BAHMANSHAFA Telegram 26905
(نامه ویدا ربانی از بند زنان زندان اوین درباره وضعیت سلامتی نرگس محمدی تلخ است و البته بسیار خواندنی. نه فقط به دلیل اوضاع بد محمدی، بلکه از لحاظ توصیفی که از استیصال زندانی و ظلم زندانبان می‌کند. پیشنهاد می کنم کلش را بخوانید.

ویدا ربانی و مطهره گونه‌ای با رسیدگی به وضعیت نرگس محمدی و دیگر زندان‌های بیمار بند از ۱۲ روز پیش اعتصاب غذا کرده‌اند.)

متن نامه:

روی برانکارد چرخدار می‌آید توی بند، مردمک چشم‌های سیاه و درشتش گشاد شده و با اینکه مدام به اطرافش و به انبوه جمعیتی که دوره‌اش کرده‌اند نگاه می‌کند، اما انگار چیزی نمی‌بیند یا وارد جای عجیب و ناآشنایی شده است. با نگاه خیره و مبهوتش چشم در چشم می‌شوم، بلند صدایش می‌زنم، نرگس؟ نگاه می‌کند اما انگار من را نمی‌شناسد.

پرسنل زندان می‌گويند ببریدش بالا. صدای اعتراض‌ها زندانی‌ها بلند می‌شود که این کار ما نیست، چطور ببریم و...

چند زندانی رای باز مرد و یکی دو مرد که از پرسنل زندان هستند دارند بحث می‌کنند که چطور برانکارد با پایه‌های چرخدار را از دو ردیف پله‌های بند زنان بالا ببرند. بالاخره برانکارد را سر و ته، طوری که سر نرگس پایین است از پله‌ها بالا می‌برند.

می‌آیند توی اتاق سه، می‌خواهند نرگس را بلند کنند و بگذارند روی تخت خودش، پای راستش تا بالای ران توی آتل است و نباید خم شود. وقتی می‌خواهند بلندش کنند نرگس کمی به خودش می‌آید. می‌گوید اگر پا خم شود با وجود جراحی استخوان می‌شکند، ده دقیقه‌ای بگو مگو می‌کنند و در آخر نرگس می‌گوید اجازه نمی‌دهم، کار شما نیست.

بیسیم می‌زنند و با ما شرط می‌کنند که در تمام مسیر هیچ زندانی نباشد تا پرسنل آمبولانس بیمارستان بیاید و او را جا‌به‌جا کنند. اول به خاطر اینکه بندان زنان امنیتی است اجازه ورود به آنها نداده بودند.

بالاخره نرگس را از روی برانکارد بلند می‌کنند. تخت زندان خیلی کوتاه است و تا او را بگذارند روی تخت فریادش بلند می‌شود: «پااااام، آخ پااام، سپیده پام پام پام....صدای دلخراش و هق هق گریه بلند می‌شود.

یکی دو بار تلاش می‌کنند، بلندش می‌کنند و بالاخره میگذارند روی تخت و می‌روند! تنها ۴۸ ساهت از جراحیش گذشته، درد در چهره‌اش پیداست. صدای هق هق گریه به تدریج آرام‌تر می‌شود. مهوش و سپیده اتاق را خلوت می‌کنند، نرگس دوست ندارد کسی حال و روزش را ببیند.

یک ساعت بعد رفتم نگاهی به نرگس انداختم، چشمانش قرمز و پف کرده بود، گریه نمی‌کرد اما از درد اشک در چشمانش حلقه میزد و به پایین می‌غلتید. اینبار مرا شناخت، شروع با خندیدن کرد و گفت باور کن همش داشتم به مصطفی(نیلی، وکیلش) می‌گفتم برای ویدا شیرینی بخر.

و برای بقیه توضیح می‌داد: «دفعه قبل که از بیمارستان برگشتم ویدا یک جعبه شیرینی فرانسه توی وسایل پیدا کرد و با ذوق بازش کرد ولی تویش نان بربری بود. آنقدر غر زد که اینبار هی به مصطفی گفتم شیرینی را فراموش نکنی.»

نمی‌توانم به صورتش نگاه‌ کنم. برمی‌گردم‌ از این وضعیت فرار کنم توی تختم، جوانا (وریشه مرادی) کنار تخت ایستاده، یک لیوان آب جوش که چند آلو بخارا داخل آن انداخته را هم می‌زند و می‌پرسد. نرگس چطوره؟

تختمان مشترک است، او طبقه بالای تخت است.

من فقط خشم و بغضم را قورت می‌دهم و می‌پرسم زخم عثنی‌عشر با آب جوش و آلوچه درمان میشه؟ بدبخت داری از خونریزی می‌میری.

