Telegram Web
تاملاتی درباره عصر ظهور (3)

🔹آیا مردمان جهان در عصر ظهور در شناخت شخص مهدی (ع) دچار شک و تردید می شوند؟ خیر. تا عصر ظهور هر کس که ادعای مهدی بودن داشته باشد، دروغین است. چرا؟ به همین دلیل ساده که بر سر حقانیتش اختلاف هست. بر سر حقانیت مهدی راستین اختلافی نخواهد بود. همین عدم اختلاف و اقبال عمومی مردمان جهان به او، نشانه حقانیت او است.

🔹صدها، بلکه هزاران روایت در مورد نشانه های عصر ظهور وجود دارد. تشتت بیانات وارده و کثرت مدعیان به گونه ای است که در حال حاضر نمی توان از این روایات بهره برد. حتی میان عالمان دین هم اتفاق نظری دراین زمینه وجود ندارد. با این حال جای نگرانی نیست. این وظیفه ما نیست که مهدی را بشناسیم. این وظیقه اوست که خودش را به گونه ای که برای ما یقین آور باشد، به ما بشناساند. این سنت الهی است که همیشه، هدایت از جانب خدا آغاز می شود (ان علینا للهدی) و خداوند برخود فرض گرفته است که هدایت هایش را به مردم برساند. امام صادق می گوید، خداوند تا زمانی که حقیقت را بر مردمان آشکار نکرده است، از آنها نمی خواهد که ایمان بیاورند (لیس لله علی خلقه ان یعرفوا قبل ان یعرفهم). همان امام عزیز در پاسخ به کسی که می پرسد، «آیا انسانها راهی دارند که خود به خود به حقایق برسند؟» می گوید، خداوند هیچ کس را ملزم به معرفت نکرده است، مگر این که «نشانه های واضح» را برای او فرستاده باشد (لا قلت فهل کلفوا المعرفۀ قال لا علی الله البیان).

🔹به طور کلی، خداوند در هر زمینه ای، و نسبت به هرکس، تا زمانی که آن شخص، واقعا حقیقت برایش روشن و واضح نشده باشد، هیچ تکلیفی برای او نمی آورد. در قرآن بارها از عبارت «بینات» استفاده شده است که به معنای «نشانه های روشن» است. در عبارتی دیگر خداوند مهربان، اینگونه خطاب می کند که «ولله حجه البالغه»، یعنی آن کس که باید حجت هایش را به مردم برساند، من هستم. ابلاغ حجت ها هم، به صرف اعلام نیست. بلکه ابلاغ به معنای رساندن است، یعنی خداوند برخود فرض گرفته است که کاری کند که حقایق به گوش جان انسان ها برساند و نه صرفا گوش سر و اگر حقیقت وارد قلب افراد نشده باشد، هیچ تکلیفی بر آنان نیست.

🔹امام صادق(ع) می گوید، حقانیت مهدی، حتی از خورشید بالای سرتان هم واضح تر است (إِنَ‏ أَمْرَنَا قَدْ كَانَ‏ أَبْيَنَ‏ مِنْ‏ هَذِهِ‏ الشَّمْسِ‏). همانطور که اگر خورشید در بالای آسمان باشد، هیچ کس در وجودش تردید نمی کند.
وقتی مهدی ظهور کند، هیچ کس درهیچ نقطه ای از جهان، در حقانیت او تردید نخواهد کرد، حتی آن کس که در گوشه یکی از کشورهای اسکاندیناوی، مشغول یک زندگی عادی است و هیچ خبری هم تا آن زمان از مهدی نشنیده باشد. این کار چگونه ممکن است؟ ما نمی دانیم و لازم هم نیست که بدانیم. چون وظیفه ما نیست. هرچند در روایات به حقایقی معجزه گونه در این زمینه اشاره شده است.

🔹خلاصه آن که از ویژگی های عصر ظهور آن است که وقتی مهدی بیاید، هیچ تردیدی برای هیچ کس وجود نخواهد داشت، و آن عده قلیلی که او را انکار می کنند، به حقانیتش یقین دارند و با اینحال انکارش می کنند. درست مثل رسول خدا که در زمانه خودش، هیچ کس در حقانیتش تردید نداشت و حتی برخی از اهل کتاب که او را انکار می کردند، به شهادت قرآن، محمد را همچون فرزندانشان می شناختند ولی کتمان می کردند(الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ‏، بقره 146).

🔹شدت وضوح حقانیت مهدی و اجماع جهانی بر سر او، راه را بر مهدی های دروغین چه در این زمان و چه در آینده می بندد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
⬛️ سکوت خدا و رنج آزادی

◾️حامد عسکری، طلبه ی بیست و چند ساله اصفهانی، با مرگی خود خواسته به زندگی خود پایان داد. او به گفته دوستانش، درسخوان بوده است. خوش فکر و خوش قلم. سری پر شور داشت و بخش مهمی از زندگی کوتاهش در جستجوی معنا سپری شد.

◾️قسمتی از آخرین نوشته های تلگرامی اش این است: « از دنیا چه توقعی داریم؟ در پس زندگی چه معنایی می‌بینیم؟ دنیا زمانی به ما می‌بخشد: همان سرمایه و دوست و زندگی‌ و دستاورد. مدتی بعد پس می‌گیرد. چرا؟ نمی‌دانم...»

◾️اکبر بیدل، طلبه ای دیگر، از قم، در سوگ این دوست از دست رفته نوشته است: «وقتی مواجه می شویم با سکوت خداوند و روبرو می شویم با هستی ای که سراب است، انگار روی لبه هستی ایستاده ایم؛ کسانی هستند که از لبه این سراب گامی به جلو نهند و سراب هستی را فریاد زنند...»

◾️حق با اکبر است. وقتی رنجهای زندگی، همین رنجهای ساده، مثل بی پولی و بیماری و بیقراری و خیانت هاو تحقیر هاو بددلی ها و بدزبانی ها و صدها رنج روزمره چاره از ما می گیرند،همین رنجهای زندگی، پرسشهای بزرگتر پیش رویمان قرار می دهند. پرسشهایی که شکهای بسیار در ما می آفریند و ناچاری ما از پاسخ به پرسشها، داغ و دردمان را بیشتر می کنند.

