This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شویل بارونی . . . 🌧🎼⛈
#لری 🎶🎵☃️
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
#لری 🎶🎵☃️
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
.
فقط مثبتنگرها را اطراف خود نگه دارید
آدمهای منفینگر چاه انرژیاند.
ممکن است بعضی از این به شدت منفیها افراد فامیل و حتی دوستان صمیمیات باشند، فرقی نمیکند.
به عنوان یک اصل بایستی بپذیریم که منفی نگاهکردن به دنیا، بزرگترین ضربهای است که یک فرد میتواند به خودش و آدمهای اطرافش بزند.
قانونی که باید رعایت کنی حذف یا نهایتاً محدود کردن روابط خود با این افراد است.
قانون نشست و برخاست فقط با (مثبتنگرها) میگوید:
با آدمهایی رفتوآمد و نشستوبرخاست کن که:
تو را واقعاً دوست دارند و تشویقت میکنند. به تو انگیزه میبخشند و
دلگرمت میکنند و از همه مهمتر تو را خوشحال میسازند.
#مهرداد_رشیدی
_مدرس روانشناسی
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
فقط مثبتنگرها را اطراف خود نگه دارید
آدمهای منفینگر چاه انرژیاند.
ممکن است بعضی از این به شدت منفیها افراد فامیل و حتی دوستان صمیمیات باشند، فرقی نمیکند.
به عنوان یک اصل بایستی بپذیریم که منفی نگاهکردن به دنیا، بزرگترین ضربهای است که یک فرد میتواند به خودش و آدمهای اطرافش بزند.
قانونی که باید رعایت کنی حذف یا نهایتاً محدود کردن روابط خود با این افراد است.
قانون نشست و برخاست فقط با (مثبتنگرها) میگوید:
با آدمهایی رفتوآمد و نشستوبرخاست کن که:
تو را واقعاً دوست دارند و تشویقت میکنند. به تو انگیزه میبخشند و
دلگرمت میکنند و از همه مهمتر تو را خوشحال میسازند.
#مهرداد_رشیدی
_مدرس روانشناسی
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
.
پاپ از میکل آنژ پرسید "راز نبوغت را بگو. چگونه مجسمه داوود، شاهکار تمام شاهکارها، را ساختی؟"
جواب میکل آنژ این بود "ساده است. هرچیزی را که داوود نبود تراشیدم."
_هنر شفاف اندیشیدن
#رولف_دوبلی
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
پاپ از میکل آنژ پرسید "راز نبوغت را بگو. چگونه مجسمه داوود، شاهکار تمام شاهکارها، را ساختی؟"
جواب میکل آنژ این بود "ساده است. هرچیزی را که داوود نبود تراشیدم."
_هنر شفاف اندیشیدن
#رولف_دوبلی
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از همهی زمستان فقط یک درخت دارم که نه برگ دارد، نه شکوفه نه میوه.
درختی لخت و عور اما امیدوار که بهار، راز اوست. رازی که در آوندهایش پنهان کرده تا روزی آشکارش کند.
هر آدمی نیز درختی است که زمستانهای بسیار دارد، سرد و سخت و سوزناک.
اما هر آدمی باید رازی هم داشته باشد. رازی به نام بهار تا در رگهایش مخفی کند.
بهار همان بشارت است. و بشارت، فریاد نیست زمزمهای نازک است در مویرگهای بودن.
بهار و بشارت را باید در خود پرورید وگرنه زندگی زمستانی مدام است.
و خوشبختی مگر چیست جز بهاری که خودت در خودت میآفرینی و بشارتی که خودت به خودت میدهی!
عرفان نظرآهاری
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
درختی لخت و عور اما امیدوار که بهار، راز اوست. رازی که در آوندهایش پنهان کرده تا روزی آشکارش کند.
هر آدمی نیز درختی است که زمستانهای بسیار دارد، سرد و سخت و سوزناک.
اما هر آدمی باید رازی هم داشته باشد. رازی به نام بهار تا در رگهایش مخفی کند.
بهار همان بشارت است. و بشارت، فریاد نیست زمزمهای نازک است در مویرگهای بودن.
