tgoop.com/darmoeedmohseni/422
Last Update:
فلسفه چیست و چرا اهمیت دارد. بخش یازدهم، قسمت دوم.
بهترین راه برای کسب دانش چیست؟
در این قسمت به ادامه نظریه شناخت جان لاک میپردازیم.
در قسمت قبل اشاره به کیفیت سختی یک جسم شد و تطابق آن با ایده سختی در ذهن شد.
لاک به این کیفیت، کیفیت اصلی یا اولیه میگوید primary quality.
درمیان این کیفیات اصلی میتوان از گسترش، شکل، حرکت، سکون و تعداد نام برد. اینها کیفیات اشیاء هستند که مستقل از ادراک ما هستند، گو اینکه ذهنی وجود نداشته باشد که آنها را درک کند.
تعداد زیادی کیفیت وجود دارد که لاک آنها را کیفیات ثانویه secondary properties نام گذاشته است. ایده هائی که این کیفیات در ذهن تولید میکنند شبیه با کیفیات اصلی نیست.
به عنوان مثال ایده گرما. این ایده هنگامی که جسم گرمی را لمس میکنیم در ذهن ایجاد میشود. ولی چه چیزی که یک جسم را داغ میکند؟
از نظر علمی جسمی گرم است که ملکول های آن تحرکت زیادی دارند و به یکدیگر برخورد میکنند. هر اندازه سرعت تحرک آنها بیشتر باشد، حرارت آن جسم بیشتر است.
هنگامی که یک جسم داغی را لمس میکنیم، حرکت این ملکول ها به پوست و سپس به اعصاب پوست منتقل میشود. سیگنال های الکتریکی تولید شده از طریق شبکه عصبی به مغز انتقال مییابد. این سیگنال هار پردازش میشوند و احساس گرما به ما دست میدهد.
این احساس گرما چگونه است؟ چه کیفیاتی را دارد؟ چنین تصور کنید که جسم داغی را لمس کرده اید. چه ایده ای در مغز شما شکل گرفته است؟ آیا این ایده شباهتی به تحرک ملکول ها دارد؟
آیا اگر به خاطر علم نبود میتوانستید حدس بزنید که با لمس کردن یک جسم داغ میتوانید به تحرک سریع تر ملکول های آن پی ببرید؟
به نظر نمیرسد. این موضوع به این علت است که ایده گرما به هیچ وجه شبیه کیفیت حرکت ملکول های جسم گرم نیست.
تنها چیزی که “گرم” است احساس و ایده گرما در مغز است. جسم “گرم” نیست. فقط تولید و ادراک گرما را در ذهن میکند.
پدیده رنگ را در نظر بگیرید. رنگ یک جسم به این علت تشخیص میدهیم که فرکانس های مشخص الکترومغناطیسی از آن منعکس میشود و به چشمان ما میرسد. تصویر معکوسی از آن به روی پرده شبکیه میافتد. پرده شبکیه دارای سلول های استوانه ای و نیز مخروطی شکل هستند که به طیف مشخصی از نور ( امواج الکترومغناطیسی ) حساس هستند. این طیف طول موجی بین ۷۰۰ نانومتر ( طول موج رنگ قرمز ) و ۴۰۰ نانومتر ( طول موج نور بنفش ) دارد. بعد از برخورد نور به این سلول ها، سیگنال های الکتریکی در آنها تولید میشود و از طریق دو رشته اعصاب بینائی به پشت مغز به ناحیه بینائی(Visual Cortex) میرسند و اطلاعات از ۳۰ نقطه دیگر مغز به این ناحیه منتقل میشود توجه کنید که هیچ نوری در این ناحیه وجود ندارد و فقط سیگنال های الکتریکی وجود دارد. مغز آغاز به پردازش این اطلاعات میکند و بعد از ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلی ثانیه ادراک صورت میگیرد. چنانکه گفته شد در ناحیه بینائی مغز هیچ نوری وجود ندارد ولی چرا ما نور مبینیم؟ این موضوع احتیاج به نوشته دیگری دارد .
به هر حال پس از پردازش اطلاعات در مغز رنگ به ادراک در میآید.
به سیبی سرخ رنگ نگاه کنید. چه تجربه ای از این عمل به دست می آورید؟ چه کیفیتی این احساس دارد؟ آیا طول موج نور رسیده از این سیب به چشم چنین کیفیتی را دارد؟ خیر! فقط موج الکترومغناطیسی ای که طول موج های مشخصی دارند. آیا این سیب دارای کیفیت “سرخ” است؟ خیر! کیفیت دیدن رنگ قرمز در سیب به علت آرایش مولکولی پوست سیب است. این مولکول ها باعث جذب و انعکاس طول موج های خاصی از نور میشوند. تنها چیزی که دارای کیفیت رنگ قرمز است احساس آن در ذهن است. ایده رنگ بر ساخته ذهن است. هیچ چیزی در جهان قرمز یا سبز نیست. هیچ چیزی در جهان دارای رنگ نیست. زنبور عسل گل سرخ را به نوع دیگری میبیند. چشم های یک زنبور عسل قادر به “دیدن” رنگ فرو سرخ با طول موجی حدود ۷۵۰ نانو متر است.
یک نانو متر یک میلیونیم میلیمتر است.
ادامه دارد...
کانال اندیشیدن
https://www.tgoop.com/darmoeedmohseni
.
BY اندیشیدن
Share with your friend now:
tgoop.com/darmoeedmohseni/422