tgoop.com/baharmokhtarian/86
Last Update:
اسطورهشناسی
بخش پنجم
کوشیدیم در نوشتههای پیشین به سنتِ علمی در آلمان درباب "اسطوره" و "نماد" اشاره کنیم. هدف از آن متوجه کردنِ علاقهمندانِ تاریخ، فرهنگ، اسطوره، هنر و... بود به پیوستگیِ مباحث و زمینههایی که در شکلگیریِ سنت علمی لازم است.
اگرچه در آلمان در آثار اکثر دانشمندانی که به اسطوره پرداختهاند، تفاوتهایی وجود دارد و وزنِ روش و رویکردِ هرمنوتیکی- تاریخی آنان متفاوت است، با این همه به دلیل همین سنت تا امروز مدام در کارِ نقد و وارسیِ آثار پیشین و بهینه کردن نظریهها در سنت خویش بودهاند.
براي نمونه نظریهی ناخودآگاهِ جمعی یونگ توانست به بسطِ نظریهی میرچا الیاده یاری رساند. زیرا تجزیه و تحلیلِ روانشناختی از ضمیرِ ناخودآگاه توانست از تعیّن معناییِ نماد در تاریخِ یک منطقه یا یک زمان معین بکاهد و حیات و انتقال آن تا به امروز را در اسطوره و دینپژوهی الیاده ابعادِ تازهای بخشد؛ یا موضوع اسطوره و نماد را که کاسیرر مطرح کرد، کورت هوبنر توانست عمق بیشتری بدهد. هوبنر تا همین اواخر کوشید پیوند اونتولوژیک میان اسطوره و علم را روشن کند. او در اثر خود "حقیقتِ اسطوره" به دنبال شناخت نظامهای تاریخی است و در این مسیر نظامِ تجربیِ اسطوره را به علم پیوند میزند. برای نمونه هوبنر به ایزد خورشید، هلیوس، میپردازد: در روایتی هلیوس سوار بر گردونهی خود از شرق آسمان به غرب در حرکت است و این اسطوره قرینهای برای توضیحِ علمیِ شب و روز و نیز گردشِ زمین به دور خود در علم است. از این رو به رغم نزدیکیِ هوبنر با کاسیرر در همان کتاب "حقیقت اسطوره" نقدی جدی بر کاسیرر ابراز میکند و در آن ادعای کاسیرر دربارهی تاریخِ تحول اسطوره به علم به منزلهی یک روند منطقی را رد میکند و تاریخِ روح در پیشرفتِ خطی از ابتدایی به متمدن را نمیپذیرد...
این موارد همه اهمیت شکلگیریِ سنتی علمی در علوم انسانی در ایران را به ما گوشزد میکند.
اگر نتوانیم ما نیز چنین زنجیرهی شناختی از موضوعات در حوزههای گوناگون اسطورهشناسی بنا کنیم، جز تکههای پراکنده و تلنبار شده هیچ راه و روشی حاصل نمیشود و طبعاً راهگشای هیچ مسالهای هم نخواهد بود.
BY اسطورهشناسی با بهار مختاریان
Share with your friend now:
tgoop.com/baharmokhtarian/86