◾️در این وانفسا، به قول اکبر، خدا هم سکوت کرده است. سکوتی سنگین. انگار خدا در گوشه آسمان نشسته است و نظاره گر همه گرفتاری ها و رنجهای ما است. او حتی یک بار هم نشده با ما سخن بگوید تا اگر واقعیت جهان تغییر نمی کند، حداقل باوری قدرتمند در ما ایجاد کند که ای فلانی، نگران نباش، من هستم. اینجاست که شک بر شک و وسواس بر وسواس افزوده می شود و پرسش بزرگ سر بر می آرود که معنای زندگی چیست و آیا اصلا خدایی هست؟

◾️ظاهرا چاره ای نیست و خدا حتی در سخت ترین روزها و داغ ترین دردها، با ما حرفی نخواهد گفت و در گوشمان چیزی نخواهد خواهند.خدا به سکوتش ادامه خواهد داد. ماییم و این عقل و هوش و حواس چندگانه و و بیم امید و هدایت رسولانی در عمق تاریخ و نشانه هایی در گوشه کنار هستی و شاید هدایت های درونی که خود از آن بی خبریم. ما با همین داشته ها، باید به جنگ تردیدها برویم و راه خود برگیریم. در جنگ میان معنا و بی معنایی، هست و نیست، بود و نبود و ماندن و رفتن، ما آزاد آزادیم. باید انتخاب کنیم و خدا، جلوی انتخاب ما را حتی با یک موعظه درگوشی هم نمیگیرد.

◾️ما تمنای آزادی داریم. اما همین آزادی است که در ما اضطراب می آورد. اگر درخت افرا یا ماهی دریا و یا حیوان چارپا بودیم، درد و رنج آزادی انتخاب در ما رخنه نمی کرد. حتی اگر انسان بودیم ولی نادان و دلخوش به بازی های دنیا، بازهم ما را رنج چندانی نبود، که حتی اگر گرسنه می ماندیم با تکه نانی خوشحال می شدیم. اما همین که بال می گیریم و از بالاترها، در معرض انتخابهای بزرگتر قرار می گیریم، تازه رنجهایمان شروع می شود واین اول گرفتاری است. ما فرزندان آدم آزاد خلق شده ایم و این کار ما را سخت کرده است. سکوت خداوند در دوراهی های زندگی همان آزادی ماست که هویت ما را تشکیل می دهد. هویتی که درگیر با دوگانه ها و انتخاب ها و اضطراب ها است.

◾️من از زندگانی و نهانی هایی ها مرحوم عسکری بیخبرم. اما هر چه بود، او در میدان دردها و و تردیدها و پرسشها، تاب و توان از دست داد و حتی زیبایی های لبخند کودک خردسالش او را در این جهان ماندنی نکرد.

◾️خدایش رحمت کناد و آمرزش و آرامش نصیبش باد.

(جهت حفظ حریم خصوصی، نامها همه مستعار هستند.)

https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
«روانشناسان و ماجرای ابراهیم و اسماعیل»

🔸کسی می گفت، داستان ابراهیم و اسماعیل، از منظر علم روانشناسی امروزی، تفسیر به یک اختلال روانی و احتمالا بیماری اسکیزوفرنی میشود. امروز اگر پدری از خواب برخیزد و چاقو به دست گیرد و بگوید فرزندم من در خواب دیده ام که مامورم تورا به قتل برسانم، اولین کاری که فرزند باید بکند این است که به پلیس خبردهد، بعد از آن هم سیستم درمانی موظف است پدر متوهم را در یک بیمارستان با تدابیر خاص، بستری و درمان نماید.

🔸من هم موافقم که اگر کسی چنان ادعاهای ابراهیمی کند، حتما باید ابتدا توسط پلیس بازداشت و سپس به درمانگران سپرده شود. اما داستان ابراهیم علیه السلام، ماجرای متفاوتی است که این قصه را یگانه در تاریخ می نماید.

🔸ابراهیم درکهنسالی (بنابر نقلی در 86 سالگی)، فرزنددار شد. آزمون اسماعیل، پس از آزمون های متعددی بود که ابراهیم پشت سر گذاشته بود و ابراهیم را به مرحله خلیل اللهی رسانده بود. او یک انسان عادی نبود که گاهی دچار توهم شود و دست به کارهای نابخردانه بزند. ابراهیم وقتی به قصه اسماعیل رسید، تجربه گلستان شدن آتش را داشت. او همچنین تجربه زنده کردن چهار پرنده در هم ریخته را داشت و به چنان یقین و شهودی رسیده بود که حتی در خواب نیز از ما مردمان عادی بیدارتر و به واقعیت نزدیک تر بود.

🔸بنابراین، اگر قرآن ماجرا را نقل می کند، چنین قصه ای راه را برای ادعای متوهمان باز نمی کند. چون قرآن قصه ابراهیم و اسماعیل را بعد از واقعه گلستانی آتش و قصه چهارپرنده نقل می کند و لذا ابتدا به ما نشان می دهد که ابراهیم ویژه است و سپس داستان خواب او را که بیدارتر از بیداری ما مردمان است نقل می کند. به عبارت دیگر، اگر کسی امروز می خواهد ادعاهای ابراهیمی کند، در صورتی از او قبول است که پیش از آن آزمونی در حد گلستان شدن آتش و آزمون های دیگر را در پیش روی همگان گذرانده باشد. اگر نه، به محض چنین ادعایی، من هم هماهنگ با روانشناسان، حکم به بیماری روانی شخص مدعی می کنم.

🔸ماجرای ابراهیم و اسماعیل، برای ترویج خشونت و یا سرمشق دادن برای ادعاهایی مشابه نیست. این قصه نمادی است برای ذبح کردن علایق و وابستگی ها، در برابر یک حقیقت برتر و متعالی. اگر کسی میخواهد پا جای پای ابراهیم بگذارد، باید تیغ عقلانیت به دست گیرد و به جنگ وابستگی ها و خودپسندی ها و خودخواهی ها برود و همه را در برابر حقیقت توحید ذبح کند.