وریشه بعد از آن اعتصاب غذای طولانی حالا خونریزی دارد. مستقیم نمی‌گویند اما ما می‌دانیم چون در مراسم‌های اعتراض به اعدام شرکت کرده اعزامش به بیمارستان را لغو کرده‌اند. فقط او نبود، بدون اینکه مستقیما بگویند هر کسی در اعتراض به اعدام‌ها شرکت داشت را به نحوی تنبیه کردند. بسته به اینکه زندانی چه چیزی داشته باشد که بشود از آن محرومش کرد، از تحویل ندادن وسایل تا قطع تلفن و ملاقات و اعزام به بیمارستان.

مدتی است که می‌گويند ملاقات حضوری و ملاقات خصوصی با همسر امتیاز است و در صورت حسن رفتار به زندانی تعلق می‌گیرد.

حسن رفتار هم شامل همه چیز می‌شود، مثلا من که به بازرسی بدنی، توهین و تعرض پاسیارشان اعتراض کرده‌ام، حسن رفتار ندارم و از همه امتیازها تا زمانی که صلاح بدانند محروم خواهم بود. می‌گفتند اجازه نداده‌ای بازرسی بدنی انجام شود، در حالی که آن دفعه چندین بار بازرسی کردند، اعتراض کردم با مسئولش حرف زدم، گفت دوربین‌ها را چک کرده‌ایم اجازه نداده‌ای(اتاق بازرسی بدنی اصلا دوربین ندارد!).

اساسا حسن رفتار یعنی ساکت ماندن و حرف شنوی داشتن، یعنی آنچه در زندان بر سر شما می‌آوریم باید در همینجا دفن شود و معمولا دفن هم می‌شود. من شکایتم از پاسیاری که دستم را لای در کبود کرده به کجا باید ببرم؟ (اینجا دیگر دوربین‌ها برای ادعای من قابل استناد نیستند)



tgoop.com/bahmanshafa/26905
Create:
Last Update:

(نامه ویدا ربانی از بند زنان زندان اوین درباره وضعیت سلامتی نرگس محمدی تلخ است و البته بسیار خواندنی. نه فقط به دلیل اوضاع بد محمدی، بلکه از لحاظ توصیفی که از استیصال زندانی و ظلم زندانبان می‌کند. پیشنهاد می کنم کلش را بخوانید.

ویدا ربانی و مطهره گونه‌ای با رسیدگی به وضعیت نرگس محمدی و دیگر زندان‌های بیمار بند از ۱۲ روز پیش اعتصاب غذا کرده‌اند.)

متن نامه:

روی برانکارد چرخدار می‌آید توی بند، مردمک چشم‌های سیاه و درشتش گشاد شده و با اینکه مدام به اطرافش و به انبوه جمعیتی که دوره‌اش کرده‌اند نگاه می‌کند، اما انگار چیزی نمی‌بیند یا وارد جای عجیب و ناآشنایی شده است. با نگاه خیره و مبهوتش چشم در چشم می‌شوم، بلند صدایش می‌زنم، نرگس؟ نگاه می‌کند اما انگار من را نمی‌شناسد.

پرسنل زندان می‌گويند ببریدش بالا. صدای اعتراض‌ها زندانی‌ها بلند می‌شود که این کار ما نیست، چطور ببریم و...

چند زندانی رای باز مرد و یکی دو مرد که از پرسنل زندان هستند دارند بحث می‌کنند که چطور برانکارد با پایه‌های چرخدار را از دو ردیف پله‌های بند زنان بالا ببرند. بالاخره برانکارد را سر و ته، طوری که سر نرگس پایین است از پله‌ها بالا می‌برند.

می‌آیند توی اتاق سه، می‌خواهند نرگس را بلند کنند و بگذارند روی تخت خودش، پای راستش تا بالای ران توی آتل است و نباید خم شود. وقتی می‌خواهند بلندش کنند نرگس کمی به خودش می‌آید. می‌گوید اگر پا خم شود با وجود جراحی استخوان می‌شکند، ده دقیقه‌ای بگو مگو می‌کنند و در آخر نرگس می‌گوید اجازه نمی‌دهم، کار شما نیست.

بیسیم می‌زنند و با ما شرط می‌کنند که در تمام مسیر هیچ زندانی نباشد تا پرسنل آمبولانس بیمارستان بیاید و او را جا‌به‌جا کنند. اول به خاطر اینکه بندان زنان امنیتی است اجازه ورود به آنها نداده بودند.

