tgoop.com/baharmokhtarian/27
Last Update:
زمانِ اسطورهای
بخش دوم
"به باور انسانِ باستان، سیارهها به ایزدان و دیوان مبدل شدند و متناسب با سرشت و ویژگیهای آنان و هماهنگ و همساز با تجاربِ حسی و قیاسِ مستمر آن با حیات طبیعی و انسانی، اجزا و عناصر تصاویرشان ترسیم شد؛ انبوهی از چنین قیاسهایی سراسر حوزهها و عرصههای دانشِ امروزی ما را درهم نوردیده است. یکایک صور فلکی و سیارات در آسمان، جایگاهی ثابت به خود تخصیص دادهاند و بهرههایی از گاهشماری، تقسیم روزها و ساعات آن و حتی خود انسان و اعضا و جوارح پیکرش، جانوران و گیاهان، فلزات و رویدادهای طبیعی و تاریخی و مفاهیم انتزاعی به اقتضای آن جایگاه در آسمان تعریف و تبیین شدهاند؛ میان همهی آنان نسبت و پیوندی متناوب و متغیر جادویی و رازآمیزی برقرار است که از سویی به آدمی اجازه میدهد تا همه چیز را به یاری صوری ملموس دریابد و از آن بهره برگیرد و بر سریر قدرت بنشاند و ازسوی دیگر، همین صور او را مقهور و منقاد صور خودساخته ی خود میکند " (Rougemont,1993 ).
حرکتِ چرخشیِ زمان به شکل کمّی در فرمهای فصل، سال، ماه، هفته و روز با جنبهی کیفیِ نحس، سعد، حرام و مجاز میآمیزد و درست به همین دلیل، زمانِ معمولی ارزش خاصی در زندگیِ آدمی ایفا نمیکند. آنچه مهم است همین مناسبتهاست که عاملِ تنظیمِ وظایف و اعمال انسانی در برابر "امر مقدس" است. خلاصه آنکه هر آیینی در خطاب با نیرویی ماورایی، ایزدان و... صورت میگرفت.
اجرای آیین، سوای زمان اسطورهای در مکانی یا جایی انجام میپذیرد که با تمهیدات خاصی آن را مناسب میسازد. زمان و مکان اسطورهای به هم وابستهاند و نمیتوان آن دو را از هم جدا کرد. نوعی زمان- مکان که پدیدههای طبیعی و اعمالِ نمادین در آن غوطهورند.
در فرهنگِ ایرانی، واژهی " گاه" در هر دو معنیِ زمان- مکان، این تصویر/ ایماژِ اسطورهای را نگه داشته است.
برگزاریِ آیین یا جشن ( معنی آن را باید فراتر از سرور و شادی دانست و از ریشهی yad/ yaz، به معنی " ستودن" است)، در واقع لحظهای است که زمانِ کبیر/زمانِ نیروهای برتر و زمانِ معمولی به هم میرسند. اجرای آیین ما را به طور ناخودآگاه به دیدارِ این دو زمان دعوت میکند و تصور بر این بوده و هست که در این میهمانیِ کیهانی بر نیروهای برتر و مقدس تاثیر میگذاریم و چرخ فلک را متاثر میسازیم.
آیینها و جشنها رسانهی حافظهی جمعی هستند، نوعی یادآوریِ فرهنگی. ساختنِ زمان و مکانِ دیگری ماهیتی کاملا متفاوت از زمان روزمره دارند. روزمرگی را محققان (Assman برای نمونه) دارای احتمالات، رویدادهای ناگهانی میدانند و همین سبب نگرانیها و دلمشغولی های ماست، همچنین در روزمرگی با کمبودها و فقدانهایی مانند مواد غذایی و... روبهرو هستیم درست مانند انسانهای باستان. همچنین موضوع دیگری که از منظر روانشناسی فرهنگی- اجتماعی همواره باعث کسالت و افسردگی است، عادتوارهها/ روتینهای زمان معمولی است. تداوم روتینها میتواند باعث نزاع و در شرایط سخت به جنگ منجر گردد. اما جشنها و آیینها با زمان جشن، زمان_ مکان تمهیدات را میگذارد که نیاز به کارگردانی و برنامهریزی دارد. با همین برنامهریزیها در برابر کمبودهای روزمرگی، جشنها و آیینها به طور کلی وفور نعمت و فراوانی را نمایش میدهند که سبب آرامش و خرسندی میشوند و سرآخر در برابر روزمرگی و روتینها جوشش و غلیانِ حسی را همراه با تامل با خود میآورند. در این تقابلِ دیالکتیکی که ریشه در ادراکِ حسی انسان از زمان اسطورهای دارد، میتوانیم توازنِ خود را نگه داریم و دوباره پس از اجرای جشن/آیین به سراغ روزمرگیهای خودمان برویم.
به گفتهی سیسرو( خطیب رومی) زمانِ آیین زمانِ اصلاح/reform است و زمانِ روزمرگی بدقواره و خسته کننده deform است.
بنابراین، توجه به بخشهای زمانی در فرهنگها، جشنها و آیینهای فصلی و تقویمی همه و همه از مهمترین بخشهای اسطورهشناسی است که پیش از روایتهای کلامی ( اسطوره) از رهگذر تصاویر هنری و آیینها ممکن میشود و کاری بسیار دشوار و ماهرانه است.
BY اسطورهشناسی با بهار مختاریان
Share with your friend now:
tgoop.com/baharmokhtarian/27