tgoop.com/bijanabdolkarimi/11471
Last Update:
از سال بد، به سال بدتر
محمدرضا نیکفر − ۲۰۲۴ سال گسترش بیشتر منطق زور بود. چشمانداز ۲۰۲۵ تیرهتر است. میگویند ممکن است جنگهای تمامعیار بیشتری درگیرد.
در سالهای اخیر شاهد دو روند جهانی بههمپیوسته هستیم:
- کند شدن پیشرَوی موج دموکراتیزاسیون، و بحرانزدگی و کممایهتر شدنِ دموکراسیهای موجود
- گسترش منطق زور در سطح بینالمللی و در جامعههای مختلف.
یادداشت زیر حاوی توضیح مختصری دربارهی این دو روند است. در بخش پایانی، اندکی به وضع منطقهی خاورمیانه و در قالب آن به ایران نیز میپردازد. یادداشت به مناسبت پایان سال ۲۰۲۴ نوشته شده، سالی که وضعیت در آن نسبت به سال پیش بدتر شد. به نظر میرسد ۲۰۲۵ سال بدتری باشد.
دموکراسی و صلح: دو آرمان غبار گرفته
ایمانوئل کانت در رسالهی "به سوی صلح پایدار" (۱۷۹۵) دو آرمان صلح و دموکراسی را به هم مرتبط میکند و بر این قرار جایگاه ویژهای در بنیانگذاری آرمانگرایی در سیاست جدید بینالملل مییابد. او شرط اساسی وجود صلح پایدار را آن میبیند که در کشورها نظم جمهوری، یعنی حاکمیت مردمیِ حقْبنیاد استقرار یابد. فرض این است که مردم جنگ نمیخواهند؛ و وقتی شأن مردم از رعیت به شهروندِ دارای حق و تعیینکنندهی سرنوشت خویش و کشور تغییر یابد، این خطر که حاکمانْ جنگجو شوند، کاستی میگیرد. دموکراسیها جنگآور نیستند، با هم نمیجنگند و در پی تنشزدایی هستند هر جا جنگی درگرفته باشد: دیدگاه آرمانگرا در سیاست بینالملل با چنین باوری معرفی میشود.
در دورهی جنگ سرد انتقاد به این نظر با عرضهی دیدگاههایی بدیل طرح شد. دیدگاهی که به صورت قطبی خود را در برابر آرمانگرایی قرار داد، واقعگرا (رئالیست) خوانده شد. "واقعگرایان" برنهادند که مناسبات بینالمللی تابع توازن نیروهاست، به جای آرمانگرایی باید منطق زور را کاوید و دید که در هر جایی از آن چه حاصل میشود؛ زور را زور مهار میکند.
در اواخر قرن بیستم، با تغییر سیستم در بلوک شرق و رواج این باور در غرب که دیگر دوران دورانِ چیرگی نهایی کاپیتالیسم و لیبرالیسم است، و نیز این باور که جهانیسازی پیوندهای میان ملتها و کشورها را تحکیم میکند و به این ترتیب خطر جنگ کاهش مییابد، ظاهراً دوباره نوبت رواج دیدگاه آرمانگرا در سیاست بینالملل میرسد. در حال و هوایی که چندان دیر نمیپاید، گمان میشود رژیمهای استبدادی با تظاهرات مسالمتآمیز از صحنهی روزگار محو میشوند. دوره همچنین دورهی اعتبار سازمانهای بینالمللی است. تصور میشود اختلافها را حل و فصل میکنند و جلوی تنشها را میگیرند. این باور هم تقویت میشود که مشکلِ شکاف شمال و جنوب جهانی را با برنامههای توسعه میتوان حل کرد.
اما جهان در این فضا باقی نماند و به زودی "واقعگرایی" خود را بازیافت. افول قدرت آمریکا و چندمرکزی شدن جهان و در چنین وضعی تلاش واشنگتن برای بازیابی هژمونی از دست رفته، تشدید رقابتهای منطقهای، بحران بازارهای مالی، تحولهای ساختاری در سازوکار تولید و بهرهکشی، چشمگیر شدن بیشتر شکافها در جهان در پرتو روندهای جهانی شدن، و سرکوب مجموعهای از جنبشهای اعتراضی، خوشبینی موقت را با شتاب از میان برد. گاهی به نظر میرسید تنها نقطهی امیدی که برجا مانده سازمانهای بینالمللی هستند برای رفع تنشها و جلوگیری از تکهپاره شدن بیشتر جهان. امید به آنها هم به تدریج به یأس گرایید.
نوستالژی دهه ۱۹۹۰
اکنون در وضعیت یأس، در غرب "نوستالژی دههی ۱۹۹۰" اصطلاحی رایج است. مردم عادی هم از آن دهه به عنوان دههی اختراعها و نوآوریهایی که زندگی روزمره را دگرگون کرد، و نیز دورهی شکوفایی فرهنگ "پاپ" یاد میکنند. در میان روشنفکران، این دورهی بحث درباره پسامدرن و پیامدهای آن بود. گرایشی قوی وجود داشت به تخطئه کردن همهی باورهای پیشین. در حالی که همه چیز را در یک "تمامیت" فشرده میکردند، میپنداشتند عصر "تمامیت" به سر رسیده است.
BY بیژن عبدالکریمی
Share with your friend now:
tgoop.com/bijanabdolkarimi/11471