بهار و بشارت را باید در خود پرورید وگرنه زندگی زمستانی مدام است.
و خوشبختی مگر چیست جز بهاری که خودت در خودت میآفرینی و بشارتی که خودت به خودت میدهی!
عرفان نظرآهاری
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
شیخ عطار نیشابوری قدس سره العزیز در مصیبتنامه گوید:
باغبانی سه عدد خیار سبز کوچک تحفه برای نظامالملک برد. خواجه هر سه خیار نوباوه را یکی بعد از دیگری خورد و به هیچ یک از صاحبمنصبان محترمی که در حضورش نشسته بودند، تعارف نکرد. و سی دینار زر انعام به باغبان داد. مرد خدمت کرد و خوشحال از حضور خواجه مرخص شد.
نظامالملک پس از رفتن وی به حاضران گفت: به هیچ کدام از شما تعارف نکردم، از آن روی که هر سه خیار تلخ بود، ترسیدم شما بگویید تلخ است و باغبان جگرسوخته رنجیدهخاطر شود.
خوردم آن تنها و بر خویش آمدم
یک زمان من نیز درویش آمدم
آن همه تلخی چو حلوا خورد مرد
تا دل دهقان نگردد ز او به درد
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
باغبانی سه عدد خیار سبز کوچک تحفه برای نظامالملک برد. خواجه هر سه خیار نوباوه را یکی بعد از دیگری خورد و به هیچ یک از صاحبمنصبان محترمی که در حضورش نشسته بودند، تعارف نکرد. و سی دینار زر انعام به باغبان داد. مرد خدمت کرد و خوشحال از حضور خواجه مرخص شد.
نظامالملک پس از رفتن وی به حاضران گفت: به هیچ کدام از شما تعارف نکردم، از آن روی که هر سه خیار تلخ بود، ترسیدم شما بگویید تلخ است و باغبان جگرسوخته رنجیدهخاطر شود.
خوردم آن تنها و بر خویش آمدم
یک زمان من نیز درویش آمدم
آن همه تلخی چو حلوا خورد مرد
تا دل دهقان نگردد ز او به درد
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
#داستانک
شوهر
مینا هفتاد سالش بود اگر به عروسی دعوتش میکردند عین عروس لباس میپوشید و لباسهایش تنها فرقی که با عروس داشت این بود که تاج نداشت اما به جای تاج چیز به مراتب زیباتری بر سر میگذاشت "هبر" که روسری مخمل کوردی بود به" گلونی" و ملیلههایی قرمز که زیبا و اصالت خاصی به او میداد و دقیقا میرفت و جایی کنار عروس مینشست و جوری میشد که بیننده ناخودآگاه به مقایسه زیبایی عروس و او مینشست.
کلی طلا داشت و انصافا کم نمیگذاشت و همیشه آنها را به خودش آویزان میکرد.
معلوم نبود چرا در سنین پیری این همه زیبا شده بود.
با وجودی که هفت بار مکه رفته بود اما اصلا مانند زنهای هم سن و سال خود به دنبال تسبیح در دست گرفتن نبود
وقتی کسی پیشش مینشست از بوی عطر خوشبویی که میزد مست میشد و دوست نداشت از نزدش بلند شود.
هر جا که مینشست همه دورش جمع میشدند و میخندیدند حرف به کسی نمیزد غیبت هم نمیکرد اما معلوم نبود چرا وقتی که میگفت دوست دارم شوهر داشته باشم اخمهای عروسش فوری در هم فرومیرفت.
او فهمیده بود این سوژه ازدواج همیشه خندهدار است به همین خاطر در عروسی و در عیادت و کلا در هر جمعی که مینشست برایش فرقی نداشت میگفت نه گرسنه و نه تشنه هستم، کلی هم ارث از شوهر و پدرم به من رسیده است فقط دست خودم نیست به محض اینکه سرم را روی بالش میگذارم دوست دارم شوهر داشته باشم.
و وقتی میدید عروسش اخمهایش را شدیدا در هم برده، خدایی سنگ تمام میگذاشت و تیکههای محکمتری میانداخت و برای حسن ختام میگفت گاهی بالشم را بغل میکنم.
