tgoop.com/baharmokhtarian/82
Last Update:
اسطورهشناسی
بخش سوم
یکی از دنبالکنندگانِ هاینه و هردر از مکتبِ هایدلبرگ، فیلولوژیستِ بنام، گئورگ فریدریش کرویزر است که سرچشمهی بسیاری از اسطورههای یونانی را در منابعِ شرقی جستجو میکرد. او و دیگر فیلسوفان و فیلولوژیستهای آلمان چون فریدریش ویلهلم شلینگ، فریدریش شلگل، فریدریش ویلهلم هگل، یاکوب باخوفن و یاکوب گریم همگی در سنتِ تحقیقاتیِ آلمانیزبان با تکیه بر تاریخ، تئولوژی، فلسفه، فیلولوژی و زبانشناسیِ تاریخی، پژوهش بر اسطوره را به قامتِ علم برکشیدند. اینان در اسطوره، کلیتی از دانش و اندیشهی یک قوم و فرهنگ را میدیدند و نه امری ساخته و پرداختهی دولتمردان و دینمردان و نه امری دروغین و خرافه! اینان معتقد بودند با بررسیِ اسطورهها و نمادها در سیرِ تاریخی-فرهنگیِ اقوام و ملل، میتوان تغییر و تحولاتِ اندیشه، اجتماع و ... را پی گرفت. همین نگرش سبب شد که نه تنها نسبت به سرچشمهی بنمایههای اسطورههای یونان و شباهت و آمیختگیِ آنها با خوانش و رمزگشاییِ آن عصر از منابعِ تمدنهای شرقی، چشماندازی تازه گشوده شود، بلکه نگرشِ نوینی به تاریخ و با رویکرد تحلیلی- تاریخیِ منسجم و نظاممندی از اسطورهها و نمادها پی افکنده شود. به همین دلیل در این دوران سوای رشتهی Indogermanistik
، رشتههای فرهنگِ عامه و نیز Germanistik
، در آلمان راهاندازی شد تا در کنارِ توجه به منابعِ یونانی و هندی (ودا)، به ریشههای اسطورههای اقوامِ آلمانیزبان نیز بپردازند.
از اوایل قرن نوزدهم در نتیجهی دستاوردهای پژوهشهای مردمنگارانه از اقوام بیگانه، مواد و دادههای اسطورهای افزایش یافت و "اسطورهشناسیِ تطبیقی" ابعادِ تازهای یافت. نمایندگان این حوزه، انسانشناسانِ معروف فرانس بوآس، فریدریش راسل و آدولف باستین اند که اسطورهها را بیانی شاعرانه از پیوند میان انسان و طبیعت میدانستند. نزدِ اینان، انسان از طریقِ نماد، بازتابی از احساسِ دینیِ خود را نسبت به جهان با اسطورهها بیان کرده و با آیینها آنها را زمینی کرده است. گرچه بوآس بخشی از تحقیقاتش، کارِ میدانی در آمریکای شمالی بود، اما از آنجا که شاگردِ آدولف باستین بود و خودِ باستین دامنهی تاثیرِ دیلتای و تاریخگرایی را به آمریکا کشانده بود، اما با چنین نگرشی، سنتِ تجربه گرایی در انسانشناسیِ آمریکایی را معتدل ساخت. البته باید خاطرنشان کرد بخشی از نظریههای اینان بر بنیادِ نجوم و اسطورههای میانرودان با نقدِ جدّی از سوی مکتب پان-بابلی مانند وینکلر، زیکه و اهرن رایش روبهرو شد. همچنین از حوزهی انسانشناسی، مالینوفسکی و از حوزهی روانشناسیِ قومی، ووندت به نقدِ آرای آنان پرداختند.
با آغاز جنگ جهانی اول نقدی تازه بر برخی از آرای پیشین شکل گرفت.
BY اسطورهشناسی با بهار مختاریان
Share with your friend now:
tgoop.com/baharmokhtarian/82