tgoop.com/azgozashtevaaknoon/53
Last Update:
«طلسم بسم اقاقیها» در شعر قیصر امینپور
سال ۷۲ یا ۷۳ بود و من دانشجوی سال دوم یا سوم ادبیات فارسی در دانشگاه خوارزمی (تربیتمعلمِ حصارکِ کرج). روزی دکتر عبدالحسین فرزاد که متون نظمونثرِ عربی را امروزین و روان و دانشحوپسند تدریسمیکردند، بهمناسبتی از دفتر شعر تازهٔ قیصر امینپور یاد کردند. عنوانش «آینههای ناگهان» بود. کتاب را به کلاس آوردند. طرحِ روی جلدِ زیبایی هم داشت. تصویر آینهای که عنوانِ کتاب با خطی خوش بر آن حکشدهبود.*
در اولین فرصت تهیهاش کردم. هنگام تورّق به شعر «نه گندم نه سیب» (پارههایی از یک منظومهٔ بلند) رسیدم. در بندی از شعر این سطر آمدهبود: «نامت طلسمِ بسمِ اقاقیهاست» (ص۴۲). سطر زیبایی است و در همان نخستین مواجهه موسیقی پیشاپیش دیگر عناصر مخاطب را طلسممیکند. گویا هم جادوی تکرار واج/س/ و هم تناسب یا تضاد طلسم با بسم (بسمالله گفتن و شکستهشدنِ طلسم)** مدّنظر شاعر بوده. اما پیدا است که همچنان ابهامی بر سطر حاکم است. این ابهام، بود و بود تا روزی که هنگامِ شکفتنِ اقاقیها، در حیاط دانشگاه با دوستی قدممیزدم. آن دوست گلبرگ یکی از شکوفهها را بهنرمی گشود و درنهایت به مرکز شکوفه که رسید گفت: ببین با چه نستعلیقِ خوشی نوشتهشده «بسم» (البته بینقطه!). شگفتزده شدم. بهراستی که با نستعلیقی خوش «بسم» را نوشته و تراشیدهبودند انگار. به یادِ شعرِ قیصر افتادم و ظرافتِ نگاهِ شاعر و توجّهش به باورهای عامیانه برایم جالب بود.
بعدها این تصویر را در منظومهٔ محاورهایِ «قطاری در مِه» عِمرانِ صلاحی (سرودهٔ سال ۱۳۴۹، چاپ ۲۳۵۶، انتشارات سپیده) عِمران صلاحی نیز دیدم؛ شعری که دو دهه پیشتر منتشرشدهبود:
«...یادمه مدرسهمون
فصلِ بهار
از گلِ اقاقیا مست میشد
بسمِ هر اقاقیا
نقشِ هر دست میشد...» (ص۱۸).
* کتابام را دوستی به امانتبرد و بعد از حدودِ سه دهه هنوز نیاورده! این اثر بعدها با طرحِ جلدِ دیگری که چنگی بهدلنمیزند چاپ شد. بهسبب خردک گرایشِ کتاببازانهای که دارم، گشتم و نسخهٔ چاپِ نخست را یافتم. این نسخه را زندهیاد امینپور به شاعری تقدیمکردهبوده. به خطّ خوشی که رو بهبالا دارد در تقدیمیّه آمده: «تقدیم به دوست عزیز و ارجمند و شاعر هنرمند آقای (...) ».
بعدها جایی از زبانِ خودِ قیصر خواندم که او با تنیچند از دوستانش در دورهٔ دبیرستان، روزنامهدیواریای را تدارکمیدیدند به نامِ «حدید». این روزنامه به خطّ خودِ قیصر آمادهمیشد. لابد از همان سالها او در خوشنویسی نیز ممارستهایی داشتهاست.
** گویاحافظ نیز به این تضاد نظرداشته: «سرّ حق بر ورقِ شعبده ملحقنکنیم».
@azgozashtevaaknoon
BY از گذشته و اکنون
Share with your friend now:
tgoop.com/azgozashtevaaknoon/53