تمام زجر حرفهایش را عروسش میکشید و همه خندهها مال اطرافیانش بود در جمعهای بزرگتر هم گاهی صدایش را جوری بالاتر میبرد تا مردها هم بشنوند.
و میگفت من وقتی میگویم دوست دارم شوهر داشته باشم بعضیها میگویند عجب آدم شوخی است والا جدی میگویم ایهاالناس آخر من با چه زبانی بگویم تا شوخی حساب نشود.
_کتاب طنز ( او)
پروین اکبریانایلامی
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
مینا هفتاد سالش بود اگر به عروسی دعوتش میکردند عین عروس لباس میپوشید و لباسهایش تنها فرقی که با عروس داشت این بود که تاج نداشت اما به جای تاج چیز به مراتب زیباتری بر سر میگذاشت "هبر" که روسری مخمل کوردی بود به" گلونی" و ملیلههایی قرمز که زیبا و اصالت خاصی به او میداد و دقیقا میرفت و جایی کنار عروس مینشست و جوری میشد که بیننده ناخودآگاه به مقایسه زیبایی عروس و او مینشست.
کلی طلا داشت و انصافا کم نمیگذاشت و همیشه آنها را به خودش آویزان میکرد.
معلوم نبود چرا در سنین پیری این همه زیبا شده بود.
با وجودی که هفت بار مکه رفته بود اما اصلا مانند زنهای هم سن و سال خود به دنبال تسبیح در دست گرفتن نبود
وقتی کسی پیشش مینشست از بوی عطر خوشبویی که میزد مست میشد و دوست نداشت از نزدش بلند شود.
هر جا که مینشست همه دورش جمع میشدند و میخندیدند حرف به کسی نمیزد غیبت هم نمیکرد اما معلوم نبود چرا وقتی که میگفت دوست دارم شوهر داشته باشم اخمهای عروسش فوری در هم فرومیرفت.
او فهمیده بود این سوژه ازدواج همیشه خندهدار است به همین خاطر در عروسی و در عیادت و کلا در هر جمعی که مینشست برایش فرقی نداشت میگفت نه گرسنه و نه تشنه هستم، کلی هم ارث از شوهر و پدرم به من رسیده است فقط دست خودم نیست به محض اینکه سرم را روی بالش میگذارم دوست دارم شوهر داشته باشم.
و وقتی میدید عروسش اخمهایش را شدیدا در هم برده، خدایی سنگ تمام میگذاشت و تیکههای محکمتری میانداخت و برای حسن ختام میگفت گاهی بالشم را بغل میکنم.
تمام زجر حرفهایش را عروسش میکشید و همه خندهها مال اطرافیانش بود در جمعهای بزرگتر هم گاهی صدایش را جوری بالاتر میبرد تا مردها هم بشنوند.
و میگفت من وقتی میگویم دوست دارم شوهر داشته باشم بعضیها میگویند عجب آدم شوخی است والا جدی میگویم ایهاالناس آخر من با چه زبانی بگویم تا شوخی حساب نشود.
_کتاب طنز ( او)
پروین اکبریانایلامی
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
و من در جهان
غریب شدم
#محتشم
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
.
نمیتوانم تصور کنم که از خاک ریاکاری،
آرامش جوانه بزند . . .
مسئله اسپینوزا
اروین د یالوم
نمیتوانم تصور کنم که از خاک ریاکاری،
آرامش جوانه بزند . . .
مسئله اسپینوزا
اروین د یالوم
.
از مترسکی سوال کردم:
آیا از تنهاماندن در این مزرعه بیزار نشدهای؟
پاسخم داد:
در ترساندن دیگران برای من لذتی به یاد ماندنی است پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمیشوم!
اندکی اندیشیدم و سپس گفتم: راست گفتی! من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم!
گفت: تو اشتباه میکنی!
زیرا کسی نمیتواند چنین لذتی را ببرد مگر آنکه درونش مانند من با کاه پر شده باشد!
_جبران خلیل جبران
از مترسکی سوال کردم:
آیا از تنهاماندن در این مزرعه بیزار نشدهای؟
پاسخم داد:
در ترساندن دیگران برای من لذتی به یاد ماندنی است پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمیشوم!
