tgoop.com/dasneveshtha/201
Last Update:
✅منابع کمیاب و خواسته های ویرانگر
کوچک زیباست (بخش 3 از 4)
بخش دوم: منابع
👈 بعد از «دنیای نو» سه فصل دیگر کتاب شوماخر، توضیحاتی برای تشریح مفاهیم فصل اولاند. در فصل «منابع»، نویسنده منابع رشد و دستیابی به دنیای نو را بررسی کرده و ابعاد آن را میکاود. در صدر این منابع «نیروی انسانی» است. نیروی انسانی، در قالب کار زنده منابع دیگر را برای تحقق تولید ترکیب میکند. این نیروی انسانی برای کار یا کارآفرینی به «انگیزش» نیازمند است، به عبارتی به آموزههایی نیازمند است که او را به تغییر جهان مادی و نه مثلاً رهبانیت و تنزه نفس ترغیب کند. در این قابل نویسنده به «فرهنگ» میپردازد که در ذات خود عامل انتقال ارزشها و تعیین کننده رفتار است.
شوماخر، تصورها یا ایدههای مربوط به زندگی را در 6 قالب دستهبندی میکند که میتوان به صورت خلاصه تصور تحول مستمر زندگی، تصور بقای اصلح و گزینش طبیعی (بقای اقویا)، تصور تکامل ماده، تصور زندگی در قالب تحریکات تاریک ذهن نیمه آگاه، تصور نسبیگرا و تصور اثبات گرا. همه این تصورات تبعاتی برای زیستن و کنش در پی دارند. با این وجود همه این تصورات مبتنی بر درک علل فاعلی هستند نه علل غایی و نویسنده تاکید دارد که دانش چراییها و نه چگونگیها برای انگیزش مهم است. به تعبیر کنفسیوس: اجازه میدهید که معنای دانایی را به شما بیاموزم؟ هنگامی که میدانید و میدانید که میدانید و هنگامی که نمیدانید و میدانید که نمیدانید این است دانایی.
نویسنده نقش «آموزش» را برای تربیت انسان بسیار مهم میداند و البته علم را آموزنده خوبی نمیداند زیرا انسان کامل با علم حاصل نمیشود.. همه فعالیتهای آدمی عبارت از تلاشی است در پی آنچه خوب پنداشته میشود اما خوب برای چه کسی؟بدون شناخت مراتب اصلی یا درجات اهمیت ما نمیتوانیم جهان را برای خود قابل فهم سازیم و کمتر امکان آن را خواهیم داشت که پایگاه خودمان یعنی پایگاه انسان را در طرح کائنات مشخص سازیم.
نویسنده بحث کینز درباره جابجایی ارزشها در توسعه را مورد نقد قرار میدهد و معتقد است که درباره ارزشها باید صحبت کرد. یکی از مهمترین وظایف هر جامعه تمیز دادن میان هدفها و راههای رسیدن به هدفها و داشتن یک نظرگاه و توافق همبسته درباره آن هدفها و راههاست. نیاز به نگاه به زمین و موجوداتش به عنوان غایت فی نفسه نه به عنوان عوامل تولید نیاز به نگاه متفاوت به طبیعت نگاهی علمی نیست بلکه مابعدالطبیعی و اخلاقی است.
اگر وایتهد زندگی را چون یورشی جهت یافته بر ضد مکانیسم مکرر کائنات توصیف میکند ما میتوانیم صنعت جدید را همچون یورشی علیه پیش بینی ناپذیری، وقت ناشناسی، نافرمانی و ملعونیت طبیعت زنده از جمله انسان تعریف کنیم. یعنی اساساً صنعت جدید مقابل بسیاری از ملزومات انسانیت است.
نویسنده در منبع دیگر یعنی «زمین» به بحث کشاورزی میپردازد. اینکه زمین سازنده محیط زیست است. سبک کلی زندگی در یک اجتماع سلامت، شادمانی و هماهنگی انسان و زیبایی سکونتگاه او نیاز به مدیریت زمین و جلوگیری از تخریب محیط زیست دارد.
نویسنده سپس به «انرژی» میپردازد و از اینجا وارد صنعت میشود. در میان انرژیها، نفت جایگاهی ویژه دارد. نویسنده نشان میدهد که وابستگی به نفت به عنوان یک دارایی فرساشی برای همه جوامع بحران ساز است. آیا انرژی هستهای میتواند جایگزین انرژی فسیلی باشد؟ نویسنده به پیامدهای اجتماعی انرژی هستهای میپردازد و از جمله مثلاً به بیکاری معدنکاران زغال سنگ در نتیجه جایگزینی نفت میپردازد و جایگزینی منابع انرژی را با بحران همراه میبیند. فراتر از آن، در انرژی هستهای مخاطرات اجتماعی و زیست محیطی جدی هم تشخیص میدهد.
منبع آخر و شاید مهمتر از همه «تکنولوژی» است. شوماخر از تکنولوژی متوسط دفاع میکند. به تعبیر گاندی فقیرانِ جهان را تولید توده وار کمک نمیکند بلکه تولید به وسیله تودهها به آنها یاری میدهد. در واقع نویسنده از نوعی تکنولوژی خودیار دموکراتیک یا کاربر دفاع میکند که به دست کارشناسان واگذار شود. مهمترین محتوای سیاست اقتصاد است و مهمترین محتوای اقتصاد تکنولوژی. بنابراین باید درک از تکنولوژی را در متن فهم توسعه قرار داد.
در مجموع نویسنده در فصل منبع به این نکته میپردازد که انسان کوچک است و بنابراین کوچک زیباست. به دنبال غولگرایی رفتن چیزی جز هموار ساختن راه انهدام خویش نیست.
👈 ارتباط با نویسنده:
@Hossein_Rajabpour
@dasneveshtha
BY دستنوشته های اقتصادی و فلسفی
Share with your friend now:
tgoop.com/dasneveshtha/201