tgoop.com/cahiersdufeminisme/665
Last Update:
جول که احساس میکند هنوز پس از جدایی از کلمانتین اسیر خاطرات اوست و نمیتواند او را فراموش کند، به شکل دردناکی میکوشد تا او را از ذهنش پاک کند اما همین که تصمیم میگیرد تا او را از یاد ببرد، خاطرات مشترکشان به طرز مهارناشدنی به ذهنش هجوم میآورند. پس پناه میبرد به لحظات تلخ و ناخوشایندی که رابطهشان را به شکست کشانده است تا آسانتر بتواند او را از حافظهاش حذف کند. ولی از دل همان پاکسازی خاطرات اندوهگین است که دلتنگی برای کلمانتین سر میزند و احساس میکند که دلش نمیخواهد کلمانتین را از یاد ببرد و حتی به همان خاطرات تلخ و غمانگیزش نیز نیاز دارد. با چنین رویکردی است که شاهد نوعی جریان سیال ذهن در روایت هستیم که شخصیت در دنیای واقعی در حال پاکسازی خاطراتش است ولی در دنیای ذهنیاش مانع محو شدن خاطراتش میشود. پاکسازی خاطرات از آخر به اول صورت میگیرد و ذهن هر چه بیشتر به عقب میرود، از تلخیها میگذرد و به خاطرات خوش میرسد و جول در مرور خاطراتش است که درمییابد چرا عاشق کلمانتین شده است. بعد از پروسه پاکسازی وقتی هر دو به صدای ضبطشده یکدیگر گوش میدهند که نزد دکتر هاوارد چه حرفهای بدی درباره هم زدهاند، از هم دلگیر میشوند. اما اتفاقا گوش دادن به همان صداهای پر از خشم و مرور همان خاطرات تلخ است که به آنها میفهماند هیچ کدام کامل نبودند اما دیگری را با همان نقصهایش دوست داشتند و در کنار او، خود را آدم بهتری میدیدند. جول به کلمانتین میگوید: «من هیچ چیز بدی در تو نمیبینم.» کلمانتین میگوید: «الان نمیبینی اما بعد که دوباره با هم باشیم، از دست هم خسته میشیم.» جول میداند حق با کلمانتین است اما باز هم نمیخواهد شانس با هم بودن را از دست بدهد. چه کسی میداند. شاید این بار اشتباهات کمتری کردند و فرصت بیشتری برای عشق و درک متقابل به خود و دیگری دادند. برای بسیاری از ما که این فیلم را دیدهایم، دکتر هاوارد به یک نام رمز جادویی بدل شده که در لحظاتی از زندگیمان که به اوج ناامیدی و رنج رسیدهایم، دلمان خواسته نزد او برویم و او به ما بگوید: «امشب ما خاطراتتان را پاک میکنیم. فردا صبح در تختتان بیدار میشوید و انگار که اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده.» من بارها با دکتر هاوارد این پروسه پاکسازی خاطرات گذشته را طی کردهام و هر بار مثل جول، در میانه راه پشیمان شدم و تلاش کردم آن را متوقف کنم. چون وسط همه رنجها و افسردگیها و سوگها و دلتنگیها و حسرتها، لحظاتی از عشق به کسانی بوده که اگر هزار بار دیگر به دنیا بیایم، باز هم دوستشان خواهم داشت.
در هفتاد و چهارمین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم با تمرکز بر نقد و تحلیل فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک ساخته میشل گوندری، پیرامون چگونگی درک بهتر احساسات خود و دیگری در رابطه بحث و گفتوگو خواهیم کرد.
برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتساپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833
@cahiersdufeminisme
BY سایت کایه دو فمینیسم
Share with your friend now:
tgoop.com/cahiersdufeminisme/665