tgoop.com/drakbarjabari/737
Last Update:
📕 درباره انحطاط جامعه ایرانی
✍ اکبر جباری
هرچه از عمرم میگذرد بیشتر یقین پیدا میکنم که علتالعلل انحطاط و عقب ماندگی جامعه ایرانی، قصور خواص و اهل علم و روشنفکران و طبقه الیت آن است و البته واضح است که این ادعا به هیچ وجه نافی تقصیرات ارباب سیاست و قدرت نیست. اما از حیث بنیادین و انتظار اصلاحات تدریجی که میبایست از کف جامعه آغاز گردد، این خواص و اهل علم و روشنفکران هستند که به مثابه گروه مرجع نقش ایفا میکنند و اتفاقا از این جهت، ارباب قدرت و سیاست، دیگر هیچ مرجعیتی نزد توده مردم ندارند، و البته باز واضح و روشن است که جامعهی اتمیزه شده، هر روز فاصله خود را با روشنفکران و خواص جامعه بیشتر میکند و به واقع این مصیبت که دیگر اهل علم مرجعیتی نزد توده مردم ندارند، نیز یکی دیگر از نشانههای قصور اهل علم و خواص است. اینکه جامعه دیگر گوشش به سخن اهل علم و متفکران و روشنفکرانش نیست و خود بنابر تجربه و آگاهی شخصی خود تصمیم میگیرد، بحرانی است که میبایست در قصور اهل علم و خواص دلایلش را جُست و از سرزنش و تحقیر توده مردم دست باید کشید.
اهل علم و روشنفکران ما به واقع از چند بیماری رنج میبرند که صرفا به بیان دو مورد از آنها که به گمانم اصلیترینشان هستند، بسنده خواهم کرد.
نخست، کمسوادی و حتی بیسوادی،
دودیگر، مونولوگ و فقدان گفتگو و مباحثه با یکدیگر.
اغلب به اصطلاح استادان و روشنفکران ایرانی، در مرحلهای از سن خود، (که معمولا بعد از بدست آوردن شهرت است) دیگر کتاب و مقالات علمی جدید را نمیخوانند و رو میآورند به خطابه و سخنرانی. همین خطابهها و سخنرانیها را بعدا بدل به کتاب میکنند تا فهرست "تالیفاتشان" بالا برود! سوادشان محدود به همان کتابهایی است که در طول دوران تحصیل خواندهاند. البته همان نیز بسیار اندک و محدود است. من صرفا در دو حوزه فلسفه و روانشناسی به مواردی اشاره میکنم تا عمق فاجعه به دید آید.
در اثنای برگزاری مراسم رونمایی از کتاب "سمینارهای سولیکون" تصمیم گرفتم یک استاد فلسفه و یک شخص هم از اساتید روانشناسی کشور را دعوت کنم برای سخنرانی. طبیعتا دنبال سرشناسترینشان بودم. نخست به یکی از اساتید فلسفه که از قضا دوست من و هیدگرشناس! هم هست تماس گرفتم. با کمال حیرت گفت اصلا اسم کتاب هیدگر را هم تاکنون نشنیده است! توجه داشته باشید که استاد محترم ادعای هیدگرشناسی دارد و چند کتاب هم در این رابطه نوشته است ولی به دلیل سخنرانیهای کلیدی و بسیار مهمی که هر روز اینجا و آنجا برگزار میکند، اساسا سالها است که فرصت مطالعه و کتاب خواندن را از دست داده است و هرچه در چنته دارد برای همان دوران دانشجویی و تز دکتری و پیش از شهرتش است!
به سراغ یکی از اساتید نامدار روانپزشکی و روانکاوی کشور رفتم که امروزه در فضای مجازی به واسطه بیان جذابش شهرتی برای خود دست و پا کرده است. وقتی اسم هیدگر را شنید، در پاسخ گفت: "به نظرم این آدم (هیدگر) اگر وجود نداشت، زمین جای بهتری بود"!
اینکه به عنوان یک روانپزشک و روانکاو، سوادت به خواندن آثار فیلسوف مهمی مانند هیدگر نرسد حرجی نیست، اما اینکه آنقدر بیاطلاع باشی که ندانی همین آدمی که "نبودش برای زمین خیلی بهتر بود"، تاثیرات گستردهای بر حوزه روانشناسی و رواندرمانی نهاده، نشان از بیسوادی و عقبماندگی تو دارد.
حالا چرا این استاد شهیر روانپزشکی و روانکاوی اینقدر پرت است، به واسطه نگاه ايدئولوژيکی است که اجازه نمیدهد به غیر از کتابهایی در مرد "خرگوش دم طلا" چند کتاب و مقاله جدی بخواند. صبح تا شب مشغول معرفی کتابهای کممایه است و ذهنش توان مواجهه عمیق با مسائل را دیگر ندارد.
اگر معذوریت اخلاقی نبود و میتوانستم اسامی این دو استاد! شهیر را بگویم، ملتفت میشدید که از چه فاجعهای سخن میگویم.
اما دومین بیماری که اغلب روشنفکران و به اصطلاح اساتید دانشگاهی و غیر دانشگاهی ما از آن رنج میبرند، عدم تمایلشان به گفتگو و مباحثه علمی با یکدیگر است. گرچه دلیل این عدم تمايل، همان بیسوادی و بیمایگی است، اما از تبختر و نارسیسیسم استادان محترم نیز نباید غافل بود. این فقدان گفتگو باعث گردیده تا یک فضای مونولوگ شکل بگیرد که منجر به زایش هیچ علم و دانشی نشود. همین تکگویی و مونولوگ است که توده مردم نیز بدان گرایش پیدا میکنند چون هیچگاه ندیدهاند خواصشان به گفتگو با یکدیگر بنشینند. در حقیقت تکگویی روشنفکران و خواص، از هر دو سو به انحطاط جامعه ایرانی منجر گردیده است. هم از سوی فقدان زایش علم و تفکر (که تفکر اصیل از دل گفتگو میخیزد) و هم از این حیث که برای توده مردم نیز الگوی تکگویی بودهاند.
ادامه👇
BY اکبر جباری
Share with your friend now:
tgoop.com/drakbarjabari/737