DAASTAANAK Telegram 62138
#داستانک

شوهر


مینا  هفتاد سالش بود اگر به عروسی دعوتش می‌کردند عین عروس لباس می‌پوشید و لباس‌هایش تنها فرقی که با عروس داشت این بود که تاج نداشت اما به جای تاج چیز به مراتب زیباتری بر سر می‌گذاشت "هبر" که روسری مخمل کوردی بود به" گلونی" و ملیله‌هایی قرمز که زیبا و اصالت خاصی به او می‌داد و دقیقا می‌رفت و جایی کنار عروس می‌نشست و جوری می‌شد که بیننده ناخودآگاه به مقایسه زیبایی عروس و او می‌نشست.
کلی طلا داشت و انصافا کم نمی‌گذاشت و  همیشه آن‌ها را به خودش آویزان می‌کرد.
معلوم نبود چرا در سنین پیری این همه زیبا شده بود.
با وجودی که هفت بار مکه رفته بود اما اصلا مانند زن‌های هم سن و سال خود به دنبال تسبیح در دست گرفتن نبود
وقتی کسی پیشش می‌نشست از بوی عطر خوشبویی که می‌زد  مست می‌شد و دوست نداشت از نزدش بلند شود.
هر جا که می‌نشست همه دورش جمع می‌شدند و می‌خندیدند حرف به کسی نمی‌زد غیبت هم نمی‌کرد اما معلوم نبود چرا وقتی که می‌گفت دوست دارم شوهر داشته باشم اخم‌های عروسش فوری در هم فرومی‌رفت.
او فهمیده بود این سوژه ازدواج همیشه خنده‌دار است به همین خاطر در عروسی و در عیادت و کلا در هر جمعی که می‌نشست برایش فرقی نداشت می‌گفت نه گرسنه و نه تشنه هستم،  کلی هم ارث از شوهر و پدرم به من رسیده است فقط دست خودم نیست به محض اینکه سرم را روی بالش می‌گذارم دوست دارم شوهر داشته باشم.
و وقتی می‌دید عروسش اخم‌هایش را شدیدا در هم برده، خدایی سنگ تمام می‌گذاشت و تیکه‌های محکم‌تری می‌انداخت و برای حسن ختام می‌گفت گاهی بالشم را بغل می‌کنم.
تمام زجر حرف‌هایش را عروسش می‌کشید و همه خنده‌ها مال اطرافیانش بود در جمع‌های بزرگتر هم گاهی صدایش را جوری بالاتر می‌برد تا مردها هم بشنوند.
و می‌گفت من وقتی می‌گویم دوست دارم شوهر داشته باشم بعضی‌ها می‌گویند عجب آدم شوخی است والا جدی می‌گویم ایهاالناس آخر من با چه زبانی بگویم تا شوخی حساب نشود.


_کتاب طنز ( او)
پروین اکبریان‌ایلامی


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
     ღداسٺانڪღ
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─



tgoop.com/daastaanak/62138
Create:
Last Update:

#داستانک

شوهر


مینا  هفتاد سالش بود اگر به عروسی دعوتش می‌کردند عین عروس لباس می‌پوشید و لباس‌هایش تنها فرقی که با عروس داشت این بود که تاج نداشت اما به جای تاج چیز به مراتب زیباتری بر سر می‌گذاشت "هبر" که روسری مخمل کوردی بود به" گلونی" و ملیله‌هایی قرمز که زیبا و اصالت خاصی به او می‌داد و دقیقا می‌رفت و جایی کنار عروس می‌نشست و جوری می‌شد که بیننده ناخودآگاه به مقایسه زیبایی عروس و او می‌نشست.
کلی طلا داشت و انصافا کم نمی‌گذاشت و  همیشه آن‌ها را به خودش آویزان می‌کرد.
معلوم نبود چرا در سنین پیری این همه زیبا شده بود.
با وجودی که هفت بار مکه رفته بود اما اصلا مانند زن‌های هم سن و سال خود به دنبال تسبیح در دست گرفتن نبود
وقتی کسی پیشش می‌نشست از بوی عطر خوشبویی که می‌زد  مست می‌شد و دوست نداشت از نزدش بلند شود.
هر جا که می‌نشست همه دورش جمع می‌شدند و می‌خندیدند حرف به کسی نمی‌زد غیبت هم نمی‌کرد اما معلوم نبود چرا وقتی که می‌گفت دوست دارم شوهر داشته باشم اخم‌های عروسش فوری در هم فرومی‌رفت.
او فهمیده بود این سوژه ازدواج همیشه خنده‌دار است به همین خاطر در عروسی و در عیادت و کلا در هر جمعی که می‌نشست برایش فرقی نداشت می‌گفت نه گرسنه و نه تشنه هستم،  کلی هم ارث از شوهر و پدرم به من رسیده است فقط دست خودم نیست به محض اینکه سرم را روی بالش می‌گذارم دوست دارم شوهر داشته باشم.
و وقتی می‌دید عروسش اخم‌هایش را شدیدا در هم برده، خدایی سنگ تمام می‌گذاشت و تیکه‌های محکم‌تری می‌انداخت و برای حسن ختام می‌گفت گاهی بالشم را بغل می‌کنم.
تمام زجر حرف‌هایش را عروسش می‌کشید و همه خنده‌ها مال اطرافیانش بود در جمع‌های بزرگتر هم گاهی صدایش را جوری بالاتر می‌برد تا مردها هم بشنوند.
و می‌گفت من وقتی می‌گویم دوست دارم شوهر داشته باشم بعضی‌ها می‌گویند عجب آدم شوخی است والا جدی می‌گویم ایهاالناس آخر من با چه زبانی بگویم تا شوخی حساب نشود.


_کتاب طنز ( او)
پروین اکبریان‌ایلامی


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
     ღداسٺانڪღ
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

BY داستانک


Share with your friend now:
tgoop.com/daastaanak/62138

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Hui said the messages, which included urging the disruption of airport operations, were attempts to incite followers to make use of poisonous, corrosive or flammable substances to vandalize police vehicles, and also called on others to make weapons to harm police. Step-by-step tutorial on desktop: Select: Settings – Manage Channel – Administrators – Add administrator. From your list of subscribers, select the correct user. A new window will appear on the screen. Check the rights you’re willing to give to your administrator. Click “Save” ; How to create a business channel on Telegram? (Tutorial)
from us


Telegram داستانک
FROM American