🔸نکته دیگر این که بر اساس آموزه های دینی، هیچ خوابی، برای ما مردمان عادی حجیت ندارد. حتی اگر آن خواب از سوی یک انسان معنوی و با محتوای معنوی باشد. اگر کسی در خواب، از مسایل شخصی انسان دیگری با خبر شد، حق ندارد بر اساس آن خواب، شخص مورد نظر را قضاوت کند. رفتار انسان باید بر اساس عقلانیت و منطق و آموزه های دینی باشد و نه بر اساس خواب.

🔸شیخ محمود امجد-از علمای تهران- نقل می کرد عالمی که پیش نماز مسجد بود، تمثالی را در شمایلی که به امیرمومنان نسبت داشت در خواب می بیند که به او می گوید، فلان شخص که هر روز به مسجد می آید، با نجاست وارد میشود، او را دیگر به مسجد راه نده. آن عالم به آن دستور توجه نمی کند. این قضیه سه شب متوالی اتفاق می افتد. او که از این خواب متحیر می شود، به بالای منبر می رود و می گوید ای مردم! من از خواب هایم در تحیرم و مرا آزمونی بزرگ است و قصه خواب هایش را می گوید. سپس می گوید من حجتی ندارم کسی را که در خواب می بینم از مسجد بیرون کنم. من باید دلیل و شاهدی مطابق عقل و نقل داشته باشم و چون ندارم، حتی اگر هر شب هم این خواب را ببینم، بازهم اقدامی نخواهم کرد.

https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
انتظار متقابل دین و بشر.mp3
12.2 MB
ما و مساله سکولاریزم (انتظار بشر از دين و انتظار دين از بشر)
دكتر مهدى نساجى
سخنرانى در جمع ايرانيان مقيم ادينبورو
عيد غدير ١٣٩٧
♦️آقا مرگ است، مرگ!

وزیر بهداشت در اظهار نظری گفته است: «برخی بیماران طول عمر کمی دارند، آیا مردم اجازه میدهند ما یک میلیارد تومان برای افزایش یک سال طول عمر هزینه کنیم؟» وی سپس می گويد من بودجه محدودم را یا باید صرف این امور کنم و یا صرف شیرخشک، واکسیناسیون و داروهایی که می توانند جان انسان های زیادی را نجات دهد.

در مورد مطالب ایشان نکاتی به نظر می رسد:

♦️اصل حرف ایشان مطلب درستی است. به هر حال اقتصاد سلامت از مباحثی است که در همه دنیا مطرح هست. در کشورهای دیگر هم اولویت بندی وجود دارد و مثلا در سیستم درمان کشور انگلیس که کاملا دولتی است، پروتکل هایی برای اولویت بندی هزینه ها وجود دارد.

♦️البته ایشان می توانست این مطلب را لطیف تر وظریف تر بگوید تا خاطر بیماران عزیز، مکدر نشود. ولی اعتراضاتی از این قبیل که جان بیماران برای وزیر بی ارزش است، پذیرفتنی به نظر نمی رسد و از اظهار نظر فوق چنین نتیجه ای به دست نمی آید.

♦️عده ای معترض اند که گرچه آنچه وزیر گفته حقیقت است ولی بیان آن در عرصه عمومی ناخوشایند است. به نظر من اگر چنین حقیقتی در سیاست گذاری های حوزه سلامت وجود دارد، باید به اطلاع عموم هم برسد و این خودش از مصادیق گردش آزاد اطلاعات و شفافیت است.

♦️عده ای معترض اند که آنچه وزیر گفته، در چارچوب اخلاق سکولار اقتصاد محور، موجه است و در اخلاق الهی چنین چنین سیاستی ناپسند است. به گمانم اتهام بی موردی است. عموما کسانی که چنین ادعاهایی مطرح می کنند، صرفا سلبی سخن می گویند و اگر از آنها پرسیده شود شما از منظر اخلاق الهی بودجه محدود حوزه سلامت را چگونه توزیع می کنید، عملا حرفی برای گفتن نخواهند داشت و در نهایت همان نسخه وزیر بهداشت را پیروی خواهند کرد.

♦️اتفاقا به نظر می رسد برعکس اخلاق سکولار،انجام برخی اقدامات پزشکی برای جلوگیری از مرگ، در چارچوب اخلاق الهی، موجه نباشد. پروفسور جان ویات که خود جراح و متخصص نوزادان در دانشگاه یو سی ال است و همزمان از مسیحیان معتقد است و آثاری در زمینه اخلاق پزشکی دارد، میان دونوع درمان تفکیک ایجاد می کند. از منظر او، گاهی بیماری شخص به حدی است که در حقیقت باید گفت مرگ در خانه وجود بیمار حضور پیدا کرده است و ما تلاش می کنیم با مدد تکنولوژی و بستن دستگاههای متعدد به بیمار مرگ را جلوی درب خانه نگه داریم. اما گاهی وضعیت به گونه ای نیست که بتوان گفت مرگ وارد خانه شده است و پزشک به شکل عرفی تلاش می کند که سلامت بیمار را بازگرداند یا بیماری او را کنترل کند تا حال بیمار وخیم تر نشود.

♦️از منظر جان ویات، در حالت اول، در حقیقت تلاش پزشک نوعی مبارزه با تقدیری است که مقدر شده و شاید از منظر الهی، تسلیم در برابر تقدیر بهتر از مبارزه با آن به مدد تکنولوژی باشد. در این حالت به نظر می رسد مرگ حضور دارد و ما صرفا به مدد تکنولوژی اجازه نمی دهیم که مرگ کار خودش را انجام دهد. مشخص نیست که از منظر اخلاق الهی چنین اقدامی موجه باشد.

