BEKHODAT1AEMAN1D Telegram 32758
به خودت باور داشته باش
#رمان_قتل_یک_رویا
#نویسنده_فاطمه‌سون‌آرا
#قسمت چهل

من حق نداشتم بگویم کی را دعوت کند کی را دعوت نکند از آشپزخانه بیرون شدم چشمم به امیر خورد که محمد در کنارش نشسته نزدیک رفتم و
گفتم محمد جان اینجا چی میکنی چرا از خواهرت جدا شدی ؟ محمد گفت ممی جان خسته شدم امیر خندهای کرد دوباره گفتم پسرم پس بیا پیش مادرت کاکا جانت را خسته نساز امیر محمد را روی زانویش نشاند و گفت نخیر مادر جانش میخواهم با پسر جذابت قصه کنم و رو به محمد کرد و گفت محمد جان تو چرا اینقدر جذاب و دوست داشتنی هستی ؟ محمد با شیرین زبانی گفت طرف پدرم رفتیم ممی همیشه میگوید پدرت دقيقاً مثل تو بود امیر پرسید بود یعنی چی محمد جان پدر جانت فعلاً کجاست ؟ محمد دست امیر را گرفت و به طرف آسمان اشاره کرد و گفت ممی جانم میگوید پدرم در آسمان پیش خداست و همیشه ما را میبیند چهره امیر تغیر کرد به سوی من دید نمیخواستم قطرات اشکم را متوجه شود سرم را پایین کردم محمد گفت کاکا جان مرا پایین کو میخواهم پیش خواهرکم بروم با رفتن محمد امیر پرسید شوهرت فوت کرده ؟ جوابی ندادم و از جایم بلند شده به تشناب رفتم رفتن مصطفی همچو زخمی تازه ای بود هنوز هم رفتن او را باور نکرده بودم صورتم را در آینه دیدم اشکهایم را پاک کردم و خودم را مرتب کرده بیرون رفتم و باقی مهمانی را گوشه ای ساکت سپری کردم روز جمعه بود از شفاخانه رخصت بودم که زنگ دروازه زده شد وقتی باز کردم مادرم با عجله داخل خانه شد و دستم را گرفت و گفت بیا برایت یک چیزی میگویم با هم روی مبلی نشستیم که مادرم گفت میفهمی کی به خانه ای ما آمده بود ؟ پرسیدم کی ؟ مادرم گفت امیر گفتم چی ؟ امیر در خانه ای ما چی کار دارد ؟ مادرم گفت ترا از من خواستگاری کرد گفتم امکان ندارد مادرم گفت من هم باورم نمیشد با وجود همه اتفاقات باز هم بیاید گفتم مادر جوابش را بده من در زنده گی خود خوش هستم
نمیخواهم با کسی عروسی کنم مادرم گفت انتخاب خودت بود دخترم گفتم مادر جان از آن زمان خیلی وقت میگذرد دیگر نه من آن دختری هستم نه هم آن شور شوق برایم مانده من میخواهم همه زنده گیم را به پای امانت مصطفی فدا کنم



tgoop.com/bekhodat1Aeman1d/32758
Create:
Last Update:

#رمان_قتل_یک_رویا
#نویسنده_فاطمه‌سون‌آرا
#قسمت چهل

من حق نداشتم بگویم کی را دعوت کند کی را دعوت نکند از آشپزخانه بیرون شدم چشمم به امیر خورد که محمد در کنارش نشسته نزدیک رفتم و
گفتم محمد جان اینجا چی میکنی چرا از خواهرت جدا شدی ؟ محمد گفت ممی جان خسته شدم امیر خندهای کرد دوباره گفتم پسرم پس بیا پیش مادرت کاکا جانت را خسته نساز امیر محمد را روی زانویش نشاند و گفت نخیر مادر جانش میخواهم با پسر جذابت قصه کنم و رو به محمد کرد و گفت محمد جان تو چرا اینقدر جذاب و دوست داشتنی هستی ؟ محمد با شیرین زبانی گفت طرف پدرم رفتیم ممی همیشه میگوید پدرت دقيقاً مثل تو بود امیر پرسید بود یعنی چی محمد جان پدر جانت فعلاً کجاست ؟ محمد دست امیر را گرفت و به طرف آسمان اشاره کرد و گفت ممی جانم میگوید پدرم در آسمان پیش خداست و همیشه ما را میبیند چهره امیر تغیر کرد به سوی من دید نمیخواستم قطرات اشکم را متوجه شود سرم را پایین کردم محمد گفت کاکا جان مرا پایین کو میخواهم پیش خواهرکم بروم با رفتن محمد امیر پرسید شوهرت فوت کرده ؟ جوابی ندادم و از جایم بلند شده به تشناب رفتم رفتن مصطفی همچو زخمی تازه ای بود هنوز هم رفتن او را باور نکرده بودم صورتم را در آینه دیدم اشکهایم را پاک کردم و خودم را مرتب کرده بیرون رفتم و باقی مهمانی را گوشه ای ساکت سپری کردم روز جمعه بود از شفاخانه رخصت بودم که زنگ دروازه زده شد وقتی باز کردم مادرم با عجله داخل خانه شد و دستم را گرفت و گفت بیا برایت یک چیزی میگویم با هم روی مبلی نشستیم که مادرم گفت میفهمی کی به خانه ای ما آمده بود ؟ پرسیدم کی ؟ مادرم گفت امیر گفتم چی ؟ امیر در خانه ای ما چی کار دارد ؟ مادرم گفت ترا از من خواستگاری کرد گفتم امکان ندارد مادرم گفت من هم باورم نمیشد با وجود همه اتفاقات باز هم بیاید گفتم مادر جوابش را بده من در زنده گی خود خوش هستم
نمیخواهم با کسی عروسی کنم مادرم گفت انتخاب خودت بود دخترم گفتم مادر جان از آن زمان خیلی وقت میگذرد دیگر نه من آن دختری هستم نه هم آن شور شوق برایم مانده من میخواهم همه زنده گیم را به پای امانت مصطفی فدا کنم

BY به خودت باور داشته باش


Share with your friend now:
tgoop.com/bekhodat1Aeman1d/32758

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Select: Settings – Manage Channel – Administrators – Add administrator. From your list of subscribers, select the correct user. A new window will appear on the screen. Check the rights you’re willing to give to your administrator. A vandalised bank during the 2019 protest. File photo: May James/HKFP. Users are more open to new information on workdays rather than weekends. Telegram has announced a number of measures aiming to tackle the spread of disinformation through its platform in Brazil. These features are part of an agreement between the platform and the country's authorities ahead of the elections in October. How to build a private or public channel on Telegram?
from us


Telegram به خودت باور داشته باش
FROM American