌇تولد کلمه
همانطور که اشاره شد، در اندیشه اکهارت، بازگشت انسان به سوی خداوند وقتی بهطور کامل محقق میشود که انسان به کشف «واحد» نایل شود. در مسیر نیل به واحد، تولد کلمه به معنای انکشاف شخص دوم تثلیث مرتبه پایینتری از اتحاد انسان با کمال الاهی را محقق میکند. شاید بتوان تفاوت این دو مرحله را در این جمله خلاصه کرد: اگر تجربه انکشاف واحد، تجربه وحدت با واحد بهعنوان خدای بیصورت باشد، تجربه انکشاف کلمه تجربه وحدت با صورت خدا است
✡سابقه تاریخی مفهوم تولد کلمه
با توجه به اهمیت بحث تولد کلمه و صبغه مسیحی آن اشاره به سابقه تاریخی این مفهوم میتواند مفید باشد. اکهارت، بهعنوان یک مسیحی، کلمه را همان خدای پسر یعنی عیسی مسیح میداند. تولد کلمه به معنای انکشاف این خدا در نفس انسان و اتحاد انسان با او است. مفهوم تولد کلمه در اکهارت را میتوان تعبیر مسیحی اتحاد با عقل در اندیشه فلوطین دانست؛ زیرا اکهارت همانند دیگر نوافلاطونیان مسیحی کلمه را با عقل فلوطینی یکی میگيرد
در اندیشه فلوطین، نفس انسان قبل از آنکه به «واحد» نایل شود باید با عقل که صور کلی و جزئی را دربردارد، متحد شود صرف نظر از این سابقه فلوطینی و ریشههای دورتر یونانی، در تاریخ اندیشه مسیحی این مفهوم را به صورت اجمالی میتوان در اندیشههای پولس و یوحنا یافت. اندیشههای پولس در تقابل با نخستین گروه از مسیحیان که «یهودی ـ مسیحی» نامیده میشوند، شكل گرفت. این تقابل به حدی است که میتوان از مسیحیت پولسی در تقابل با مسیحیت عیسوی مسیحیان نخستین سخن گفت. مسيحيان نخستين به توحید آیین یهود معتقد بودند، همانطور که خود عیسی بر این عقیده صحه گذاشته بود: «اول [مهمترین حکم] اين است: ای اسراییل بشنو خداوند خدای ما خداوند یکتا است» (مرقس 12: 29). آنان به هیچوجه به الوهیت عیسی اعتقاد نداشتند؛ بلكه مدعی بودند عیسای ناصری همان مسیح موعود قوم یهود است که کتب انبیاي بنیاسراییل ظهور او را خبر دادهاند. به نظر میرسد که پولس اولین کسی بود که اعتقاد به الوهیت عیسی مسیح را، دستكم به صورت اولیه و غیرتفصیلی، در مسیحیت بدعت نهاد. وی مسیح را واجد تمام صفات الاهی و صورت و مظهر خدای نادیده میداند
(دوم قرنتیان 4: 4؛ کولسیان 1: 15) و معتقد است كه مسيح نامحدود است، زیرا تمام الوهیت در وی جای دارد (کولسیان 2: 9). اما این الوهیت کامل موجب نمیشود که او با خدای پدر یکی باشد و در یک رتبه قرار گیرد. او از خدا جدا است و از او تبعیت میکند (اول قرنتیان 3: 23 و 11: 3). مسیح پسر خدا است (رومیان 8: 3؛ دوم قرنتیان 1: 19؛ کولسیان 1: 13؛ افسسیان 1: 6). مسیح قبل از همه چیز و قبل از همة اعصار وجود داشت و اولین مولود نزد تمام موجودات است (کولسیان 1: 17،19). همگی انسانها به وسيله ایمان در مسیح عیسی، پسران خدا میشوند (غلاطیان 3: 26). اگر مسیح در انسان سکنا گزیند، روح به سبب عدالت دارای حیات میشود
(رومیان 8: 10). خداوند وقتی که زمان به کمال رسید پسرش را فرستاد تا انسانها پسرخواندة خدا شوند. خدا روح پسر خود را در دلهای مؤمنان فرستاد؛ لذا مؤمن پسر است و چون پسر است به وسیله مسیح وارث خدا است (غلاطیان 4: 4-7).
بعد از پولس نوبت به یوحنا میرسد تا با اطلاق واژه «کلمه» (Logos) بر عیسی مسیح به الوهیت او بعد جدیدی ببخشد. بنا بر انجیل یوحنا، کلمه از همان آغاز نزد خدا وجود داشت و حتی خود خدا بود و همه چیز به واسطه او آفریده شد (یوحنا1: 1-4). هرگز کسی خدا را ندیده است. پسر یگانهای که در آغوش پدر است او را ظاهر کرد (یوحنا 1: 18). کلمه به جهانی که به واسطه خودش خلق شده بود آمد، متجسد شد و به کسانی که او را قبول کردند این قدرت را داد که فرزندان خدا گردند و از خدا تولد یابند (یوحنا 1: 12-14). خدا پسر یگانه خود را به زمین فرستاد تا مؤمنانْ با ایمان به او صاحب حیات جاودان گردند (یوحنا 3: 16).
بدین ترتیب، پولس و یوحنا اولاً عیسی را پسر خدا میدانستند که از او متولد شده است و ثانیاً برای انسانها نیز این امکان را فراهم میدیدند که با مسیح یگانه شوند و بدین ترتیب ایشان نیز فرزندان خدا بگردند، همانطور كه مسیح پسر خدا بود.
BY عرفان ، حکمت و زندگی
Share with your friend now:
tgoop.com/atesalbeallah/13999