♦️نقل است که مرحوم بروجردی هنگامی که در بستر بیماری بود و احساس کرد رو به مرگ است، پزشکان را از دخالت و تلاش برای زنده نگهداشتن منع کرد و فرمود : آقا مرگ است مرگ!
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Audio
سخنرانی در نشست تلگرامی گروه تیرداد با موضوع علم دینی-مهدی نساجی -مهر 1397
Forwarded from Mehdi Nassaji
شعر از مرحوم سياوش كسرايى☝🏽
▪️«انگارها نه انگار، سیگار پشت سیگار!»

▪️دکتر مهران پوران، در رشته بیوفیزیک دارای شهرت بین المللی است. مرتب به این طرف و آن طرف دنیا سفر می کند و به کارش علاقه دارد. در زوریخ مستقر است و فقط چند سالی از من بزرگ تر است. دیروز به همراه او و چند دوست دیگر پیاده روی نسبتا طولانی ای داشتیم. همسرش هم در همان زوریخ روماتولوژیست است. تنها یک دختر داشتند که هفده سال بیشتر نداشت. دو سال پیش درگیر یک ماجرای عشقی شد. پدر و مادر هرچه تلاش کردند تا او را از این توفان نجات دهند نشد که نشد. گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود! دختر، چنان عرصه را بر خود تنگ دید که تاب نیاورد و به زندگی خود پایان داد. دنیا بر سر این پدر و مادر خراب شد.....

▪️مهران، مهربان و خوش برخورد است. دست خیر داشت و دارد، پیدا و پنهان. مایه های مذهبی دارد. فرت و فرت سیگار می کشد. البته تازگی ها کمتر کرده است. حتی وسط پیاده روی هم دو سه باری کشید. قرار بود بعد از پیاده روی به یک رستوران ایرانی برویم و آب گوشت بخوریم. آب گوشت خیلی چرب بود،اما مهران عین خیالش نبود. البته ما هم عین خیالمان نبود. تا توانستیم خوردیم. گفتیم پیاده روی طولانی بوده، کلی چربی سوزانده ایم.....

▪️وسط آب گوشت، یکی از دوستان از مهران پرسید، «راستی کلسترول خونت را چک می کنی؟» مهران خیلی راحت جواب داد، «نه! تصمیم گرفته ام که هیچ چیز را چک نکنم. هر وقت استاپ شد، دیگر استاپ!». فکر کنم منظورش این بود که زندگی می کنم و دیگر نگرانی ای از چربی و تری گلیسرید و ... ندارم، هر وقت مرگ آمد، خوش آمد، من آماده ام.

▪️مهران از روز دفن دخترش، با مرگ زندگی می کند. لحظه وداع با دخترش، در آن روز به شدت بارانی و سرد در قبرستان مسلمانان، هیچ گاه از خاطرم نمی رود. او یک بار جان خود را در خاک کرده است و ترسش ریخته است. ظاهرا برای بار دوم دیگر هراسی ندارد.

▪️سیگار کشیدن خوب نیست، آب گوشت چرب هم برای بدن ضرر دارد، مهران هر دو را ترک کند بهتر است. ورزش و پیاده روی هم برای بدن لازم است. چکاپ هم هر از گاهی مفید است. اما همه اینها به کنار، هراس از مرگ چیز بدی است، هر وقت استاپ شد، دیگر استاپ! خوش به حال مهران:

و من آخر در یک روز پاییزی، همراه پرستوها، به سوی جلوه های نور خواهم رفت...

پس نوشت: عنوان نوشته، شعری از اندیشه فولادوند است. آخرین عبارت هم شعری از مرحوم آیت الله صفایی حائری است.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔸«در فرانسه چه خبر است؟ مکرون گیج شده است.»

🔸فرانسه تاریخی طولانی در تظاهرات و اعتراضات اجتماعی دارد. این کشور اعتراضاتی بسیار گسترده تر از آنچه در هفته های اخیر اتفاق افتاده است را تجربه کرده است. تظاهرات اخیر، به چند ده هزار نفر هم نمی رسد، با اینحال، آنچه اتفاق افتاده ،پدیده ای نو است که دولت فرانسه را گیج کرده است.

🔸آنچه حوادث اخیر را از اعتراضات ولو بسیار گسترده گذشته متمایز می کند این است که این اعتراضات صرفا از طریق فضاهای مجازی شکل می گیرند.به مدد اینترنت، کمپین های نوظهور خیلی سریع و آسان توسط گروههایی از افراد شکل می گیرند و خواسته های خود را مطرح می کنند. چند نفر بدون داشتن هیچ سابقه مدنی و بدون عضویت در هیچ نهاد مدنی ای می توانند ظرف چند روز، تبدیل به رهبران یک اعتراض بشوند.

🔸در گذشته این گونه نبود. بلکه اعتراضات مدنی توسط نهادهای مدنی و سندیکاها و نمایندگان اصناف شکل می گرفتند. نهادهایی که گرچه مدنی بودند و از دل جامعه برمی خاستند، ولی دولت ها آن ها را می شناختند و این نهادها، واسطه ای بین خواست مردم و دولت ها بودند. در حقیقت نهادهای مدنی، خواسته های پراکنده مردم را سازمان دهی می کردند و درقالب درخواست های مشخص و پخته، با دولت ها در میان می گذاشتند و به پشتوانه اعتراضات مردمی، قدرت چانه زنی خود را با دولت ها بالا می بردند. در نهایت نیز مصالحه ای بین دولت و نهادها شکل می گرفت و به این ترتیب اعتراضات پایان می یافت.

🔸اما ظاهرا تکنولوژی ارتباطات این قدرت را داده است که معترضین بدون واسطه نهادهای مدنی، دولت ها را مخاطب قرار دهند. اما دولت ها نمی دانند با چه کسی باید حرف بزنند و چگونه باید حوزه وسیعی از خواسته های معترضین را پاسخگو باشند. وقتی هیچ نهادی واسطه نیست و خواسته های پراکنده معترضین صورت بندی و پالایش نشده اند، دولت ها نمی دانند چگونه باید با معترضین تعامل کنند و با چه کسی گفت گو کنند تا تضمین کننده پایان اعتراض ها باشد.

