tgoop.com/baharmokhtarian/84
Last Update:
اسطورهشناسی
بخش چهارم
مفاهیمِ کلیدیِ "زندگی" و "روح" در فاصلهی ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۵ نورِ تازهای به رویکردهای هرمنوتیکیِ 'تاریخی، توصیفی- تحلیلی' فردی و جمعی تاباند. روبهرو شدن با سربرکشیدنِ دوبارهی اسطورهها و باورهای ریشهدارِ فرهنگی بیش از هرچیز محدود بودنِ اندیشهی عقلانی و خِردگرا را در برابر "اسطوره" و "اندیشهی اسطورهای" نشان میداد. از این میان، پاسخی از حوزهی روانشناسی برای تأویل و تفسیرِ اسطوره به نامهای زیگموند فروید و کارل گوستاو یونگ گره خورده است.
این دو شخصیتِ برجسته با دو رویکردِ متفاوت و گاه متضاد از اسطوره و نماد برای تجزیه و تحلیل رفتارهای انسان مدرن استفاده کردند.
زیگموند فروید از جهانِ یهودی و کارل گوستاو یونگ از جهان مسیحیِ پروتستان برآمده بودند. فروید در رویکردِ روانشناختی خود، در جستجوی سوژهی جمعی در بابِ روانِ فرد و یونگ در جستجوی فردیت در روانِ جمعی بود. فروید با این منظر، اسطوره را بر مبنای تجزیه و تحلیلِ رویا و نظریهی لیبیدو تفسیر میکند. به عبارتی، از طریق رویا به گمان او میتوان الگو و مدلی برای تجزیه و تحلیلِ دین و اسطوره ارائه کرد. بنیاد این تجزیه و تحلیل، نزد او بر مبنای تمایلات جنسی تعریف و تنظیم شده بود. او در " توتم و تابو" این نگرش را به طور تطبیقی به فرهنگهای دیگر نیز کشاند. و در آخرین اثر خود، با یورش هیتلر به وین توجه خود را به پیشینهی مذهبی و اعتقادیِ آدمیان معطوف کرد. او با پژوهش در دو موضوع "رواننژندی" و "روحِ وحشی"، اولی را حاصلِ ناتوانیهای جنسی و دومی را استمرارِ رفتارهای اسطورهای- جادویی میدانست. البته باید یادآور شد که روش هرمنوتیکی یا تحلیلی نزد او چندان قوت نداشت.
منظر یونگ با آن که با فروید از بسیاری جهات متفاوت است، اما او هم مانند فروید اسطورهها را بیانی از "هیجان درونی و ناخودآگاهِ روح"ِ آدمی میداند که در نمادها متبلور میشوند. او بر خلاف فروید، روانِ آدمی را صرفاً به انگیزه و تمایلات جنسی یا لیبیدو تقلیل نمیدهد، بلکه آنها را نیز یکی از حسهای نمادین میشناسد. همچنین یونگ "ناخودآگاه" را برعکس فروید فعال میداند و نه منفعل و آن را " انرژی زندگی" میخواند. در هرحال، به رغم انتقادهای بسیار بر فروید و سپستر یونگ، این دو تا امروز تاثیر زیادی بر تأویل و تفسیرِ روانشناختی از اسطوره و نماد گذاشتند.
با این همه، باید خاطر نشان کرد نظریههای این دو فاقدِ روشِ هرمنوتیکی- تاریخی از متونِ اسطورهای است. زیرا قلمرو رویا با زبان کاملا متفاوت است و به سادگی نمیتوان آن گونه که در ایران در اکثر مقالههای مزین به "کهن الگو" در فلان و بهمان نمونه، آن را ابزار یا روش تحلیل و تفسیر اسطوره کرد.
BY اسطورهشناسی با بهار مختاریان
Share with your friend now:
tgoop.com/baharmokhtarian/84