tgoop.com/baharmokhtarian/76
Last Update:
اسطورهشناسی
بخش نخست
پیش از هرچیز، باید توجه داشت که نه تنها هر موضوع مورد پژوهش، سنتی دارد، بلکه هر فرهنگی نیز سنتِ تحقیقاتی/ پژوهشی خاصِ خود را داراست. به زبانِ دیگر، میتوانیم در فرهنگهایی که سنتِ تحقیقاتی دارند، نوعی رفتارِ تحقیقاتی/ پژوهشی را شناسایی کنیم. برای نمونه در بریتانیا و جوامع آنگلوساکسون، موضوع جامعه با روش استقرایی با تمرکز بر اقتصاد، به سمت اقتصاد سیاسی و انسانشناسی اجتماعی و همین موضوع در فرانسه با روش قیاسی با نگرش سیاسی به جامعه به جامعهشناسی و انسانشناسی فرهنگی انجامید. سبک و سیاق تحقیق و پژوهش دربارهی موضوعاتِ گوناگون نیز در تاریخ از روشها و رفتارهای پژوهشگران، قابلِ پیگیری و شناسایی است.
در مورد "اسطوره"- البته در مورد صدها مورد دیگر نیز- سنتِ تحقیقاتیِ مشخصی نزد علما و ادبای قدیم در ایران دیده نمیشود. گفتیم که خودِ واژه اسطوره نیز در ترجمه میتوس، عمری نزدیک بر ۶۰ سال از دائرة المعارفِ مصاحب به این سو دارد. نزدیکترین واژه در فرهنگ ایرانی یعنی " افسانه" نیز فاقدِ سنتِ تحقیقاتی است و جسته و گریخته برخی از شاعران و ادبا به آن اشاره کردهاند. اما در افق تحقیقاتیِ ایرانی به پدیدهی میتوس/ اسطوره توجه چندانی نشده است که بر این اساس بتوان به آن رجوع کرد. جالب اینجاست که همین امروز آن دسته از پژوهشگرانی که سراغ روایتهای اسطورهای میروند، گویا آن را میشناسند و برایشان امری روشن و بدیهی است؛ البته بیشتر در تعریف سادهی داستان نیاکان و یا داستانهای کهن و خرافی گذشتگان!
برای روشن شدن بحث، میکوشیم سنتِ تحقیقاتیِ سرزمینهای آلمانیزبان را نسبت به اسطوره و نماد تاحدی توضیح دهیم و از این رهگذر، نبودِ سنتِ تحقیقاتیِ موضوع اسطوره در ایران را روشنتر سازیم.
سنتِ مطالعاتیِ اسطوره در آلمان و کشورهای میانیِ اروپا بر پایهی تمرکز بر "نماد" است. سنتی که خود از دل سنت کهنتر و گستردهتر دانشهای فلسفه، تاریخ، فیلولوژی و مردمنگاری ( اتنوگرافی) برآمده است. فیلولوژی در آلمان [ متاسفانه در ایران به اصطلاح گنگِ فقه اللغه ترجمه شده است]، حوزهای بسیار مهم در فلسفه و تاریخ است که به سیرِ تاریخیِ معنا و مفهوم واژه در متون میپردازد. دانش فیلولوژی میکوشد آنچه نزد نسلهای متمادی کاربرد داشته را به طور علمی بازشناسد. فیلولوژی هدف خویش را نه فقط در شناسایی و انتقال دادهای زبانی منفرد و یا حتی در رهیافت به فرمهای انتزاعی زبان بلکه به فهم روح روزگار باستان از لحاظ اندیشه، احساس، تخیل و کارکردشان معطوف میکند.
دانشی که میبایست در ایران به دلیل استمرار زبانی چندهزار ساله بر تارک سنت تحقیقاتی ما مینشست. اما نه تنها چنین نشد، بلکه با راهاندازیِ رشتهی فرهنگ و زبانهای باستانی، مباحثِ حوزهی زبانشناسیِ تاریخی و ریشهشناسی تحت عنوان پرطمطراقِ "فقه اللغه" مانع از شکلگیری و گسترش دانش فیلولوژی گشت.
BY اسطورهشناسی با بهار مختاریان
Share with your friend now:
tgoop.com/baharmokhtarian/76