🔸درگذشته، تعامل با نمایندگان نهادهای مدنی و مصالحه با آنها، در حقیقت مصالحه با معترضین بود، ولی در مدل اخیر که در فرانسه اتفاق افتاده است، به دلیل نبود نهادهای واسطه، هیچ گفت و گوی موثری بین دولت و معترضین شکل نگرفته است.

🔸ظاهرا تکنولوژی ناراضیان کشورها را کم حوصله کرده است و آنها می خواهند با ابزاری چون فیس بوک و توییتر،خیلی سریع و بی واسطه خواسته هایشان را از دولت ها عملی کنند. به نظر می رسد چنین پدیده ای به نوعی ساختار شکنی نهادهای دموکراتیک و به نوعی از کار انداختن نهادهای مدنی است. در فرانسه، هم دولت بازنده است و هم معترضین، چون هیچ مصالحه ای صورت نگرفته است و حتی اگر معترضین به خانه های خود بازگردند، نارضایتی ها از بین نرفته اند.

🔸به نظر می رسد هم دولت ها و هم مردم باید نهادهای مدنی را محترم بشمارند تا رابطه ای ارگانیک میان ملت و دولت برقرار باشد و خواسته ها در یک مجرای معقول به دولت ها منتقل شوند. این فرآیند گرچه ممکن است طولانی باشد و حتی معترضین به برخی خواسته های خود نرسند، ولی در درازمدت باعث اصلاح و پایداری جامعه می شود.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
♦️دو نکته به بهانه ماجرای «مشق شب» در این روزها

نکته اول: گویند صاحب انتشارات گاج، وقتی دیده مشق شب از آموزش و پرورش حذف شده، دست به دامن یکی از مراجع شده تا فتوا به لزوم مشق شب دهد بلکه بتواند کماکان کتابهای کمک درسی خودش را بفروشد.

به نظرم حرف نادرستی است. من نمیدانم مدیر گاج با مرجعیت چه کار داشته و مرجعیت هم با مدیر گاج چه کار داشته ، ولی هر چه بوده دلیلش ترس از نفروختن کتابهای گاج نبوده. هرکس که معلم باشد یا در سالهای گذشته کنکور داده باشد می داند که بیشتر کتاب های گاج، کتابهای آمادگی کنکور هستند و ربطی به مشق شب ندارند و کیست که نداند راه کنکور از گاج و قلم چی وامثال آن می گذرد. حتی اگر روزی فروش کتابهای گاج و قلم چی ممنوع شود، مردم آنها را قاچاق خواهند کرد.

نکته دوم: قصه گاج و قلم چی، تنها قصه کشور ما نیست. در کشوری مثل انگلیس هم داستان از این قرار است. دختر من در سالهای آخر دبیرستان در انگلیس درس می خواند. بچه مدرسه ای ها در اینجا هم به این بلا دچار شده اند. یعنی اگر کسی بخواهد وارد رشته های درآمد زا در دانشگاه بشود، سیستم آموزش مدرسه کفاف نمی دهد و دانش آموز حتما باید کتابهای کمک درسی بخرد و بخواند تا در آزمون موفق شود. الان هم بازار کتاب انگلیس پر شده است از کتابهایی که ما به شوخی به آنها می گوییم گاج و قلم چی انگلیسی.

البته ظاهرا در گذشته وضعیت اینگونه نبوده و در این قضیه، انگلیسی ها تابع کشوری مثل ایران شده اند. دلیلش هم این است که درگذشته وضع مملکتشان خیلی خوب بوده و هرکس هر رشته ای درس می خوانده یا اصلا درس نمی خوانده می توانسته درآمد کافی داشته باشد و تقریبا برای همه رشته ها کار و درآمد وجود داشت. اما هم اکنون حتما باید در رشته های درآمد زا مثل پزشکی، دندانپزشکی، حقوق و برخی رشته های مهندسی قبول شد تا آینده مالی تضمین شده باشد.

اگر یکی مثلا تاریخ یا جغرافی و یا فلسفه در دانشگاه بخواند، کلاهش پس معرکه است و به زحمت می تواند شغل مرتبط با رشته اش پیدا کند، تازه اگر هم پیدا کند، حقوق ماهانه اش در مقایسه با پزشکی خیلی ناچیز است. به همین دلیل رقابت برای رشته های دانشگاهی خاص خیلی شدید شده است و این مسیر جز به مدد کتابهای کمک درسی و معلم خصوصی و این چیزها طی نمی شود.

همین دو سه شب پیش رادیوی بی بی سی به زبان انگلیسی گزارشی پخش می کرد از بازار به شدت پر رونق کلاس خصوصی در انگلیس. در گزارش گفته شد که برخی معلمهای خصوصی معروف در لندن، حتی تا ساعتی هزار پوند (یعنی بیش از دوازده میلیون تومان)، خانواده ها را شارژ می کنند.

خلاصه این که به این گاج و قلم چی خیلی گیر ندهیم. آنها نیازی در جامعه را شناسایی کرده اند و برایش راه حل داده اند و از این راه هم پول در می آورند. نوش جانشان. فعلا هم ظاهرا راه حل دیگری نیست. به قول دوستی می گفت حتی در روستاهایی که دولت گاز نرسانده، کتابهای گاج و قلم چی پیدا می شوند. البته من هنوز هم نفهمیده ام که آن مرجع محترم، برچه اساسی در مورد مشق شب، اظهار نظر کرده اند.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
ضمیمه ای به مطلب «مشق شب»

🔹بسیاری دوستان لطف کرده اند و یادآوری کرده اند که کتابهای کمک آموزشی قلم چی مخصوص کنکور نیست و تا دبستان و حتی پیش دبستانی هم کشیده شده است.