اندکی اندیشیدم و سپس گفتم: راست گفتی! من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم!
گفت: تو اشتباه میکنی!
زیرا کسی نمیتواند چنین لذتی را ببرد مگر آنکه درونش مانند من با کاه پر شده باشد!
_جبران خلیل جبران
.
کسانی که در فضای مجازی نسبتهای ناروا به دیگران داده و تهمت و توهین، تهدید، تمسخر و تحقیر روا میدارند و بددهنی و فحاشی میکنند، نوعی سازوکار مقابله با تنش روانی و خشم، ناکامی و انکار مشکلات خود میباشد که باعث تشدید حالات روانی منفی میشود.
علاوه بر آن نشانهای از ضعف فرهنگی و شخصیتی و آسیبهای جسمی و روانی دوران کودکی میباشد.
برای مثال، فردی که از ابتدای تولد، نیازهای حیاتیاش بدون پاسخ مانده است، دچار دلبستگی ناایمن خواهد شد.
او در نتیجه این دلبستگی ناسالم به این نتیجه میرسد که نمیشود به دیگران اعتماد و به آنها تکیه کرد؛ پس دنیا جای خطرناکی است.
در نتیجهی همین نگرش است که در موقعیتهای مختلف احساسات منفی خود مثل نگرانی، خشم، ترس و ناامنی را به شکلهای مختلفی همچون به سخره گرفتن دیگران نشان میدهد.
این افراد فکر میکنند اگه اینگونه حرف بزنند، خیلی باحال میشوند؛ ولی در واقع اعتبار خودشان را زیر سوال میبرند.
به هر حال آزار کلامی، شوخی یا جدی، زشت و ناپسند است و بهترین راه مقابله با این رفتار امتناع از بحثهای غیر منطقی و دوری کردن از این افراد میباشد.
#مهرداد_رشیدی
_مدرس روانشناسی دانشگاه
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
کسانی که در فضای مجازی نسبتهای ناروا به دیگران داده و تهمت و توهین، تهدید، تمسخر و تحقیر روا میدارند و بددهنی و فحاشی میکنند، نوعی سازوکار مقابله با تنش روانی و خشم، ناکامی و انکار مشکلات خود میباشد که باعث تشدید حالات روانی منفی میشود.
علاوه بر آن نشانهای از ضعف فرهنگی و شخصیتی و آسیبهای جسمی و روانی دوران کودکی میباشد.
برای مثال، فردی که از ابتدای تولد، نیازهای حیاتیاش بدون پاسخ مانده است، دچار دلبستگی ناایمن خواهد شد.
او در نتیجه این دلبستگی ناسالم به این نتیجه میرسد که نمیشود به دیگران اعتماد و به آنها تکیه کرد؛ پس دنیا جای خطرناکی است.
در نتیجهی همین نگرش است که در موقعیتهای مختلف احساسات منفی خود مثل نگرانی، خشم، ترس و ناامنی را به شکلهای مختلفی همچون به سخره گرفتن دیگران نشان میدهد.
این افراد فکر میکنند اگه اینگونه حرف بزنند، خیلی باحال میشوند؛ ولی در واقع اعتبار خودشان را زیر سوال میبرند.
به هر حال آزار کلامی، شوخی یا جدی، زشت و ناپسند است و بهترین راه مقابله با این رفتار امتناع از بحثهای غیر منطقی و دوری کردن از این افراد میباشد.
#مهرداد_رشیدی
_مدرس روانشناسی دانشگاه
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
.
“Power gradually extirpates from the mind every human and gentle virtue.”
- Edmund Burke
"قدرت به تدریج هر فضیلت انسانی و ملایم را از ذهن بیرون میکند."
- ادموند برک
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
“Power gradually extirpates from the mind every human and gentle virtue.”
- Edmund Burke
"قدرت به تدریج هر فضیلت انسانی و ملایم را از ذهن بیرون میکند."
- ادموند برک
C᭄❁࿇༅══════┅─
ღداسٺانڪღ
@daastaanak
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─