بالاخره نرگس را از روی برانکارد بلند می‌کنند. تخت زندان خیلی کوتاه است و تا او را بگذارند روی تخت فریادش بلند می‌شود: «پااااام، آخ پااام، سپیده پام پام پام....صدای دلخراش و هق هق گریه بلند می‌شود.

یکی دو بار تلاش می‌کنند، بلندش می‌کنند و بالاخره میگذارند روی تخت و می‌روند! تنها ۴۸ ساهت از جراحیش گذشته، درد در چهره‌اش پیداست. صدای هق هق گریه به تدریج آرام‌تر می‌شود. مهوش و سپیده اتاق را خلوت می‌کنند، نرگس دوست ندارد کسی حال و روزش را ببیند.

یک ساعت بعد رفتم نگاهی به نرگس انداختم، چشمانش قرمز و پف کرده بود، گریه نمی‌کرد اما از درد اشک در چشمانش حلقه میزد و به پایین می‌غلتید. اینبار مرا شناخت، شروع با خندیدن کرد و گفت باور کن همش داشتم به مصطفی(نیلی، وکیلش) می‌گفتم برای ویدا شیرینی بخر.

و برای بقیه توضیح می‌داد: «دفعه قبل که از بیمارستان برگشتم ویدا یک جعبه شیرینی فرانسه توی وسایل پیدا کرد و با ذوق بازش کرد ولی تویش نان بربری بود. آنقدر غر زد که اینبار هی به مصطفی گفتم شیرینی را فراموش نکنی.»

نمی‌توانم به صورتش نگاه‌ کنم. برمی‌گردم‌ از این وضعیت فرار کنم توی تختم، جوانا (وریشه مرادی) کنار تخت ایستاده، یک لیوان آب جوش که چند آلو بخارا داخل آن انداخته را هم می‌زند و می‌پرسد. نرگس چطوره؟

تختمان مشترک است، او طبقه بالای تخت است.

من فقط خشم و بغضم را قورت می‌دهم و می‌پرسم زخم عثنی‌عشر با آب جوش و آلوچه درمان میشه؟ بدبخت داری از خونریزی می‌میری.

وریشه بعد از آن اعتصاب غذای طولانی حالا خونریزی دارد. مستقیم نمی‌گویند اما ما می‌دانیم چون در مراسم‌های اعتراض به اعدام شرکت کرده اعزامش به بیمارستان را لغو کرده‌اند. فقط او نبود، بدون اینکه مستقیما بگویند هر کسی در اعتراض به اعدام‌ها شرکت داشت را به نحوی تنبیه کردند. بسته به اینکه زندانی چه چیزی داشته باشد که بشود از آن محرومش کرد، از تحویل ندادن وسایل تا قطع تلفن و ملاقات و اعزام به بیمارستان.

مدتی است که می‌گويند ملاقات حضوری و ملاقات خصوصی با همسر امتیاز است و در صورت حسن رفتار به زندانی تعلق می‌گیرد.

حسن رفتار هم شامل همه چیز می‌شود، مثلا من که به بازرسی بدنی، توهین و تعرض پاسیارشان اعتراض کرده‌ام، حسن رفتار ندارم و از همه امتیازها تا زمانی که صلاح بدانند محروم خواهم بود. می‌گفتند اجازه نداده‌ای بازرسی بدنی انجام شود، در حالی که آن دفعه چندین بار بازرسی کردند، اعتراض کردم با مسئولش حرف زدم، گفت دوربین‌ها را چک کرده‌ایم اجازه نداده‌ای(اتاق بازرسی بدنی اصلا دوربین ندارد!).

اساسا حسن رفتار یعنی ساکت ماندن و حرف شنوی داشتن، یعنی آنچه در زندان بر سر شما می‌آوریم باید در همینجا دفن شود و معمولا دفن هم می‌شود. من شکایتم از پاسیاری که دستم را لای در کبود کرده به کجا باید ببرم؟ (اینجا دیگر دوربین‌ها برای ادعای من قابل استناد نیستند)

BY بهمن دارالشفایی




Share with your friend now:
tgoop.com/bahmanshafa/26905

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Add the logo from your device. Adjust the visible area of your image. Congratulations! Now your Telegram channel has a face Click “Save”.! With the administration mulling over limiting access to doxxing groups, a prominent Telegram doxxing group apparently went on a "revenge spree." To view your bio, click the Menu icon and select “View channel info.” As of Thursday, the SUCK Channel had 34,146 subscribers, with only one message dated August 28, 2020. It was an announcement stating that police had removed all posts on the channel because its content “contravenes the laws of Hong Kong.” 2How to set up a Telegram channel? (A step-by-step tutorial)
from us


Telegram بهمن دارالشفایی
FROM American