🔹مطلب درستی است. اما شاید من باید این نکته را هم در مطلب پیشین اضافه می کردم که در انگلیس هم کتب کمک آموزشی بسیار زیادی در مقطع دبستان و حتی مهدکودک منشتر می شود. جالب تر آن که برخی شرکت ها پا را از این هم فراتر گذاشته و کلاسهای نیمه خصوصی برای کودکان چهار سال به بالا تا مقطع دبیرستان در بعد از ظهرها برگزار می کنند.

🔹موسسه Explore learning نمونه ای از این موسسات است که رشد قارچ گونه ای پیدا کرده و تقریبا در تمام شهرهای انگلیس شعبه های متعدد دارد. بسیاری خانواده ها حداقل هفته ای دوبار بعد از ظهرها یا روزهای تعطیل فرزندانشان را، حتی فرزندان خردسالشان را به این موسسات می فرستند.

🔹ضمنا وبسایت های متعددی (که پولی هستند)، طراحی شده و در دسترس هستند که از مقطع پیش دبستانی به آموزش ریاضی و زبان و علوم و ... می پردازند. تقریبا همه مدرسه های خوب، اکانت این وبسایت ها را خریداری می کنند و در دسترس خانواده ها قرار می دهند تا فرزندانشان را در تحصیل کمک کنند.

🔹نکته دیگر این که من گمان می کنم بخشی از فضای ایجاد شده در انگلیس که بچه ها را از سنین پایین وادار به چنین کارهایی می کند، متاثر از مهاجرانی هست که از کشورهایی مثل هند، چین، پاکستان و ایران به انگلیس آمده اند. اینها که معمولا خودشان تحصیل کرده اند و در کشورهای خودشان رنج کشیده اند، وقتی به انگلیس می آیند، از همان کودکی فرزندانشان را وادار به تحصیل و پیشرفت علمی می کنند تا در دانشگاه رشته های درآمد زا قبول شوند و به این ترتیب کمتر مثل پدران و مادرشان سختی بکشند. اتفاقا در این کار هم موفق بوده اند و شرقی ها خیلی از پست هایی را که نیاز به تحصیلات آکادمیک دارند را گرفته اند. اگر سری به بیمارستان های انگلیس بزنید، براحتی حجم انبوده پزشکان ایرانی، هندی، پاکستانی و ... را خواهید دید.

🔹نکته دیگر هم این که دوست عزیزی گفته که در ایران مایه تاسف است که کتاب های گاج و قلم چی تیراژهای چند ده هزاری دارند ولی یک کتاب عمیق غیر درسی، تیراژش به زحمت به پنج هزار می رسد. به نظرم این مساله در کشورهای دیگر هم هست. ما خودمان یک کتاب پژوهشی در دانشکده آموزش دانشگاه کانتربری منتشر کردیم که اتفاقا ناشر آنهم راتلیج بود که از معتبر ترین ناشران انگلیس است. متاسفانه تیراژ کتاب فقط به 250 نسخه رسید، در حالی که تیراژ کتابهای کمک درسی به هزاران نسخه می رسد.

🔹در مجموع رویکرد جهانی این است که علم و دانش commercialise شده اند. یعنی کسی درس نمی خواند که فهمش از جهان پیرامونش بیشتر شود، بلکه هدف اصلی این است که افراد بتوانند وارد بازار کار شوند و درآمد بیشتری داشته باشند. این روند، تمام سیستم آموزش را در جهان از مهدکودک تا دانشگاه تحت تاثیر خودش قرار داده است.

🔹یک خبر بد (البته بیشتر برای من) این که دانشکده فلسفه دانشگاه هال در شمال شرقی انگلیس، که من در آن درس می خواندم، و از بهترین دانشکده های فلسفه بود، به دلیل مشکلات مالی، به زودی تعطیل خواهد شد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
«گاج و قلم چی و کتب ضلال»

🔸این روزها بحث کتب گاج و قلم چی داغ شده است. ظاهرا پای این کتاب ها به دبستان هم کشیده شده است و فضایی روانی برای خانواده ها ایجاد شده است که باید حتما برای موفقیت در آزمون های سمپاد و بعدا هم کنکور این کتابها را تهیه کنند و فرزندان را مجبور کنند که بخوانند و تست بزنند و ... . عده ای معتقدند این کتاب ها نه تنها مفید نیستند، بلکه مضر هستند و باید ترتیبی داده شود که ممنوع شوند.

🔸من با مفید نبودن و بلکه مضر بودن این کتاب ها تا حد زیادی همدلم ولی مخالف منع این کتاب ها هستم. درست یا غلط، نیاز کاذب یا واقعی، بخشی از جامعه به این کتاب ها گرایش پیدا کرده اند و گمان می کنند راه حل مناسب و ناگزیری برای آینده تحصیلی فرزندانشان است. حتی اگر این نگاه اشتباه هم باشد، با منع و جلوگیری از انتشار این کتاب ها کاری از پیش نمی رود.

🔸اگر ما معتقد به آزادی فرهنگی و اجتماعی و سیاسی هستیم و مرتب تکرار می کنیم که با منع و بگیر و ببند مشکلات کشور حل نمی شود، در حوزه آموزش هم باید سعه صدر داشته باشیم و آزادی را محترم بشماریم.

🔸به نظر من این نوعی معیار دوگانه هست که وقتی به مسایل مذهبی و یا سیاسی و می رسیم، از حاکمیت توقع داشته باشیم که به جامعه آزادی بدهد، ولی در امر آموزش چون احساس می کنیم فرزندانمان ضرر می کنند و اسیر جو حاکم می شوند، پس مساله را از سوی دیگر حل کنیم و از نظام آموزش کشور بخواهیم که این کتاب ها را ممنوع کنند.

🔸آزادی همیشه هزینه داشته است. وقتی جامعه آزاد باشد ممکن است گاهی هم اشتباه کند و به بیراهه برود. این وظیفه دلسوزان و فرهیختگان است که در عین این که جامعه تا حد ممکن دارای آزادی انتخاب است، سطح آگاهی های اجتماعی را آنقدر بالا ببرد که جامعه خودش دست از بیراهه ها بردارد.

🔸کار و پیشرفت فرهنگی در یک فضای آزاد بسیار سخت تر از یک فضای بسته و محدود است ولی در عوض نتیجه آن بسیار بادوام تر و عمیق تر است. رشد انسانها در گرو آزادی آنها است و صد البته این آزادی هزینه هایی هم دارد و شاید کسانی هم از آن سوء استفاده کنند. حالا یک روز هم ممکن است گاج و قلم چی از این آزادی سوء استفاده کنند.

🔸درفقه شیعه اصطلاحی وجود دارد به نام «کتب ضلال»، این ها کتابهایی هستند که خواندن آنها موجب گمراهی دینی جامعه می شود. فقیهان خرید و فروش و خواندن این کتابها را حرام اعلام می نمودند. حرام نمودن کتب ضلال تدبیری از سوی فقیهان برای جلوگیری از انتشار آنها بود. اما شرایط جهان امروز عوض شده است و هر مطلبی به راحتی در فضای مجازی در دسترس است. لذا باید راههای بهتری برای جلوگیری از نشر این کتب پیدا کرد. به نظر، بهترین راه این است که جامعه آگاه شود و این آگاهی جامعه است که دکان سوء استفاده کنندگان را تعطیل می کند.

🔸قبول دارم که بگیر و ببند راه آسانتری است ولی کم اثر و یا بی اثر است. خوب یا بد جهان مدرن اقتضائات خودش را دارد. برای جلوگیری از هر انحرافی، اعم از فکری، فرهنگی و همچنین انحراف آموزشی، دلسوزان و آگاهان هر حوزه باید کمر همت ببندند و با تلاش و جهاد، جامعه را در عین آزادی انتخاب به سمت مسیر درست پیش ببرند. این کار کار سختی است ولی ارزشمند است.

🔸در عصر مدرن، نیکان و درستکاران در همه عرصه ها مسوولیت های بزرگی به گردن دارند.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Audio
تقدیم به شما،یلدایتان مبارک (دلشده ولشده، مهدی نساجی)
🔴من هم کارمند گمرک هستم!

🔻رفتار نماینده سراوان با کارمند گمرک بسیار زشت و بهت آور بود. از آن زشت تر، موضع طلب کارانه و پیشدستانه او بعد از ماجرا بود و از همه این ها بدتر، وعده های نمایندگان مجلس به یکدیگر در جلسه غیر علنی که می رویم و کارمند را پیدا می کنیم و خدمتش می رسیم!

🔻اما از آن سو، خبر خوب و امیدوار کننده این که بعد از نماز جمعه این هفته تهران، نمازگزاران راهپیمایی کرده اند و در حمایت از کارمند وظیفه شناس طومار امضا کرده اند.

🔻این خبر بسیار مهم است و نشان می دهد در بطن جامعه ما نوعی وفاق و همدلی بر سر حقوق اساسی ملت در حال شکل گیری است. حتی جریان حزب اللهی نیز که ایده و ارزشهای خاصی را نمایندگی می کند، این روزها علم دفاع از حقوق ملت را در موقعیت های مختلف به دست گرفته است.

🔻فراموش نکنیم در همین نماز جمعه، سالیان سال به هر بهانه ای عده ای کفن می پوشیدند و فریاد می زدند که چرا مثلا فلان روشنفکر فلان حرف را زده است. این روزها از این خبرها کمتر می شنویم و به جای آن این خبر مسرت بخش منتشر می شود که عده ای نمازگزار شعار داده اند «من هم کارمند گمرک هستم!»

🔻بیش باد!
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Kumbh_Mela_2019_Indias_largest_festival.mp4
13.6 MB
«کوم میلا»، مراسم مذهبی هندوها برای شست و شو در رود گنگ هر چند سال یک بار انجام می شود. امسال یکی از آن سالهاست و زائران دسته دسته به سوی منطقه آلله آباد در کنار رود گنگ در حال حرکت هستند. پیش بینی می شود امسال صدوبیست میلیون زائر، خود را برای پاکی از گناهان در رود گنگ شست و شو دهند.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔷تفسیرهای الاهیاتی باران‌های سیل آسای اخیر

🔹چه تفسیری از باران و سیل‌های اخیر داشته باشیم؟ آیا آنچه اتفاق افتاد، باران عذاب بود یا رحمت و یا هیچ کدام؟

🔹حداقل چهار نگرش یا فرضیه می‌توان در این زمینه ارایه نمود:

یکم: باران‌های سیل آسا یک حادثه طبیعی با توصیفهای علمی است و نسبت دادن چنین وقایعی به امور متافیزیکی نادرست است. نحوه عملکرد گروه‌های اجتماعی چه نیک و چه بد، و ایمان و عدم ایمان انسان به خدا، هیچ تأثیری در فرآیندهای طبیعی ندارند. لذا هیچ معنای الاهیاتی از حوادث اخیر نمی‌توان گرفت.

دوم: سیل و سایر حوادث طبیعی، در حقیقت «عذاب» خداوند و نشانه خشم و غضب پروردگار است.

سوم: سیل و سایر حوادث طبیعی ، نه عذاب، بلکه «بلا» است. اراده الهی بر این است که نشانه هایی بیاورد تا «بیداری» و «تنبیه» صورت گیرد. فرق عذاب و بلا در این است که اولی نشانه خشم و قهر خداوند است ولی دومی نشانه مهر و لطف است. در اولی خداوند می‌خواهد جامعه‌ای را نابود کند، ولی در دومی بنا بر نابودی نیست بلکه تلنگری است برای بیداری.

چهارم: سیل و باران، خصوصا در مورد اخیر که پس از سال‌ها خشکسالی اتفاق افتاد، نه عذاب بود و نه بلا، بلکه «رحمت» پرودگار بر مردمان سرزمینمان بود. سیل البته که خسارت‌هایی داشت ولی خسارت‌های آن (به غیر از خسارت‌های جانی)، در مقابل منافع کوتاه مدت و بلند مدت پرآب شدن کشور ناچیز است و باید خداوند را بر این نعمت آشکار شاکر بود.

🔹از میان چهار فرضیه فوق، اولی -حداقل برای مؤمنان به خداوند- قابل پذیرش نیست. این که جهان دارای توصیفهای علمی است، منافاتی با اعمال اراده خداوند ندارد. در متن قرآن و نیز کلام اولیای دین، بارها و به گونه‌های مختلف عنوان شده که رفتار انسان‌ها در نزول نعمت‌ها و نقمت‌ها تأثیر گذارند. بنابراین نمی‌توان گفت حوادث طبیعی هیچ معنای الاهیاتی ندارند. عبارتی از نهج البلاغه در این زمینه جالب توجه است:

«خداوند بندگان خود را که گناهکارند، با کمبود میوه‌ها، جلوگیری از نزول برکات و بستن گنج‌های خیرات، آزمایش می‌کند، برای آن که توبه کننده‌ای بازگردد و گناهکار دل از معصیت بکند و پند گیرد. همانا خدا استغفار و طلب آمرزش را وسیله‌ای دائمی برای فروریختن روزی و موجب رحمت آفریدگان قرار داد (خطبه ۱۴۴)».

🔹فرضیه دوم نیز به احتمال بسیار زیاد مردود است. عذاب خداوند در جایی است که گروهی از مردمان در مقابل حق و حقیقت بایستند و سد راه هدایت الهی بشوند و خداوند عذابی می‌فرستد تا این افراد را از میان بردارد و هلاکشان کند. مصداق عذاب الهی عموما در مواردی است که پیامبران «بینات» و «آیه‌های روشن» را برای جامعه‌ای بیاورند ولی آن جامعه دست به استهزاء و آزار و اذیت فرستادگان الهی بزند و منکر حقیقت و سد راه بندگی خداوند شود. بسیار بعید است که بتوان چنین برداشتی را از حوادث اخیر داشت. ضمن این که اساسا معلوم نیست در زمینه و زمانه ما که جهان پر از شبهه و پیچیدگی است و عدم ایمان مردمان عموما از سردرگمی و نه از سر انکار حقیقت است، عذاب الهی هیچ مصداقی، حتی در سایر نقاط جهان داشته باشد.

🔹فرضیه سوم (بلا)، از فرضیات محتمل است. شاید خواست خداوند براین بوده باشد که قدرت خود را پس از سال‌ها خشکی و تشنگی، سوار بر موج‌های گل آلود و خشمناک که کوبنده می‌آیند و خراب می‌کنند نشان دهد تا غفلت‌ها را بزداید و ندایی باشد که «آی مردم به غلط آمده‌اید، برگردید....»

🔹فرضیه چهارم (باران رحمت)، ماهیتا فرضیه‌ای است که برای رد یا اثبات آن احتیاج به شواهد تجربی است. من تخصصی در این زمینه ندارم و هنوز هم گزارشی مورد وثوق در مورد اثرات مثبت و منفی باران‌های اخیر ارایه نشده است. شاید کارشناسان، پس از فروکش کردن بحران، بتوانند توضیح دهند که در مجموع، حاصل باران‌های پرحجم اخیر، به نفع زیرساخت‌های طبیعی و محیط زیستی کشور بوده یا نه.

🔹ضمنا ترکیبی از فرضیه سوم و چهارم نیز قابل تصور است: گرچه باران‌های اخیر خروشان از کوهها و دره‌ها به راه افتادند و سنگ و آهن و چوب و جسم و جان‌ها را درهم کوبیدند و پیش آمدند تا ندایی باشند برای بیداری، ولی در مجموع آنچه اتفاق افتاد، رحمت و برکت بود. زنجیره حیات بر روی کره زمین از آغاز بر همین منوال بوده است. مرگ و حیات، ویرانی و آبادی، خشکی و سبزی دو روی یک سکه‌اند.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
💦علی (ع) و آرزوی باران

در این روزهای بارانی عبارات زیر از نهج البلاغه خواندنی اند:

💧بار خداوندا! ما از خانه ها، و زیر چادرها پس از شنیدن ناله حیوانات تشنه، و گریه دلخراش کودکان گرسنه، به سوی تو بیرون آمدیم، و رحمت تو را مشتاق، و فضل و نعمت تو را امیدواریم، و از عذاب و انتقام تو ترسناکیم.

💧بار خداوندا! بارانت را بر ما ببار، و ما را مایوس برمگردان! و با خشکسالی و قحطی ما را نابود مفرما، و با اعمال زشتی که بی خردان ما انجام داده اند ما را به عذاب خویش مبتلا مگردان،

💧ای مهربانترین مهربانها! بار خداوندا! به سوی تو آمدیم از چیزهایی شکایت کنیم که بر تو پنهان نیست و این هنگامی است که سختیهای طاقت فرسا ما را بیچاره کرده و خشکسالی و قحطی ما را به ستوه آورده، و پیشامدهای سخت ما را ناتوان ساخته، و فتنه های دشوار کارد به استخوان ما رسانده است،

💧بار خداوندا! از تو می خواهیم ما را نومید برمگردانی، و با اندوه و نگرانی به خانه هایمان باز نفرستی، و گناهانمان را به رخمان نکشی، و اعمال زشت ما را قیاس کیفر ما قرار ندهی،

💧خداوندا! باران رحمت خود را بر ما ببار، و برکت خویش را بر ما بگستران، و روزی و رحمتت را به ما برسان، و ما را از بارانی سیراب فرما که سودمند و سیراب کننده و رویاننده گیاهان باشد، که آنچه خشک شده دوباره برویاند، و آنچه مرده است زنده گرداند،

💧بارانی که بسیار پرمنفعت، رویاننده گیاهان فراوان، که تپه ها و کوهها را سیراب، و در دره ها و رودخانه ها، چونان سیل جاری شود، درختان را پربرگ نماید. نرخ گرانی را پایین آورد، همانا تو بر هر چیز که خواهی توانایی.

(خطبه 143، ترجمه مرحوم محمود دشتی)

https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
2025/07/13 04:20:59
Back to Top
HTML Embed Code: